انشا در مورد گلاب گیری

انشا در مورد گلاب گیری

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

در یکی از روزهای زیبای بهاری، تصمیم گرفتیم به همراه مدرسه به یک باغ گل محمدی برویم. وقتی به آنجا رسیدیم، منظره بی‌نظیری پیش چشم‌مان بود. تمام دشت، پوشیده از گل‌های محمدی تازه شکفته بود. عطر آنها فضا را پر کرده بود و نفس‌کشیدن در آن هوا، حس و حال خوبی به آدم می‌داد.

هدف ما از این سفر، دیدن مراحل گلاب‌گیری بود. گلاب‌گیری یک هنر و سنت قدیمی ایرانی است که از گذشته‌های دور تا به امروز ادامه دارد. نزدیک باغ، یک کارگاه سنتی گلاب‌گیری قرار داشت. ما به آنجا رفتیم تا از نزدیک شاهد این فرآیند باشیم.

در کارگاه، یک دیگ بزرگ مسی را دیدیم که به آن «دیگ گلاب‌گیری» می‌گویند. کارگران، گلبرگ‌های تازه چیده شده را با دقت داخل این دیگ بزرگ می‌ریختند. سپس، به اندازه مشخصی آب به آن اضافه می‌کردند. بعد از آن، درب دیگ را می‌بستند و آن را محکم می‌کردند تا هیچ بخاری از آن خارج نشود.

زیر دیگ، آتش ملایمی روشن بود. این آتش آنقدر ملایم بود که گل‌ها به آرامی حرارت می‌دیدند و عطرشان همراه با بخار آب بیرون می‌آمد. از بالای دیگ، یک لوله بلند بیرون آمده بود که به آن «نی» می‌گویند. بخارهای معطر از طریق این لوله به داخل یک پارچ بزرگ مسی هدایت می‌شدند. این پارچ، داخل تشتی از آب سرد قرار داشت تا بخارها خنک شده و به صورت مایع دربیایند.

مایعی که از این لوله خارج می‌شد، همان گلاب خالص و معطر بود. وقتی اولین قطره‌های گلاب را داخل ظرف‌های مخصوص می‌دیدیم، عطرشان تمام فضای کارگاه را پر می‌کرد. این گلاب، بسیار خالص و غلیظ بود و برای مصارف مختلفی مانند تهیه شربت، عطرسازی و حتی درمان بعضی بیماری‌ها استفاده می‌شود.

برای ما جالب بود که بدانیم گلاب‌گیری فقط یک کار اقتصادی نیست، بلکه بخشی از فرهنگ و هویت ما ایرانی‌هاست. این هنر، از نسل‌های گذشته به ما رسیده و باید در حفظ آن بکوشیم.

در پایان سفر، یک بطری گلاب به هرکدام از ما هدیه دادند. وقتی به خانه برگشتم و در را باز کردم، عطر گلاب تمام خانه را پر کرده بود. این عطر، یادآور آن روز قشنگ و باغ پر از گل محمدی بود. با خودم فکر کردم چه خوب است که چنین سنت زیبایی در کشور ما زنده نگه داشته شده است.

انشا در مورد گلاب گیری

انشایی با موضوع گلاب‌گیری به شیوه‌ای توصیفی و ادبی برای دانش‌آموزان گردآوری شده است تا با روش نوشتن و تقویت مهارت‌های نویسندگی آشنا شوند. در ادامه با ما همراه باشید.

موضوع انشا گلاب گیری

در بهار سالی که گذشت، همراه خانواده‌ام به شهر کاشان سفر کردیم تا با مراسم گلاب‌گیری آشنا شویم. پدرم بارها از این رسم زیبا تعریف کرده بود، اما وقتی خودم در آنجا حاضر شدم، احساسی عمیق و تازه داشتم. صبح، پیش از آنکه خورشید طلوع کند، همه بیدار شدیم. عمویم که در روستایی نزدیک کاشان زندگی می‌کند، ما را به باغ گل‌های محمدی خود برد. هوا هنوز تازه و خنک بود و عطر دلنشین گل‌ها در فضا موج می‌زد.

وقتی وارد باغ شدیم، زنان و مردان روستایی را دیدیم که با سبدهای بزرگ، مشغول چیدن گل‌ها بودند. من هم یک سبد برداشتم و با ذوق و شوق به آنان پیوستم. گلبرگ‌ها نرم و پرمهر بودند؛ انگار هر کدام، بخشی از بهار را در دل خود نگه داشته‌اند.

پس از پر شدن سبدها، به کارگاه گلاب‌گیری رفتیم. در آنجا دیگ‌های بزرگی را دیدیم که پر از گل و آب بودند و روی آتش ملایمی می‌جوشیدند. بوی خوش گلاب همه جا را پر کرده بود و فضای گرم و صمیمی ایجاد کرده بود. یکی از اهالی کارگاه توضیح داد که بخار حاصل از جوشش گل‌ها، از لوله‌هایی می‌گذرد و پس از سرد شدن، به گلاب تبدیل می‌شود. تماشای این فرآیند برایم بسیار جذاب و آموزنده بود.

وقتی نخستین قطره‌های گلاب را دیدیم، پدرم به من گفت: «این گلاب، حاصل دسترنج و عشق مردم این دیار است.» این سخن پدر، تا همیشه در خاطرم ماند. در آن لحظه فهمیدم که این مردم چقدر به طبیعت و کار خود عشق می‌ورزند.

در پایان روز، مقداری از گلاب تازه‌ای که در تهیه‌اش سهیم بودیم، به خانه بردیم. هر بار که از آن استفاده می‌کنم، آن روز پرخاطره و زیبا در یادم زنده می‌شود. برای من، گلاب‌گیری فقط یک رسم نبود؛ بلکه درسی بود درباره همکاری با طبیعت و بهره‌برداری درست از آن.

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *