معنی ضرب المثل ” کار نیکو کردن از پر کردن است ” + داستان

معنی کار نیکو کردن از پر کردن است

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

کار خوب انجام دادن، مانند یک سرمایه‌گذاری ارزشمند است. وقتی کاری نیک انجام می‌دهی، گویی گنجینه‌ای برای خود می‌سازی. این کار نه تنها دیگران را خوشحال می‌کند، بلکه درهای خیر و برکت را به روی خودت نیز می‌گشاید.

این ضرب‌المثل به ما یادآوری می‌کند که محبت و کمک به دیگران، همیشه به شکلی زیبا به خودمان بازمی‌گردد. هر عمل نیکی که انجام می‌دهی، مانند بذری است که می‌کاری و روزی ثمرۀ آن را خواهی چید.

کار نیکو کردن از پر کردن است 👨‍💻

معنی کار نیکو کردن از پر کردن است

در این مطلب، می‌خواهیم مفهوم یکی از ضرب‌المثل‌های معروف ایرانی به نام «کار نیکو کردن از پر کردن است» را همراه با داستان کوتاهی از کتاب نگارش کلاس ششم دبستان، با هم مرور کنیم. امیدواریم این نوشته برایتان مفید و جذاب باشد.

مفهوم و معنی کار نیکو کردن از پر کردن است

1- یعنی اگر می‌خواهی به موفقیت برسی، باید سخت تلاش کنی و مشکلات را پشت سر بگذاری.
2- به این معناست که کارهای بزرگ و دشوار با تمرین و ممارست به دست می‌آیند.
3- یعنی مهارت و کامیابی هر فرد در هر زمینه‌ای، بستگی به دانش و تجربه‌ای دارد که در آن کار دارد.
4- کسی که تجربه دارد، در کارش آزموده و ماهر است.

ضرب المثل کار نیکو کردن از پر کردن است

درک من از این ضرب‌المثل این است که تمرین و تکرار مداوم، کلید موفقیت در هر کاری است. وقتی کاری را بارها و بارها انجام می‌دهیم، به مرور مهارت ما در آن افزایش یافته و تجربه بیشتری کسب می‌کنیم. در نتیجه، آن کار را بهتر، باکیفیت‌تر و نزدیک به عالی انجام می‌دهیم. خوب انجام شدن و محکم بودن هر کار، به پشتکار و جدیت ما در انجام آن بستگی دارد.

ایموجی این ضرب المثل 👨‍💻😊👨‍🌾🕳

داستان کوتاه درمورد بهرام گور ضرب المثل کار نیکو از پرکردن است

روایتی است از روزی که بهرام گور برای شکار به صحرا رفته بود. ناگهان یک گورخر بزرگ از دور دیده شد. بهرام تیری به کمانش گذاشت و به کنیزش گفت: «این گورخر را دقیقاً به هر شکلی که تو بخواهی، شکار می‌کنم.» کنیز پاسخ داد: «می‌خواهم با تیرت پای گورخر را به گوشش بدوزی.»

بهرام صبر کرد تا وقتی که حیوان پای راستش را برای خاراندن، نزدیک گوشش برد. در همان لحظه تیر را رها کرد. تیر به سم گورخر برخورد کرد و از گوشش بیرون آمد و دقیقاً همان‌طور که کنیز خواسته بود، پای گورخر به گوشش دوخته شد.

کنیز با دیدن این صحنه به پادشاه گفت: «ای پادشاه، این موفقیت تو به خاطر تمرین زیادت بود، نه فقط زور بازویت.» این حرف بهرام را خشمگین کرد و دستور داد کنیز را بکشند. کنیز که مرگ را نزدیک دید، به جلاد گفت: «مرا نکش، من کاری می‌کنم که پادشاه از کشتن من منصرف شود.» جلاد قبول کرد و او را به یک قصر بیرون شهر برد.

کنیز از همان روز، یک گوساله‌ی تازه‌متولد‌شده را به دوش کشید و از شصت پله‌ی قصر بالا برد. این کار را هر روز تکرار کرد تا گوساله بزرگ شد و به یک گاو تبدیل شد، اما کنیز همچنان می‌توانست به راحتی آن را حمل کند و از پله ها بالا ببرد.

روزی بهرام گور برای شکار از شهر بیرون رفت و در راه به همان قصر شصت‌پله رسید. تصمیم گرفت کمی آنجا استراحت کند. کنیز که پادشاه را دید، رویش را پوشاند، گاو را به دوش گرفت و از پله‌ها بالا رفت. بهرام با تعجب گفت: «این کار نتیجه‌ی تمرین زیاد است، نه زور بازو.»

کنیز که منتظر همین جمله بود، خودش را به پادشاه شناساند و گفت: «همان روز در شکارگاه، من همین را گفتم و تو دستور قتل مرا دادی.» بهرام که حقیقت را فهمید، از کشتن او چشم‌پوشی کرد و گفت: «درست است؛ کار نیکو کردن از پر کردن است.»

شعر کامل کار نیکو

آتش به خرمن زندگی ما افتاد و این شعله روشن است
خال زیبای تو بر صورت، دانه‌ای از این خرمن است

آن چهره نازک مانند آب از جلوی چشمانم رفت، اما هنوز
تصویر خالت همچون سیاهی در چشمانم مانده است

تو برای من مانند چشمی هستی و تا زمانی که بر بام و پنجره حاضر شوی
چشم من گاه به کنار بام و گاه به پنجره دوخته می‌شود

اگر چه پیراهن، لطف و زیبایی تن تو را از ما پنهان می‌کند
اما چگونه می‌توان آن لطف و زیبایی را که در پیراهن است، پنهان کرد؟

شب گذشته در خفا، چهره‌ام را به پای تو مالیدم و اینک هنوز
قطره‌های خون از اشک‌هایم بر دامن تو است

دل اسیر دام توست و جانم، مرغی در حریم بام توست
داغ دوری و غم جدایی، سراسر وجود مرا فراگرفته است

بی‌تو گفتم که خوب، دامنم را از اشک پر می‌کنم
گفت: جامی، کار نیکو کردن از پر کردن است

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *