معنی ضرب المثل ” دندان طمع را کندن ” + داستان

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

همه چیز درباره مفهوم ضرب‌المثل «دندان طمع کَندن»

این ضرب‌المثل موقعی به کار می‌رود که کسی از آرزو یا خواسته بزرگی که داشته، دست برمی‌دارد و دیگر به آن فکر نمی‌کند. در واقع، زمانی که شخصی امیدش را از رسیدن به چیزی از دست می‌دهد و قید آن را می‌زند، می‌گویند «دندان طمعش را کَند».

**ریشه و داستان این ضرب‌المثل:**

در گذشته، باوری قدیمی وجود داشت که اگر کسی دندانِ فردی را که تازه فوت شده بکند و نزد خود نگه دارد، آن دندان باعث می‌شود آرزوهایش برآورده شود و به خواسته‌هایش برسد. به همین خاطر، بعضی افراد به قبرستان می‌رفتند و این کار را انجام می‌دادند. اما وقتی پس از مدتی می‌دیدند که هیچ یک از آرزوهایشان برآورده نشده، ناامید می‌شدند و آن دندان را دور می‌انداختند. با این کار، در واقع از آرزو و طمع خود دست می‌کشیدند. از اینجا بود که این جمله معروف شد.

**معنای امروزی:**

امروزه از این ضرب‌المثل برای زمانی استفاده می‌کنیم که شخصی به دنبال چیزی باشد که رسیدن به آن بسیار سخت یا غیرممکن است. پس از مدتی، وقتی او می‌فهمد که هیچ راهی برای موفقیت وجود ندارد، ناامید شده و از آن هدف صرف‌نظر می‌کند. در این شرایط می‌گوییم که او «دندان طمعش را از آن خواسته کَنده است».

**مثال برای درک بهتر:**

فرض کنید شخصی می‌خواهد در یک شرکت بسیار معروف و بزرگ مشغول به کار شود، اما می‌دند که شانس او برای پذیرش بسیار کم است. پس از چندین بار تلاش و دریافت پاسخ منفی، بالاخره تسلیم می‌شود و دیگر برای آن شرکت درخواست کار نمی‌فرستد. در این حالت، دوستانش ممکن است بگویند: «بالاخره از آن شرکت معروف دندان طمعش را کَند.»

این ضرب‌المثل به ما یادآوری می‌کند که گاهی لازم است برای حفظ آرامش خود، از بعضی آرزوهای دست‌نیافتنی بگذریم و به واقعیت‌ها توجه کنیم.

ضرب المثل دندان طمع را کندن

در این مطلب، با هم به سراغ یکی از ضرب‌المثل‌های معروف ایرانی به نام ”دندان طمع را کندن“ می‌رویم که در کتاب فارسی کلاس پنجم نیز آمده است. در ادامه، مفهوم و داستان پشت این مثل را به زبانی ساده مرور خواهیم کرد.

معنی ضرب المثل دندان طمع را کندن

دندان طمع کندن یعنی چه؟

این ضرب‌المثل سه معنی اصلی دارد:

۱. یعنی دست از آرزوی چیزی کشیدن و دیگر به آن امیدوار نبودن.
۲. یعنی وابستگی شدید به چیزی را کنار گذاشتن و از آن دل کندن.
۳. خود کلمه “طمع” به معنای حرص زدن، چشم‌داشتن به چیزی یا پول‌دوستی است. پس “دندان طمع کندن” یعنی دست از حرص و زیاده‌خواهی برداشتن.

چه وقت از این ضرب‌المثل استفاده می‌کنیم؟

وقتی کسی در شرایطی قرار می‌گیرد که می‌خواهد با ولع و حریصانه، پول یا چیزهای دیگر را جمع کند و به مقدار کم راضی نیست. در این موقعیت، استفاده از این ضرب‌المثل مثل یک هشدار و یادآوری به اوست که از این کار دست بکشد و خودش را در دام حرص و طمع گرفتار نکند.

