**آشنایی با مفهوم ضربالمثل: زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است 🩹👅**
گاهی یک حرف ناخوشایند یا یک سخن تلخ، بیشتر از یک زخم فیزیکی آدم را میآزارد. این ضربالمثل به همین موضوع اشاره میکند. زخمی که با شمشیر به بدن وارد میشود، بعد از مدتی بهبود پیدا میکند و فقط جای آن ممکن است باقی بماند. اما زخمی که با زبان میزنیم، یعنی با حرفهای ناجور و آزاردهنده، ممکن است برای مدتها در دل طرف مقابل باقی بماند و او را اذیت کند.
زخم شمشیر فقط به بدن آسیب میزند، اما زخم زبان به قلب و روح انسان میرسد و اثرش خیلی عمیقتر و ماندگارتر است.
**یک داستان کوتاه:**
در روزگار قدیم، دو دوست با هم سفر میکردند. در راه، بین آنها بحث و جدال پیش آمد. یکی از آنها از کوره در رفت و حرف تندی به دوستش زد. دوستش چیزی نگفت و فقط روی شنهای کنار جاده نوشت: «امروز بهترین دوستم به من حرف ناخوشایندی زد.»
چند روز بعد، در حال عبور از یک رودخانه، دوستی که حرف تلخ زده بود، ناگهان در آب افتاد و در حال غرق شدن بود. دوستش سریع خودش را به آب زد و او را نجات داد. بعد از اینکه از آب بیرون آمدند و در امان بودند، نجاتیافته روی یک سنگ بزرگ نوشت: «امروز بهترین دوستم جانم را نجات داد.»
دوستش با تعجب پرسید: «چرا بار اول حرف مرا روی شن نوشتی و الآن این جمله را روی سنگ نوشتی؟»
او در جواب گفت: «وقتی کسی ما را میآزارد، باید زخمش را جایی بنویسیم که باد و زمان آن را پاک کند. اما وقتی کسی برای ما لطف و محبت میکند، باید قدردان باشیم و آن را روی سنگ حک کنیم تا هرگز فراموش نشود.»
**یک حدیث:**
امام علی (ع) میفرمایند:
«جُرْحُ السَّانِ أَشَدُّ مِنْ جُرْحِ السِّنانِ»
زخم زبان از زخم نیزه سختتر و کاریتر است.

در این نوشته به بررسی مفهوم و ریشهی ضربالمثل ایرانی «زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است» میپردازیم که در کتاب فارسی پایهٔ پنجم نیز آمده است. در ادامه با ما همراه باشید.
معنی زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است
1- زخمی که شمشیر روی بدن به جا میگذارد، بعد از مدتی التیام پیدا میکند؛ اما آسیبی که یک حرف نابجا به دل میزند، معمولاً برای همیشه در خاطر میماند.
2- این مثل به ما یادآوری میکند که بعضی کارها، تأثیرشان همیشه باقی میماند.
3- وقتی کسی با حرف ناخوشایندش به دیگری آزاری میرساند و سپس پشیمان میشود و سعی میکند دلجویی کند، فرد آزردهخاطر ممکن است بگوید: “زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است”. چون زخم جسمانی بهبود مییابد، اما زخم زبان به این راحتی از دل بیرون نمیرود.
4- انسان با گفتارش میتواند چنان جراحتی در دل دیگری ایجاد کند که تا پایان عمر، فراموش نشود.
| ایموجی این ضرب المثل | 🩹 👅 😣 🩹 🗡 |
داستان زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است – شماره 1
در روزگار گذشته، مردی برای تأمین هزینه زندگی خانوادهاش به بیابان میرفت و هیزم جمع میکرد. یک روز، فردی از اهل بیابان با او دوست شد و در کار هیزمشکنی کمکش کرد. پیش از این، مرد فقط روزی یک بار هیزم به خانه میآورد، اما با کمک این دوست جدید، توانست مقدار بیشتری هیزم به شهر ببرد و درآمدش بیشتر شود.
یک روز همسرش از او پرسید: «چطور این روزها این همه هیزم میآوری؟» شوهرش ماجرای دوست بیابانی را تعریف کرد. زن از او خواست که یک بار این دوست را به خانه دعوت کند. فردای آن روز، وقتی کار هیزمشکنی تمام شد، مرد از دوست بیابانیاش دعوت کرد تا به خانهشان بیاید.
در ابتدا مرد بیابانی قبول نمیکرد، اما پس از اصرار زیاد، پذیرفت و همراه مرد به خانه آمد. آن دو در اتاقی نشستند. صاحبخانه برای آماده کردن وسایل پذیرایی از اتاق بیرون رفت. در همین حال، زن از پشت پرده، مرد بیابانی را نگاه کرد و با تعجب به شوهرش گفت: «فکر میکردم دوست تو ظاهر و لباس آدمهای مرتب و محترمی دارد، اما این یکی بیشتر به غیرآدم میماند تا آدم!»
