آشنایی با زندگینامه ابوالفضل بیهقی

ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی در سال ۳۷۰ هجری شمسی در روستای حارثآباد بیهق، نزدیک سبزوار، به دنیا آمد و در سال ۴۵۶ هجری شمسی در غزنین درگذشت. او تاریخنویس و نویسندهای ایرانی بود که در دربار پادشاهان غزنوی خدمت میکرد.
پدرش، حسین، او را از کودکی برای تحصیل علم به بیهق و سپس به نیشابور فرستاد. ابوالفضل محمد بسیار باهوش بود و به نوشتن علاقه زیادی داشت. در جوانی از نیشابور به غزنین رفت و حدود سال ۴۱۲ هجری قمری در اداره دولتی مشغول به کار شد. استعدادش باعث شد خیلی زود به دستیاری خواجه ابونصر مشکان، که رئیس دفتر سلطان محمود غزنوی بود، انتخاب شود.
خواجه ابونصر او را بسیار دوست داشت و حتی رازهای پنهان دربار غزنوی را با او در میان میگذاشت. این رابطه نزدیک بعدها منبع ارزشمندی برای نوشتن کتاب تاریخ بیهقی شد؛ چرا که بیهقی بسیاری از رویدادهایی را که خودش شاهد نبود، از زبان استادش نقل کرده است.
بعد از مرگ محمود غزنوی، بیهقی در زمان سلطنت کوتاه امیر محمد، پسر محمود، به عنوان دبیر دفتر سلطنتی کار کرد. سپس در دوره سلطنت مسعود غزنوی، شاهد فراز و نشیبهای زندگی او بود. همین اتفاقات باعث شد بیهقی کتاب تاریخ خود را مانند یک گزارش روزانه از زندگی سلطان مسعود و دوران حکومت او بنویسد.
پس از فوت خواجه ابونصر مشکان در سال ۴۳۱ هجری قمری، سلطان مسعود، بیهقی را برای جانشینی او شایسته اما کمی جوان دید — با اینکه بیهقی در آن زمان چهل و شش سال داشت — بنابراین فردی به نام بوسهل زوزنی را که مسنتر بود به این سمت منصوب کرد. بیهقی از همکاری با بوسهل زوزنی ناراضی بود و حتی قصد داشت استعفا دهد، اما سلطان مسعود او را تشویق کرد که به کارش ادامه دهد.
پس از کشته شدن مسعود در سال ۴۳۲ هجری قمری، بیهقی به خدمت پسرش، مودود، درآمد. وقتی نوبت به عبدالرشید، پسر دیگر محمود غزنوی، رسید، بیهقی آنقدر تجربه کسب کرده بود که میتوانست مسئولیت دفتر سلطنتی را بر عهده بگیرد. اما طولی نکشید که به دلیل سخنچینیهای یک غلام نزد سلطان، از کار برکنار شد و آن غلام اجازه یافت خانه بیهقی را غارت کند و او را زندانی کند.
بیهقی داستان این دوره سخت از زندگیاش را در کتاب مفصل خود نوشته بود، اما متأسفانه این بخش از کتاب از بین رفته است. خوشبختانه عوفی در کتاب «جوامع الحکایات» این رویداد را نقل کرده است.
وقتی سلطان عبدالرشید در سال ۴۴۴ هجری قمری به دست غلامش، طغرل، کشته شد، شرایط تغییر کرد و بیهقی از زندان آزاد شد. هرچند حکومت طغرل فقط پنجاه روز طول کشید و دوباره قدرت به خاندان محمود غزنوی بازگشت، بیهقی دیگر تمایلی به کار در دربار نداشت. او از مشاغل دولتی کنارهگیری کرد و زندگی آرام و گوشهنشینی را انتخاب کرد.
آرامگاه ابوالفضل بیهقی
خیلی از کسانی که به منطقه بیهق در خراسان بزرگ (که امروزه سبزوار نامیده میشود) سفر میکنند و قصد دارند به آرامگاه نویسنده کتاب “تاریخ بیهقی” سر بزنند، به اشتباه به سراغ مقبره ابن فندق میروند!
شباهت نام خانوادگی ابن فندق با ابوالفضل بیهقی نه تنها مسافران، بلکه حتی مردم خود سبزوار را هم گمراه کرده است. ظهیرالدین ابوالحسن علی بن ابوالقاسم زید ابن محمد بیهقی، که به ابن فندق بیهقی معروف است، یک دانشمند، ادیب و ریاضیدان شناختهشده در قرن ششم هجری بود. او جز تشابه اسمی، هیچ ارتباط دیگری با ابوالفضل بیهقی ندارد.
آرامگاه این دانشمند، ابن فندق، در منطقه ششتمد و در فاصله سی و پنج کیلومتری شهر سبزوار قرار گرفته است. در حالی که ابوالفضل بیهقی در یکی از روستاهای همین منطقه به نام حارثآباد بیهق در نزدیکی سبزوار، در سال ۳۷۰ هجری خورشیدی به دنیا آمد و پس از آن به شهر غزنه نقل مکان کرد.
بر اساس گفتههای برخی مورخان، ابوالفضل بیهقی به غزنه رفت و در همانجا نیز از دنیا رفت. از آنجایی که حدود ۶۰ تا ۷۰ سال پس از فوت او، شهر غزنه در جریان یک حمله ویران شد، محل دقیق آرامگاه او امروزه ناشناخته است.
ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی که در سال ۳۷۰ هجری خورشیدی متولد شد و در سال ۴۵۶ درگذشت، سالهای اولیه زندگی خود را در نیشابور به تحصیل علم گذراند. سپس به عنوان منشی در دربار محمود غزنوی و جانشینان او مشغول به کار شد و پس از فوت استادش بونصر مشکان در سال ۴۱۸ هجری خورشیدی، به سمت دبیر دربار سلطنتی منصوب گردید.
آثار ابوالفضل بیهقی
کتابی که امروزه با عنوان «تاریخ بیهقی» معروف است، در گذشته با نام «تاریخ ناصری» شناخته میشده. این نام احتمالاً به دو دلیل انتخاب شده است: اول به خاطر لقب سبکتگین، پدر محمود غزنوی، که ناصرالدین بود و این کتاب در واقع تاریخ خاندان و نوادگان اوست؛ و دوم به دلیل لقب سلطان مسعود که او نیز «ناصرالدین الله» نامیده میشد. در هر صورت، این اثر با نامهای دیگری نیز شناخته میشده، از جمله:
تاریخ آل ناصر، تاریخ آل سبکتگین، جامع التواریخ، جامع فی تاریخ سبکتگین و در نهایت تاریخ بیهقی. به نظر میرسد به دلیل فراموش شدن نام اصلی کتاب، این نامهای دیگر رایج شدهاند. بخشی از تاریخ بیهقی که امروز در دسترس است، «تاریخ مسعودی» نیز خوانده میشود، چون تنها به رویدادهای دوران پادشاهی مسعود غزنوی میپردازد.
همچنین «ابن فندق» کتاب دیگری با نام «زینةالکتاب» دربارهٔ آداب نگارش و کتابت به بیهقی نسبت داده است.
ویژگی سخنان ابوالفضل بیهقی
اهمیت کتاب تاریخ بیهقی به دو دلیل اصلی است: یکی به خاطر شیوهٔ ثبت تاریخ و دیگری به دلیل زیبایی و هنر نویسندگی آن.
۱. نثر بیهقی بیشتر شبیه داستاننویسی است که برای روایت رویدادهای تاریخی به کار رفته است.
۲. هرجا نویسنده لازم دیده، توضیح بیشتری داده، اما در کل، کلام او کوتاه و پرمعناست و این از ویژگیهای برتر بیان ساده و رسای او محسوب میشود.
۳. تشبیهها و عبارتهایی که به کار برده، بسیار زیبا و اثرگذار هستند.
۴. استفاده از داستانها و روایتهای تاریخی برای اثربخشی بیشتر.
۵. ساختن واژهها و ترکیبهای تازه و نو.
۶. به کار بردن واژهها، جمعهای شکسته و گاهی هم عبارات عربی به صورت طبیعی و بدون تکلف.
۷. حذف کردن فعلها یا حتی بخشی از جمله برای فصاحت و بلاغت کلام.
۸. زیبایی و آهنگ دلنشین نوشتهها.
۹. توصیف دقیق و گیرای ظاهر و حالات درونی افراد.
۱۰. نمایش هنرمندانهٔ صحنهها و اشیاء به گونهای که در ذهن خواننده نقش ببندد.
۱۱. استفادهٔ بهجا و طبیعی از عبارتهای کوتاه یا توضیحهای مفصل در جای مناسب.
خلاصه تاریخ بیهقی
کتابی به نام «تاریخ بیهقی» یا «تاریخ مسعودی» وجود دارد که نویسنده آن ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی است. این کتاب، سرگذشت سلطان مسعود غزنوی و خاندان غزنوی را روایت میکند. علاوه بر این، در بخشهایی از کتاب به دودمانهای صفاری و سامانی و نیز رویدادهای پیش از پادشاهی محمود غزنوی پرداخته شده است.
نسخه اصلی این کتاب در گذشته حدود ۳۰ جلد بوده، اما متأسفانه بخش بزرگی از آن به دستور سلطان مسعود غزنوی نابود شده و امروزه تنها بخش کوچکی از آن ـ حدود پنج جلد ـ باقی مانده است.
قدیمیترین کتابی که از تاریخ بیهقی نام برده، کتابی با عنوان «تاریخ بیهق» نوشته ابوالحسن بیهقی است. او پس از شرح زندگی ابوالفضل بیهقی، به کتاب او نیز اشاره کرده است.
نام کتاب
کتابی که بیهقی نوشته، در اصل با نام سادهٔ “تاریخ” شناخته میشده است. اما با گذشت زمان، اسمهای مختلفی برای آن به کار رفته که معروفترین آنها “تاریخ بیهقی” است. برخی نویسندگان مانند ابن فندق و ابوالحسن بیهقی، این کتاب را “تاریخ ناصری” نامیدهاند. علاوه بر این، نامهای دیگری مثل تاریخ مسعودی، تاریخ آل ناصر، تاریخ آل سبکتگین، جامعالتواریخ، جامع فی تاریخ سبکتگین و مُجَلدات نیز برای این اثر ذکر شده است.
دلیل اینکه گاهی این کتاب را “تاریخ مسعودی” مینامند این است که بخشهای باقیمانده از آن، بیشتر به دوران پادشاهی مسعود غزنوی میپردازد. همچنین، شهرت کتاب به نام “تاریخ ناصری” احتمالاً دو علت دارد: اول به خاطر لقب سبکتگین که “ناصرالدین” بود و این کتاب، تاریخ خاندان و نوادگان اوست؛ و دوم به دلیل لقب سلطان مسعود که “الناصرلدینالله” بوده است.