گاهی یک ضربالمثل آنقدر گویا و دقیق است که گویی یک دنیا حکمت در آن نهفته است. یکی از این مثالهای زیبا، این جمله است: “نرود میخ آهنین در سنگ”. شاید برای شما هم این سوال پیش آمده باشد که این سخن چه معنایی دارد و از کجا آمده است.
در نگاه اول، این مثل به ما میگوید که بعضی کارها غیرممکن هستند؛ همانطور که فرو کردن میخ در سنگ کاری نشدنی است. اما مفهوم عمیقتر آن این است که در برابر بعضی افراد یا شرایط، هیچگونه نصیحت، تذکر یا تلاشی نتیجهبخش نیست. درست مانند سنگی سخت که در برابر میخ از خود مقاومت نشان میدهد و اجازه نمیدهد میخ در آن فرو رود.
داستان پشت این ضربالمثل نیز شنیدنی است. در گذشته، مرد سنگتراشی بود که با پتک و قلم روی سنگها طرح میانداخت. روزی یکی از آشنایان به او گفت: “چرا همیشه روی سنگهای سخت کار میکنی؟ اگر روی چوب کار کنی، هم راحتتر است و هم سریعتر تمام میشود.” سنگتراش در پاسخ گفت: “سنگ اگرچه سخت است، اما وقتی روی آن کار کنی، اثری ماندگار از تو به جا میگذارد. اما چوب با اولین تَرَک از بین میرود. از طرفی، اگر بخواهی میخی را به چوب بکوبی، به راحتی در آن فرو میرود، اما در سنگ هر چقدر هم تلاش کنی، میخ داخل آن نمیشود. بعضی آدمها هم مثل چوب نرم و تاثیرپذیرند و بعضی مثل سنگ، که هیچ حرف و توصیهای در آنان اثر نمیکند.”
پس این ضربالمثل به ما یادآوری میکند که انرژی خود را بر روی افرادی بگذاریم که پذیرای اندرز و خیرخواهی هستند، نه کسانی که قلبشان همچون سنگی سخت و تغییرناپذیر است.

در این نوشته، داستان و مفهوم ضربالمثل ایرانی «نرود میخ آهنین در سنگ» را بررسی میکنیم. با ما همراه باشید تا این عبارت پرمعنی را بهتر بشناسید.
معنی ضرب المثل نرود میخ آهنین در سنگ
1- این مثال برای کسی به کار میرود که نه تنها با دیگران مشورت نمیکند، بلکه وقتی هم که نظر دیگران را میپرسد، در نهایت حرف آنها را نادیده میگیرد.
2- وقتی به کسی هشدار میدهی و راهنماییات را میگویی، باز هم او همان کاری را میکند که خودش میخواهد!
3- یعنی فرد آنقدر کمفهم و یکدنده است که هیچ پند و اندرزی به گوشش وارد نمیشود.
4- در یک کلام، یعنی آن شخص پس از ساعتها شنیدن نصیحت، باز هم به روش قبلی خودش ادامه میدهد.
داستان ضرب المثل
یک گروه بازرگان ایرانی که برای تجارت به یونان رفته بودند، پس از پایان کارشان به سوی ایران بازمیگشتند. در آن دوران، دزدان و راهزنان در مسیرهای بیابانی و پشت کوهها در کمین کاروانها مینشستند و در فرصت مناسب به آنها حمله میکردند و همه کالاها و چهارپایانشان را میدزدیدند.
در این سفر نیز گروهی راهزن، کاروان ایرانی را دیدند و در جایی پنهان شدند. همین که کاروان نزدیک شد، ناگهان به بازرگانان حمله کردند و تمام داراییهایشان را گرفتند. در میان این گروه، مرد دانایی بود که با دقت رفتار راهزنان را زیر نظر داشت. بقیه افراد کاروان نزد او آمدند و گفتند:
«ای بزرگوار! شما ریشسفید ما هستید و سخنانتان دلها را آرام میکند. از شما خواهش میکنیم با این دزدان صحبت کنید و آنها را قانع کنید که اموالمان را پس بدهند.»
مرد حکیم لبخندی زد و پاسخ داد: این افراد سخن حق را نمیفهمند. اگر در وجودشان ذرهای مهربانی بود، به مردم آسیب نمیرساندند و داراییشان را نمیگرفتند. پند دادن بر چنین آدمهای سنگدل بیاثر است. سپس گفت:
نرود میخ آهنین در سنگ.
از آن روز به بعد، هرگاه کسی بخواهد به انسانی نادان یا سنگدل پند بدهد و تأثیری نبیند، این ضربالمثل را به کار میبرند.
نرود میخ آهنین در سنگ به انگلیسی
Iron ore is not nailed
نرود میخ آهنین در سنگ شعر سعدی
کاروانی در سرزمین یونان مورد حمله و غارت قرار گرفت و دزدان ثروت فراوانی با خود بردند. بازرگانان شروع به گریه و زاری کردند و به درگاه خدا و پیامبر متوسل شدند، اما فایدهای نداشت.
هنگامی که دزدان تیرهدل پیروز شدند،
دیگر گریه و زاری کاروان برایشان اهمیتی ندارد.
در میان آن کاروان، لقمان حکیم حضور داشت. یکی از بازرگانان به او گفت: «مگر نمیتوانی این دزدان را پند و اندرز بدهی؟ شاید بخشی از اموال ما را برگردانند، زیرا جای تأسف است که این همه نعمت از بین برود.» لقمان پاسخ داد: «سخن حکمت گفتن به آنان بیفایده است.»
آهنی که موریانه آن را خورده باشد،
را نمیتوان با صیقل دادن، زنگارزدایی کرد.
وعظ گفتن برای دلهای سیاه چه سودی دارد؟
میخ آهنین در سنگ فرو نمیرود.
بیگمان بخشی از گناه بر عهده ماست:
در روزگار آرامش، نیازمندان را دریاب،
که دلجویی از درماندگان، بلا را دور میکند.
هنگامی که نیازمندی با زاری چیزی از تو میخواهد،
به او بده، وگرنه ستمگر به زور آن را خواهد گرفت.
بیشتر بخوانید: ضرب المثلهای ایرانی