داستان ضرب المثل

پادشاهی بر سرزمین بزرگی فرمانروایی می‌کرد، اما با این حال، همیشه در زندگی خود احساس نارضایتی می‌کرد و دلیل اصلی این ناخرسندی را نمی‌دانست. یک روز، وقتی پادشاه درون کاخ در حال قدم زدن بود، از کنار آشپزخانه رد شد و صدای آواز شادی را شنید. با دنبال کردن صدا، به آشپزی برخورد که چهره‌اش از خوشحالی می‌درخشید.

پادشاه تعجب کرد و از او پرسید: «چرا این قدر خوشحالی؟»
آشپز پاسخ داد: «اعلیحضرت، من یک آشپز ساده‌ام. فقط سعی می‌کنم همسر و فرزندانم را خوشحال کنم. ما یک کلبه حصیری داریم و به اندازهٔ کافی غذا و لباس. به همین دلیل، راضی و خوشحالم.»

پس از شنیدن حرف‌های آشپز، پادشاه موضوع را با وزیر خود در میان گذاشت. وزیر گفت: «قربان، این آشپز هنوز به گروه ۹۹ نپیوسته. اگر عضو این گروه نشود، یعنی واقعاً آدم خوشبختی است.» پادشاه با تعجب پرسید: «گروه ۹۹ چیست؟»

وزیر جواب داد: «برای فهمیدن گروه ۹۹، کافی است دستوری بدهید تا یک کیسه محتوی ۹۹ سکهٔ طلا را جلوی در خانهٔ آشپز بگذارید. آن وقت خودتان خواهید دید که گروه ۹۹ چه مفهومی دارد.»

پادشاه دستور داد و کیسهٔ سکه‌ها را شبانه نزدیک در خانهٔ آشپز قرار دادند. وقتی آشپز به خانه برگشت و کیسه را دید، با کنجکاوی آن را به داخل برد و باز کرد. از دیدن سکه‌های طلا اول شوکه شد و بعد از شدت خوشحالی بی‌تاب گشت. سکه‌ها را روی میز ریخت و شروع به شمردن کرد. تعداد ۹۹ تا بود. با خودش فکر کرد: «چرا صد سکه نیست؟ یکیش کم است!» دوباره و دوباره شمرد، اما باز هم ۹۹ سکه بود.

او آن قدر به دنبال سکهٔ صدم گشت که از پا افتاد و ناامید شد. بعد تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند تا بتواند یک سکهٔ دیگر هم به دست آورد و دارایی‌اش را به صد سکه برساند. فردا، تا دیروقت کار کرد و صبح، دیر از خواب بیدار شد. حتی از همسر و فرزندش هم به خاطر دیر بیدار کردنش گله کرد.

از آن روز به بعد، دیگر آن آوازهای شاد از او شنیده نمی‌شد و همیشه غمگین و ناراضی بود. پادشاه که نمی‌دانست چرا این کیسهٔ سکه چنین تأثیری روی آشپز گذاشته، از وزیرش پرسید.

وزیر توضیح داد: «قربان، حالا این آشپز رسماً به گروه ۹۹ پیوسته. اعضای این گروه کسانی هستند که با وجود داشتن چیزهای زیاد، باز هم احساس کمبود می‌کنند. آن‌ها خود را خسته می‌کنند تا بیشتر به دست آورند و همیشه در فکر رسیدن به عدد «صد» هستند. همین فکر، آرامش و شادی را از آن‌ها می‌گیرد و آن‌ها را به گروه ۹۹ تبدیل می‌کند.»

پیام داستان: وقتی انسان طمع کند، دیگر از آنچه دارد لذت نمی‌برد و همیشه در پی بیشتر کردن است. همین حرص و طمع، آرامش را از او می‌گیرد و زندگی را به کامش تلخ می‌کند. در چنین شرایطی می‌گویند: باید دندان طمع را کند! طمع مانند دندانی فاسد است که اگر کشیده شود، درد انسان پایان می‌یابد.

دندان طمع کن که شود درد تو درمان
بس درد که درمان شود از کندن دندان!

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *