حتوا: آشنایی با ضربالمثل “خر بیار و باقالی بار کن!”
گاهی در زندگی با موقعیتهایی روبهرو میشویم که یک نفر از زحمات دیگران سود میبرد، اما در عوض، کمکی به آنها نمیکند. ضربالمثل “خر بیار و باقالی بار کن!” دقیقاً به همین موضوع اشاره دارد.
این ضربالمثل داستان نمادینی دارد: تصور کنید یک نفر از شما میخواهد خرتان را به او قرض دهید تا با آن باقالی جابهجا کند. او هم از خر شما استفاده میکند و هم از باقالیهایی که بار میزند سود میبرد، اما در پایان هیچ بهرهای به شما نمیرسد. در واقع، تمام سود کار را خودش میبرد، بدون اینکه شما را در آن شریک کند.
این مثل در موقعیتهای مختلفی به کار میرود؛ مثلاً وقتی در کاری یا پروژهای همکاری میکنید، اما تمام اعتبار و نتیجهی کار را دیگری به نام خودش ثبت میکند. یا وقتی کسی از امکانات و سرمایهی شما استفاده میکند، اما سودی عاید شما نمیشود.
هدف از این ضربالمثل هشدار به افرادی است که زحمت دیگران را میبینند، اما حاضر نیستند حق آنها را بدهند. در زندگی شخصی، کاری و حتی اجتماعی، این مثل یادآور میشود که مراقب باشید کسی از شما سوءاستفاده نکند و حقتان نادیده گرفته نشود.
پس اگر کسی خواست از شما و امکاناتتان استفاده کند، اما شما را از سود کار محروم نگه دارد، به یاد این ضربالمثل بیفتید: “خر بیار و باقالی بار کن!”

در این نوشته، داستان و مفهوم ضربالمثل معروف ایرانی «خر بیار و باقالی بار کن» را بررسی میکنیم. با ما همراه باشید تا این عبارت پرمعنی را بهتر بشناسید.
معنی و ریشه ضرب المثل خر بیار و باقالی بار کن
۱- این ضربالمثل زمانی به کار میرود که کسی از طرف فرد قدرتمندتری مورد ستم قرار میگیرد و چون توانایی مقابله با او را ندارد، چارهای جز پذیرش ندارد.
۲- یعنی ناگزیری کاری را که به تو تحمیل شده است انجام دهی.
داستان وریشه ضرب المثل خر و باقالی
مردی مقدار بسیار زیادی باقالی جمع آوری کرده بود و کنار آن دراز کشیده بود تا از آن مراقبت کند. ناگهان یک فرد ستمگر و دزد به آنجا آمد و شروع کرد با ظرفش باقالی ها را بردارد. صاحب باقالی بیدار شد تا او را بگیرد. بین آن دو درگیری پیش آمد و در پایان، دزد موفق شد صاحب باقالی را به زمین بزند و روی سینهی او بنشیند و بگوید: ای آدم ناعادل، من فقط میخواستم مقدار کمی از باقالیهایت را بردارم، ولی حالا که تو اینگونه رفتار کردی، تو را میکشم و همهی باقالیها را میبرم. صاحب باقالی وقتی دید توانایی مقابله با او را ندارد، گفت: وقتی جانم در خطر است، برو و خرت را بیاور و هرچه میخواهی باقالی بار کن.