مرد بیابانی وقتی حرف زن را شنید، بیدرنگ از خانه بیرون رفت و به صحرا بازگشت. روز بعد، وقتی مرد به بیابان رفت، مرد بیابانی با تبری در دست به او گفت: «این تبر را بردار و به سرم بزن، وگرنه من آن را به سرت میزنم!» پس از گفتوگویی طولانی، مرد از ترس تبر را گرفت و ضربهای به سر مرد بیابانی زد و سرش شکافت.
بیابانی به او گفت: «حالا برو. دیگر با تو کاری ندارم.» مرد به خانه برگشت و چیزی به زنش نگفت. چند روز بعد، آن دو دوباره همدیگر را دیدند. مرد پرسید: «زخم سرت چطور است؟» مرد بیابانی پاسخ داد: «زخم سرم خوب شده، اما زخم دلم هرگز التیام نیافته.»

داستان شماره 2
در روزگار قدیم، پسری بود که با حرفهای ناپسند و رنجآور خود، دل اطرافیانش را میشکست. یک روز پدرش یک جعبه پر از میخ به او داد و گفت: هر بار که با حرفهایت کسی را آزردی، یک میخ به دیوار انبار بکوب.
روز اول، پسر بیست میخ به دیوار کوبید. پدرش از او خواست تلاش کند کمتر دیگران را بیازارد. کمکم پسرک سعی کرد رفتارش را کنترل کند و تعداد میخها کمتر شد. بعد از چند روز، پدر به او پیشنهاد داد: هر بار که توانستی عذرخواهی کنی و دل کسی را به دست آوری، یکی از میخها را از دیوار بیرون بکش.
روزها گذشت تا این که پسربچه با خوشحالی نزد پدر آمد و گفت: تمام میخها را از دیوار درآوردم! پدر دست او را گرفت و به انبار رفتند. پدر به دیوار نگاه کرد و گفت: آفرین، اما نگاه کن این سوراخها چهطور باقی ماندهاند. دیوار دیگر مثل قبل سالم و صاف نیست.
این داستان به ما یادآوری میکند که وقتی با سخنان تند و نیشدار دلی را میآزاری، اثری عمیق بر جا میگذاری. مثل این است که چاقویی به قلب کسی بزنی و بعد آن را بیرون بکشی؛ حتی با هزاران پوزش، جای زخم از بین نمیرود.
این حکایت را شاید شنیده باشید، اما یادآوری آن همیشه مفید است. متأسفانه در جامعه اسلامی شاهدیم که برخی با زبان تند و زخمکننده، دیگران را میآزارند و گاهی این آزارها آنقدر شدید است که زندگی فرد را نابود میکند.
از همین روست که گفتهاند: زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است، چرا که زخم شمشیر بهبود مییابد، اما زخم زبان التیامی ندارد.
مفهوم کلی جمله زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است
در سخنی گرانبها از پیشوای پرهیزگاران، حضرت علی (علیه السلام) آمده است:
**ضرب اللّسان أشدّ من ضرب السّنان**
یعنی زخمی که زبان میزند، از زخم نیزه سختتر و دردناکتر است.
زخم زبان، نوعی آزار دادن دیگران است؛ وقتی سخنی میگوییم که دل کسی را میرنجاند.
در حدیثی دیگر از ایشان نقل شده:
**طعن اللسان أمض من طعن السنان**
یعنی زخم زبان، از زخم نیزه تیزتر و عمیقتر است.
نداشتن مهارت در برقراری ارتباط، منفیبافی، کمطاقتی، رفتار پرخاشگرانه و اضطراب، از دلایلی هستند که سبب میشوند افراد به زخم زبان و کنایهگویی روی آورند.
بدانیم که در اسلام، آزار دادن فرد باایمان حرام است و شکستن دل چنین انسانی — که به گفته روایات، احترامش از کعبه نیز بیشتر است — پیامدهای ناگوار و زیانباری دارد.
پس نباید به خود اجازه دهیم دیگران را سرزنش کنیم یا با نیش و کنایه آنان را بیازاریم، زیرا دنیا جای بازتاب کارهاست و نباید از نتیجه اعمال خود غافل بمانیم.
امام حسین (علیه السلام) میفرمایند:
**زبان آدمیزاد، هر روز به اعضاى او نزدیک مى شود و مى گوید: چگونه اید؟ آنها مىگویند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستیم و مى گویند: از خدا بترس و کارى به ما نداشته باش: و او را سوگند مى دهند و مى گویند: ما فقط به واسطه تو پاداش مى یابیم و به واسطه تو، مجازات مى شویم.**
(بحارالأنوار، ج۷۱، ص۲۷۸، ح۱۴)