تحقیق درباره زندگی میرزا کوچک خان جنگلی و اقداماتش

زندگینامه میرزا کوچک خان جنگلی

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

میرزا کوچک خان، که با نام میرزا یونس هم شناخته می‌شد، یکی از شخصیت‌های مهم و محبوب تاریخ معاصر ایران است. او رهبر قیامی بود که به “نهضت جنگل” معروف شد.

میرزا کوچک در شهر رشت به دنیا آمد. او تحصیلات خود را در مدارس مذهبی سنتی آن زمان به پایان رساند. زمانی که استقلال ایران به شدت در خطر بود و نیروهای خارجی از شمال و جنوب کشور را اشغال کرده بودند، او تصمیم گرفت برای دفاع از میهن و مبارزه با ظلم و ستم قیام کند.

او همراه با گروهی از همرزمانش در دل جنگل‌های سرسبز شمال ایران، یک حرکت مسلحانه را سازماندهی کرد. هدف اصلی آنها مبارزه با نیروهای بیگانه و برقراری حکومتی عادلانه بر اساس قوانین اسلام بود. آنها برای مدتی حتی توانستند یک دولت مستقل محلی به نام “جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران” در گیلان تشکیل دهند.

در نهایت، به دلیل اختلافات درونی و حملات شدید نیروهای دولتی مرکز، این قیام پس از چند سال شکست خورد. میرزا کوچک خان در حین فرار از جنگل، در سرمای شدید کوهستان‌های تالش جان خود را از دست داد. او به عنوان نماد مقاومت و میهن‌پرستی در памяти مردم ایران جاودانه شد.

زندگینامه میرزا کوچک خان جنگلی

در این نوشته، مروری کوتاه بر زندگی میرزا کوچک خان جنگلی و کارهای بزرگ او خواهیم داشت. با ما همراه باشید.

زندگی میرزا کوچک خان جنگلی

میرزا یونس، که بعدها به میرزا کوچک خان جنگلی معروف شد، در سال ۱۲۵۷ خورشیدی در رشت به دنیا آمد. چون پدرش به نام میرزا بزرگ شناخته می‌شد، از همان کودکی، یونس را میرزا کوچک و سپس کوچک خان یا کوچک جنگلی صدا می‌زدند. او در نوجوانی و جوانی در مدارس صالح‌آباد رشت و نیز مدرسه جامع و محمودیه تهران، علوم دینی و ادبیات عربی را آموخت. اما با گذشت زمان و به دلیل رویدادهای مهم کشور، مسیر فکری او تغییر کرد و به جمع مبارزان مشروطه پیوست.

در زمان پادشاهی مظفرالدین شاه، که پادشاهی بیمار و ناتوان بود، اداره کشور بیشتر به دست عین‌الدوله، صدراعظم او افتاده بود. ستمگری‌های او و درباریان و نیز چند اتفاق ناگوار دیگر، باعث نارضایتی گسترده مردم شد. میرزا کوچک خان در رشت توانست تعدادی از روحانیون را با خود همراه کند و گروهی به نام «مجمع روحانیون» تشکیل دهد و به تدریج برای آنان اسلحه فراهم کند.

همزمان با تحصن علما در سفارت عثمانی، او نیز در شهبندی رشت تحصن کرد. پس از کشته شدن آقابالاخان سردار افخم در جریان مشروطه، میرزا کوچک به مجاهدان پیوست و در فتح قزوین حضور یافت. وقتی لازم شد که به تهران حمله شود، او دوباره برای یک مأموریت جنگی اعزام شد و با نیروهایش از کرج تا تهران و نیز در زمان تحصن محمدعلی شاه در سفارت روسیه، شجاعت بسیاری نشان داد. وی در جنگ سه‌روزه مجاهدان با نیروهای استبداد، مسئول جبهه قزاقخانه بود.

میرزا کوچک خان در هنگام شورش شاهسون‌ها، همراه با یفرم خان و سردار اسعد به کمک ستارخان رفت، اما به دلیل بیماری مجبور شد به تهران بازگردد. پس از آن، هنگامی که ترکمن‌ها به تحریک شاه برکنارشده شورش کردند، او داوطلبانه برای نبرد به گمش‌تپه رفت.

در یکی از این نبردها، تیر خورد و برای درمان به باکو و تفلیس برده شد. پس از چند ماه مداوا، به گیلان بازگشت. زمان بازگشت او همزمان با پایان درگیری‌های محمدعلی شاه در گمش‌تپه بود. چون به خاطر فعالیت‌های آزادی‌خواهانه‌اش، کنسول روسیه تزاری به او اجازه زندگی در زادگاهش را نمی‌داد، به تهران آمد و در آنجا به مبارزه علیه تجاوزها و ستم‌های روسیه تزاری ادامه داد.

اقدامات میرزا کوچک خان

میرزا کوچک خان جنگلی، رهبر قیام تاریخی گیلان، کارهای مهم و اثرگذاری انجام داد که برخی از اصلی‌ترین آن‌ها عبارت است از:

* **تشکیل حکومت مردمی:** او موفق شد یک دولت مستقل به نام «جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران» در گیلان تشکیل دهد. هدف این حکومت، مبارزه با ظلم و ایجاد عدالت برای مردم عادی بود.
* **مبارزه با استبداد مرکزی:** میرزا کوچک خان به مخالفت با حکومت مرکزی قاجار برخاست که به نظر او ستمگر و وابسته به قدرت‌های خارجی بود. او خواهان حکومتی عادلانه و مستقل برای ایران بود.
* **مقابله با دخالت خارجی‌ها:** یکی از اهداف اصلی او، ایستادگی در برابر نفوذ و سلطه کشورهای خارجی، به ویژه روسیه و بریتانیا، بر ایران بود. او نمی‌خواست بیگانگان در سرنوشت ایران تصمیم بگیرند.
* **اتحاد با روشنفکران و جنبش‌های دیگر:** او برای رسیدن به اهدافش، گاهی با گروه‌های مختلف، از جمله کمونیست‌های ایرانی، متحد شد. اگرچه این اتحادها همیشه پایدار نماند، اما نشان از تلاش او برای استفاده از همه ظرفیت‌ها داشت.
* **ایجاد عدالت اجتماعی:** میرزا کوچک خان تلاش کرد تا قوانین و ساختاری ایجاد کند که به وضعیت زندگی کشاورزان و مردم محروم جامعه رسیدگی کند و عدالت را در مناطق تحت کنترل خود برقرار نماید.

در مجموع، میرزا کوچک خان نماد مبارزه برای استقلال ایران و مخالفت با ستم و بی‌عدالتی بود.

رهبری هیأت اتحاد اسلام

همزمان با اوج گرفتن جنبش مشروطه در تهران، گروهی از آزادی‌خواهان شهر رشت، انجمنی به نام «مجلس اتحاد» تشکیل دادند و افرادی را به عنوان فدایی گرد هم آوردند. میرزا کوچک‌خان که در آن زمان طلبه بود و با اندیشه‌های آزادی‌خواهانه آشنا شده بود، به این انجمن پیوست. او در سال ۱۲۸۹ خورشیدی در نبرد با نیروهای هوادار محمدعلی‌شاه در منطقه ترکمن‌صحرا حضور یافت و در این درگیری زخمی شد و مدتی در بیمارستانی در شهر باکو بستری گردید.

در سال ۱۲۹۴ خورشیدی، به جای «مجلس اتحاد»، گروهی به نام «هیأت اتحاد اسلام» با حضور هفده نفر در رشت تشکیل شد. بیشتر اعضای این گروه روحانی بودند و میرزا کوچک‌خان نیز عضو تأثیرگذار آن به شمار می‌رفت. این هیأت، هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و خیلی زود رهبری آن به میرزا کوچک‌خان سپرده شد.

پس از آنکه نیروهای روسیه تزاری بخش‌های شمالی ایران را اشغال کردند، هیأت اتحاد اسلام به مقابله با ارتش تزاری پرداخت و یک گروه مسلح به عنوان فدایی تشکیل داد. آن‌ها روستای کسما در منطقه فومن را مرکز فعالیت خود قرار دادند و در آنجا تشکیلات اداری و نظامی ایجاد کردند.

هیأت اتحاد اسلام پس از مدتی به «کمیته اتحاد اسلام» تغییر نام داد و شمار اعضای آن به ۲۷ نفر افزایش یافت. رهبری این کمیته را میرزا کوچک‌خان برعهده گرفت و تا پایان سال ۱۲۹۶ خورشیدی، بخش بزرگی از گیلان و همچنین قسمت‌هایی از مازندران، طارم، آستارا، طالش، کجور و تنکابن تحت نفوذ این کمیته قرار گرفت. این کمیته به نام‌های «نهضت جنگل» و «حزب جنگل» نیز شناخته می‌شود.

فعالیت‌های نهضت جنگل

در اردیبهشت سال ۱۲۹۷، یاران نهضت جنگل پس از چندین برخورد با سربازان انگلیسی، کنترل بخش‌های مهم مسیر رشت به منجیل را به دست گرفتند.
در خرداد همان سال، یک افسر روس به نام «کلنل پیچراخوف» که قصد داشت ایران را ترک کند، با «ژنرال دانسترویل» انگلیسی، که او نیز می‌خواست از راه انزلی خود را به باکو برساند، متحد شد. نیروهای روس در منطقه منجیل با مبارزان «کمیتۀ اتحاد اسلام» درگیر شدند و در همین حال، تانک‌ها و هواپیماهای انگلیسی نیز برای پشتیبانی از آنان به منطقه اعزام شدند.

«پیچراخوف» مسیر منجیل تا رشت و انزلی را باز کرد و پس از آن، نیروهای انگلیسی در دو سوی این مسیر مستقر شدند. در ادامه، نیروهای «کمیتۀ اتحاد اسلام» موفق شدند شهر رشت را به کنترل خود درآورند، اما تنها ده روز بعد، انگلیسی‌ها با پشتیبانی تانک‌ها و هواپیماها بار دیگر رشت را تصرف کردند.

در ۲۷ مرداد ۱۲۹۷، میان نمایندگان کمیتۀ اتحاد اسلام و نمایندگان انگلیس در رشت پیمانی امضا شد. امضای این پیمان به حدی باعث بروز اختلاف میان اعضا شد که میرزا کوچک خان ناچار شد انحلال کمیتۀ اتحاد اسلام را اعلام کند و به جای آن «کمیته انقلابی گیلان» را تشکیل دهد. برخی از سران کمیته اتحاد اسلام کنار کشیدند و تعدادی نیز به عضویت کمیته انقلابی گیلان درآمدند.

واکنش حکومت و انگلستان

برای پایان دادن به قیام جنگل، وثوق‌الدوله در بهمن ماه سال ۱۲۹۷، توسط سید محمد تدین، پیامی صلح‌آمیز برای میرزا کوچک‌خان فرستاد و از او خواست که نیروهای مسلح خود را به دولت بسپارد؛ اما میرزا این پیشنهاد را نپذیرفت.

وثوق‌الدوله در ۱۸ اسفند ۱۲۹۷، تیمورتاش را با اختیارات کامل به عنوان استاندار گیلان منصوب کرد. سپس در خرداد ۱۲۹۸، کلنل «استاروسلسکی»، فرمانده قوای قزاق، با اختیارات تام مأمور سرکوب قیام گیلان شد. در عملیات تصرف رشت، توپخانه و هواپیماهای نظامی انگلیس نیز حضور داشتند.

پیش از حمله «کلنل تکاچینکف» از تهران، برای میرزا نامه‌ای تضمین امنیت فرستادند، ولی او نپذیرفت. پس از درگیری‌های سنگین، برخی از سران قیام از جمله دکتر حشمت —که پزشک بود و به خاطر خدمات درمانی‌اش در لاهیجان بسیار محبوب شده و گروهی چندصدنفره به نام «نظام ملی» تشکیل داده بود— در رشت تسلیم نیروهای دولتی شدند.

دولتیان تصمیم گرفتند او را به دلیل نزدیکی به میرزا آزاد کنند تا میرزا را به تسلیم شدن ترغیب کند. شرط این بود که دکتر حشمت، چه موفق شود چه نشود، پس از ده روز خود را معرفی کند. اما او پس از بازگشت به لاهیجان دچار تردید شد و با تأخیر در بازگشتش، یک گردان برای دستگیری او فرستاده شد. درگیری بین او و نیروهای دولتی رخ داد و عده‌ای از اعضای «نظام ملی» کشته شدند. دکتر حشمت دستگیر و در دادگاه نظامی در ۴ اردیبهشت ۱۲۹۸، به اعدام محکوم شد.

نهضت جنگل و رهبران انقلاب اکتبر روسیه

مردم جنبش جنگل، مخالفت خود با پادشاهان روسی تزار را از همان دوره آغاز کردند. اما با وقوع انقلاب اکتبر، روابط آنها با روس‌ها بهبود یافت. این دوستی دیری نپایید و روس‌ها پس از مدتی، جهت‌گیری سیاسی خود را عوض کرده و پشتیبانی از نهضت جنگل را متوقف کردند.

در روز ۲۸ اردیبهشت سال ۱۲۹۹ خورشیدی، ارتش سرخ شوروی با بهانه‌ی مقابله با گروه‌های به اصطلاح ضد انقلاب، وارد بندرهای انزلی و غازیان شد. از نگاه نهضت جنگل، وجود هرگونه نیروی خارجی در خاک ایران غیرقابل پذیرش بود و آن را خطری برای استقلال کشور می‌دانستند. به همین دلیل، اسماعیل آقا جنگلی که برادرزاده‌ی میرزا کوچک خان بود، به عنوان نماینده نزد فرمانده ارتش سرخ فرستاده شد.

فرمانده روس، پیش از هر صحبتی، از حال میرزا پرسید و اشتیاق فراوان خود را برای ملاقات با او بیان کرد. در نتیجه، میرزا کوچک خان به همراه گروهی از یارانش به انزلی رفت و در آنجا با فرمانده ارتش سرخ دیدار و گفت‌وگو کرد. در پایان این مذاکرات، دو طرف درباره چند موضوع مهم به توافق کلی دست یافتند.

درگذشت میرزا کوچک خان

میرزا کوچک خان جنگلی پس از نزدیک به هفت سال پیکار و مقاومت، به همراه چند تن از همراهانش برای سازماندهی نیروهای جدید به سمت خلخال حرکت کرد. در میان کولاک و برف سنگین، گرفتار شد و جان باخت. با مرگ او در روز دوشنبه، یازدهم آذر ماه ۱۳۰۰ خورشیدی، قیام جنگل به پایان رسید.

پیکر کوچک خان در روستای گیلوان، با احترام و زیر نظر آقا سید نصرالله گیلوانی به خاک سپرده شد. پیش از خاکسپاری، جسد او به دست افراد سالار شجاع، برادر سردار مقتدر طالشی افتاد. یکی از آنها سر میرزا را از بدن جدا کرد و آن را به عنوان نماد پایان دورانش به تهران برد و به سردار سپه (رضاخان) تحویل داد. سپس سر او در گورستان حسن‌آباد تهران، در مکانی ناشناخته دفن شد که بعدها توسط یاران قدیمی او پیدا شد.

چند سال بعد، وقتی گورستان حسن‌آباد در ساعات شب برای احداث ساختمان‌های آتش‌نشانی تخریب می‌شد، گروهی از آزادی‌خواهان که خود را به شکل کارگران شبانه جا زده بودند، سر میرزا کوچک خان را برداشتند و به کمک میرزاخان سیگاری به رشت منتقل کردند. آن را به کربلایی کاس آقا (حسام) که به خیاطی مشهور و از حامیان آزادی بود، سپردند. در یک گردهمایی شبانه، یاران باقی‌مانده جنگل، سر میرزا را شناسایی و تأیید کردند.

سپس این سر به ایوان آرامگاه سلیمان داراب سپرده شد تا نزد آنها به امانت بماند. در سال ۱۳۲۱ خورشیدی، مطابق با وصیت میرزا کوچک خان و با اجازه علمای آن زمان، پیکر او از گیلوان به رشت منتقل شد و در دامنه تپه‌ای رو به روی بقعه سلیمان داراب دفن گردید. سال‌ها بعد، آرامگاهی بر فراز قبر او ساخته شد.

خیانت‌های تاریخی روسیه و شکست‌های ایران

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *