گسترش ضرب المثل ” از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند ” + داستان و انشا

از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

بعضی از حرف‌ها را می‌شنویم، اما واقعاً به آن‌ها توجه نمی‌کنیم. انگار که حرف از یک گوش وارد می‌شود و بدون اینکه در ذهن و دل ما جایی پیدا کند، از گوش دیگر خارج می‌شود. این یعنی شنیدن بدون فهمیدن و عمل کردن.

از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

در این نوشته، داستان و مفهوم ضرب‌المثل ایرانی «از این گوش می‌گیرد و از آن گوش درمی‌کند» را گردآوری کرده‌ایم. در ادامه با ما همراه باشید.

ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند یعنی چه؟

۱- یعنی به حرف‌ها و توصیه‌های دیگران گوش نمی‌دهد.
۲- کسی که به نصیحت یا صحبت دیگران توجهی نکند، انگار که اصلاً آن‌ها را نشنیده است.
۳- نادیده گرفتن حرف‌های دیگران.
۴- وقتی از اطرافیانمان توقعاتی داریم و انتظار داریم به خواسته‌های ما عمل کنند، اما با بی‌توجهی و بی‌اعتنایی روبه‌رو می‌شویم، در چنین مواقعی می‌گویند طرف حرف دیگران را نمی‌شنود یا به آن عمل نمی‌کند.

ایموجی این ضرب المثل ⬅👂👂⬅

داستان ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

پیرزنی پخته‌کار و سال‌دیده در یک آشپزخانه کوچک غذا درست می‌کرد و هنر آشپزی‌اش زبانزد همه بود. او غذاهای مختلفی می‌پخت و می‌فروخت و مردم عاشق طعم غذاهایش بودند.
با این حال، غذایش همیشه بیش از حد تند بود. مردم که به او علاقه داشتند، با مهربانی می‌گفتند: “غذایت بسیار خوشمزه است، اما لطفاً کمی از تندی آن بکاه، چون نمی‌خواهیم به خاطر این موضوع، غذاهای لذیذت را از دست بدهیم.”
پیرزن در پاسخ فقط نگاهی گذرا می‌کرد و روز بعد دوباره همان روش قبلی را ادامه می‌داد و باز هم به غذا فلفل می‌زد.
کم‌کم مردم از این که حرفشان شنیده نمی‌شود خسته شدند و کم‌کم دیگر به آشپزخانه کوچک پیرزن سر نمی‌زدند. بین مردم شایع شد که پیرزن به حرف‌هایشان توجهی ندارد و حرفشان را از یک گوش می‌گیرد و از گوش دیگر درمی‌آورد.
در نهایت، آشپزخانه پیرزن برای همیشه بسته شد و تنها دلیلش این بود که او به خواسته‌های مردم بی‌توجه بود.

حکایت برای ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

در روزگاران گذشته، دانشمندی در شهری زندگی می‌کرد که به خاطر دانش فراوانش بسیار مغرور شده بود و به حرف دیگران توجهی نداشت. سرانجام، خردمندان و عالمان آن دیار گرد هم آمدند تا راهی برای تغییر این رفتار ناپسند او پیدا کنند. آن‌ها تصمیم گرفتند که هر روز صبح، جلوی در خانه او حاضر شوند و او را پند و اندرز دهند.

در روزهای بعد، هر یک از عالمان به محض دیدن او، سخنی حکیمانه به او می‌گفتند و سعی می‌کردند او را از رفتار نادرستش بازدارند. دانشمند نیز با دقت به حرف‌هایشان گوش می‌داد، اما هیچ‌یک از آن‌ها را به کار نمی‌بست. وقتی تلاش‌های خردمندان نتیجه‌ای نداد، در مورد او گفتند: «حرف را از یک گوش می‌شنود و از گوش دیگر بیرون می‌کند.»

در نتیجه، ما در زندگی باید به سخنان دیگران گوش دهیم و اگر پذیرش آن برایمان ممکن است، از عمل کردن به آن خودداری نکنیم و همواره به گفته‌های اطرافیان اهمیت بدهیم.

پیشنهادی: ضرب‌المثل یک گوشش دره یک گوشش دروازه

انشا ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

در یک شهر دور، دختری به نام مینا با خانواده‌اش زندگی می‌کرد. او چهره‌ی بسیار زیبایی داشت، به طوری که همه‌ی آشنایان و دوستان، همیشه از قشنگی او تعریف می‌کردند. این تعریف و تمجیدها کم‌کم باعث شد مینا به خودش مغرور شود. او برای جلب توجه دیگران، مخصوصاً پسرها، لباس‌های نامناسبی می‌پوشید تا در چشم‌ها بدرخشد.

یک روز، یکی از دوستانش یک صفحه در فضای مجازی به او نشان داد و گفت: «اگر عکس‌هایت را در این صفحات منتشر کنی، مشهورتر می‌شوی.» این حرف، مینا را وسوسه کرد و در این راه قرار گرفت. مادرش که متوجه این تغییرات شد، سعی کرد او را قانع کند و از کارهایش منصرفش سازد؛ اما مینا به هیچ‌وجه به توصیه‌های مادرش گوش نمی‌داد و آن‌ها را نادیده می‌گرفت.

کم‌کم، مینا در فضای مجازی معروف‌تر شد. او درخواست دوستی همه را می‌پذیرفت و با افراد غریبه زیادی ارتباط برقرار کرد. در این مدت، مادرش همیشه نگران او بود و پیوژه به او هشدار می‌داد، ولی مینا توجهی نمی‌کرد.

تا این که یک روز، وقتی از خواب بیدار شد و سراغ گوشی و صفحات مجازی‌اش رفت، با صحنه‌ی وحشتناکی روبرو شد. تمام عکس‌هایی که با افراد ناشناس گرفته بود و تصاویر خصوصی‌ که برای دیگران فرستاده بود، همه‌جا پخش شده بود. زیر عکس‌هایش، حرف‌های زشت و توهین‌آمیزی نوشته بودند و همه او را به بدی می‌شناختند. در آن لحظه، مینا حرف‌های مادرش را به یاد آورد و با حسرت گفت: «ای کاش به حرف‌های مادر گوش می‌دادم و آن‌ها را نادیده نمی‌گرفتم.»

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *