آشنایی با زندگی نامه محمدرضا ترکی

محمدرضا ترکی در هفدهم خردادماه سال ۱۳۴۱ در شهر آبادان به دنیا آمد. او شاعر، نویسنده و مترجم است و همچنین به عنوان پژوهشگر در زمینه ادبیات فارسی فعالیت میکند. وی با سمت دانشیار در گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران مشغول تدریس است و همچنین به عنوان عضو وابسته با فرهنگستان زبان و ادب فارسی همکاری دارد.
تحصیلات محمدرضا ترکی
کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، سال ۱۳۷۱
کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال ۱۳۷۵
دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، سال ۱۳۷۹
آثار محمدرضا ترکی
♦ کتابها
تألیف
از واژه تا صدا (مجموعهای از نوشتهها درباره ادبیات و تاریخچه رادیو). تهران: طرح آینده، ۱۳۸۲
پارسای پارسی (سرگذشت سلمان فارسی بر اساس نوشتههای فارسی). تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۸۷
گشتوگذار در دنیای واژهها (۵۵ نوشته و یادداشت درباره ادبیات). تهران: سخن، ۱۳۸۷
نقد صیرفیان: فراز و فرود خاقانیشناسی معاصر از رهگذر بررسی هفت اثر از خاقانیشناسان این روزگار. تهران: سخن و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۴
پیشگامان شعر فارسی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۹۵
مجموعهشعر
فاصله (مجموعهشعر). تهران: نشر همسایه، ۱۳۸۱
عشق تازه آغاز شده. تهران: انتشارات تکا، ۱۳۸۷
خاکستر آیینه. تهران: انجمن شاعران ایران، ۱۳۸۹[۹] (این کتاب در تابستان ۱۳۸۹ به عنوان شعر برگزیده در جایزه کتاب فصل انتخاب شد)
غم در کنار خنده (مجموعهشعر). تهران: انتشارات هنر رسانه اردیبهشت، ۱۳۹۱
پایین بیا (مجموعهشعر طنز). تهران: نشر قاف، ۱۳۹۷
روزگار بیآوایی. تهران: انتشارات شهرستان ادب، ۱۳۹۷
ترجمه
کتاب “تاریخ و سیر تحول دانشهای بلاغت” نوشته دکتر شوقی ضیف.
منتشر شده در تهران توسط: سازمان مطالعه و نگارش کتابهای علوم انسانی دانشگاهها (سمت)
چاپ نخست: ۱۳۸۳، چاپ پنجم: ۱۳۹۷
گزینش و ویرایش کتاب
تیرانا (گزیدهای از نقدها و نوشتههای ادبی به قلم مهرداد اوستا). تهران: انتشارات حوزه هنری، ۱۳۸۱
گزیدهای از نوشتههای معارف اسلامی (از شهریور ۱۳۴۵ تا شهریور ۱۳۵۷) (در دو جلد). قم: نشر اسوه، ۱۳۸۴
رجعت سرخ ستاره (مجموعه شعرهای علی معلم دامغانی). تهران: انتشارات سوره مهر، ۱۳۸۶
♦ مقالات
برخی مقالات در مجموعهها و نشریات علمی ـ پژوهشی
فهرست آثار علمی و مقالات منتشر شده:
«پیمان سلمان فارسی». نشریه تخصصی گروه فارسی. دانشگاه تهران، تابستان ۱۳۸۰
«پیامبر ماه». فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. بهار ۱۳۸۴
«بر فرش شعر خاقانی». نامه فرهنگستان، شماره ۲۶، شهریور ۱۳۸۴
«تکرار و عجله در ویرایش دیوانهای محتشم کاشانی». نامه فرهنگستان. شماره ۲۷، آذر ۱۳۸۴
«در کنارههای کتاب درست بنویسیم». مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران شماره ۱۸۷، پاییز ۱۳۸۷
«آویزان کردن شلاق»، نامه فرهنگستان، دوره یازدهم، شماره اول، بهار ۱۳۸۹
«دلباخته خوانندگی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی. دانشگاه تهران. شماره ۱۹۱، بهار و تابستان ۱۳۸۹
برخی مقالات در نشریات علمی ـ ترویجی
فهرست برخی از نوشتهها:
«بررسی یک نکته مبهم در اشعار سعدی». مجلهٔ «وقف، میراث جاویدان». بهار ۱۳۷۷
«موقوفات در نوشتههای فارسی». مجلهٔ وقف، میراث جاویدان. تابستان ۱۳۷۷
«برادرکشی در شاهنامه». مجلهٔ شعر، شمارهٔ ۲۸
«نکات دشوار در دیوان خاقانی». کتاب ماه ادبیات و فلسفه، مرداد ۱۳۸۳
مقالههای دانشنامهای
مقاله «خاقانی شروانی» در دانشنامه زبان و ادب فارسی. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، جلد سوم، سال ۱۳۸۸
مقاله «کمالالدین اسماعیل اصفهانی» در دانشنامه زبان و ادب فارسی. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، جلد پنجم، سال ۱۳۹۳
مقاله «مُنشآت خاقانی» در دانشنامه زبان و ادب فارسی. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، جلد ششم، سال ۱۳۹۵
مقاله «ادبیات انقلاب اسلامی» در دانشنامه زبان و ادب فارسی. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، بخش مربوطه، سال ۱۳۹۷
ترجمه (مقالات)
«مردی که با بادها سخن می گفت (کوروساوا و دنیای سینمایش)». مجلهٔ ادبستان، شماره ۲۵، دی ۱۳۷۰
«اهمیت متن در شناخت دین». فصلنامه وقف، میراث جاویدان، شماره ۱۷، ۱۳۷۶
«دانشمندان اصول دین و نپذیرفتن استناد کردار به زمان». فصلنامه وقف، میراث جاویدان، شماره ۲۱، ۱۳۷۷
سلسله نوشتارهای «شناخت اسطورهها»، چاپ شده در ۸ شماره پیاپی از فصلنامه شعر، شمارههای ۲۲ تا ۲۹، ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۰
♦ فعالیتهای مطبوعاتی/ رسانهای
سردبیر مجلهٔ فصلانه شعر (از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۰)
دبیر تحریریهٔ فصلنامه وقف، میراث جاویدان (از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۷)
مدیر رادیو فرهنگ (از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۱)
اشعار محمدرضا ترکی
از شدت سرگیجه و بیتعادلی، دیگر به چیزی توجه نداشت. او به روزهای هفته و کارهایش اهمیتی نمیداد. یک چرخید و برقی زد و سپس از پا افتاد. این صحنهای نبود که هر کسی بتواند از پس آن برآید!
—
تقدیر من این بود که نفرین شده باشم
تبدیل به این سایهّ غمگین شده باشم
تقدیر من این بود در این غار مجازی
تنهاتر از انسان نخستین شده باشم
صد بار به نزدیک لب آورد و فرو ریخت
نگذاشت که مست از می نوشین شده باشم
ترس من از این است، اگر دیر بیایی
حتی به تو و عشق تو بدبین شده باشم
روزی که بیایی و دل و دین بربایی
شاید من کافر شده بی دین شده باشم!
تقصیر جنون بود که با عقل درآمیخت
نگذاشت که دیوانه تر از این شده باشم
—
مانند شاخهای که امیدی به برگ و باری ندارد، بهار آمده، اما برای من بهاری در کار نیست. نوشتهاند: بهار است و شاخهها سبز… اما حرف تقویم اعتباری ندارد. من که عطر بهشت را از وجود تو حس کردم، دیگر به باد بیثبات اردیبهشت کاری ندارم. در قاب خزان ایستادهام، بیبرگ، و هیچ رهگذری چشمانتظارم نیست. تو مانند باد بهاری، گرهگشا و سرسبز هستی… اما افسوس که عهدت پایدار نیست. قرار بود از عشق نگذریم، ولی… من از تو گذشتم و دیگر قرار و آرامی برایم نمانده است.
—
پشت ما خم شده، بیا پایین
با توام… نه، شما! بیا پایین
ای مهندس، جناب دکتر!
آقاجان! حاجی! بیا پایین
به خاطر خدا از آن بالا
پسر کدخدا! بیا پایین
پیش از آنکه باد تو را با خود ببرد
ناگهان و بیموقع بیا پایین
تو که چند وقت پیش بودی
یک کاسب کوچک، بیا پایین
هر که آمد، ساختمانی نو ساخت
به نام تو زد، بیا پایین
قسط من را میدهی، تو میگیری
وام از بانکها؟! بیا پایین
بر امواج قدرت و ثروت
تا کجا میروی؟ بیا پایین
این همه پشتک و وارو!
کمی هم شرم کن، بیا پایین
این دورنگیها بویش میآید
روزی آشکار میشود، بیا پایین
روز قیامت نمیتوان پارتی و آشنایی پیدا کرد
بیا پایین
صد کیلومتر رفتهای بالا
به اندازه یک قدم، بیا پایین
پول را همینجا هم میشود خرج کرد
لازم نیست ببری کانادا، بیا پایین
من نمیگویم از بلندی قاف
یا از هیمالیا بیا پایین
اگر سرگیجهات تمام شده
لطفاً از پشت ما بیا پایین!
—
ای در نگاهم از همه دنیا قشنگ تر
از هر چه ناز و هر چه تمنا قشنگ تر
عذرا و ویس و لیلی و شیرین و دیگران…
حیرانم از تو کیست – خدایا – قشنگ تر!
اسطوره های عشق حقیقت نداشتند
تو واقعیتی و همانا قشنگ تر
بالای دست، دست زیاد است و چون تو نیست
هرگز -بدون شاید و اما- قشنگ تر
این است حسن روز فزونی که گفته اند
امروز دلرباتر و فردا قشنگ تر
باید تو را به حرمت یک گل نگاه کرد
اما نچید، چون که تماشا قشنگ تر
حسن تو را قیاس به دنیا نمی کنم
ای خندۀ تو از همه دنیا قشنگ تر
یک جلوه از کمال تو حسن است و از همه
تو نازنین تری و نه تنها قشنگ تر
وقتی غزل برای تو باشد عجیب نیست
گر باشد از تمام غزلها قشنگ تر