سال گذشته، نوروز برای ما ایرانیها متفاوت بود. ویروس کرونا مهمان ناخواندهای شده بود که همه برنامههای ما را تغییر داد.
به جای دید و بازدیدهای شاد و پر از شلوغی، در خانه ماندیم. به جای در آغوش کشیدن پدربزرگ و مادربزرگ، فقط برایشان پیام تبریک فرستادیم. سفره هفتسین را چیدیم، اما مهمانی نداشتیم. این بار، عید واقعاً فقط برای اعضای خانه بود.
احساس تنهایی میکردیم، اما میدانستیم که این کار برای حفظ سلامتی خودمان و عزیزانمان است. این نوروز به ما یاد داد که گاهی باید برای محافظت از کسانی که دوستشان داریم، از خیلی چیزهای کوچک بگذریم. نشان داد که مهربانی فقط در دیدار نیست، گاهی در دوری برای حفظ جان یکدیگر است.
امیدواریم امسال، نوروزی پر از سلامتی و شادی داشته باشیم و بتوانیم دوباره لبخندهای بدون ماسک یکدیگر را ببینیم.

نوروزی که با ویروس کرونا روبرو شد، داستانی است که در این نوشته به زبانی ساده و ادبی برای شما دانشآموزان بیان میشود. این متن به شما کمک میکند تا با شیوهی درست نوشتن و تقویت مهارتهای نویسندگی آشنا شوید. در ادامه با ما همراه باشید.
انشا عید نوروز کرونایی
صدای توپ به گوش میرسد، ماهی قرمز به سمت قبله میایستد و سیب درون ظرف آب میچرخد. سال نو آغاز میشود. پدربزرگ سرش را بالا میآورد. وقتی به اطراف سفره هفتسین نگاه میکند، جز خودش کسی را نمیبیند. گریه گلویش را میگیرد. قرآن را باز میکند و به اسکناسهای دستنخورهاش خیره میشود. تلفن زنگ میخورد. نوهها با تماس تصویری سراغش آمدهاند. پدربزرگ دستی تکان میدهد. سپس عصایش را برمیدارد و کنار عکس همسرش میایستد و لبخندی میزند.
عید نوروز در روزهای کرونا، حال و هوایی غمگین و سرد دارد. میهمان ناخواندهای به خانهها آمده که انگار قصد رفتن ندارد. مانند کسی که خانه را به زور تصرف کرده و صاحبش را اسیر کرده است. ما نوروز را با سفرهایش و دید و بازدیدهایش میشناسیم. با قدم زدن در خیابانهای بهاری و نفس کشیدن در هوای تازهاش. اما امسال، از بوی بهار و عطر نوروز خبری نیست. نوروز هم مانند بقیه روزهای سال سپری میشود. بدون دید و بازدید و سفری. بدون در آغوش کشیدن و دیدار. فصل عوض میشود، سال نو میشود، قرن نو میشود، اما دلهایمان نو نمیشود.
امسال هیچ مادری به خاطر شکستن تخم مرغ یا خنداندن پسته، به فرزندش نگاه خشمگین نمیکند. دری به روی کسی باز نمیشود و کسی زنگ در را به صدا درنمیآورد. امسال حاجی فیروز با ماسک روی صورتش، در چهارراه برای رهگذری که از آنجا نمیگذرد، میرقصد. شاید لبخند کودکی که از پشت پنجره به او نگاه میکند، تنها روشنایی روزهای تنهاییش باشد. امسال، نوروز، انتقام طبیعت از ماست. طبیعت، نحسی روز سیزدهبدر را با در خانه نگه داشتن انسانها از بین میبرد و سبزی بهار را دور از شلوغی و هیاهوی مردم جشن میگیرد.
نوروز امسال، بوی بهار را نمیتوان حس کرد. حتی نمیتوان در خیابانهای خلوت، میان دستفروشان، دست یکدیگر را گرفت و خرید کرد. امسال، کنار سفره هفتسین و چیدمان سیب و سرکه و سنجد و سماق، جای سین سلامتی در بسیاری از خانهها خالی است. شاید جای عزیزانی هم خالی باشد که سلامتی خود را به بهایی کم به کرونا واگذار کردند.
نوروز امسال، روز تازهای نیست؛ بلکه شبیه همان سیصد و شصت و پنج روزی است که پشت سر گذاشتیم و تنها یک برگ از تقویم ورق میخورد. بدون هیچ حس تازهای، بدون هیچ دیداری.
و ما همانطور که برف و باران و ریزش برگهای پاییز را از پشت پنجره تماشا کردیم، نوروز را هم از پشت پنجره نگاه میکنیم؛ به امید روزی که طبیعت دوباره با ما آشتی کند.