انشا در مورد شهید

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

در میان ما کسانی هستند که برای محافظت از میهن و ارزش‌های والای آن، جان خود را فدا کرده‌اند. این عزیزان، که ما آنان را شهید می‌نامیم، چراغ راهی برای همه ما هستند. آنان با شجاعت و عشقی بزرگ، از آرمان‌های مقدس دفاع کردند و نامشان برای همیشه در تاریخ می‌درخشد.

شهیدان مانند ستارگانی در آسمان هستند که حتی با رفتن، نورشان زمین را روشن می‌کند. زندگی آنان درس ایثار، فداکاری و عشق به همنوع را به ما می‌آموزد. یاد و خاطره این بزرگواران همیشه در قلب ما زنده است و راهشان الگویی برای ادامه مسیر زندگی ماست.

در وصف این عزیزان سروده شده است:

**ای که در راه وطن جان به جهان باخته‌ای
تو به تاریخ این ملک رهرو جاودانه‌ای
نام تو بر صفحه روزگار می‌درخشد همچو مهر
که تو در دل داشتی عشقی به گسترده‌ای زمین
خون تو شد بذر امید در دل این مرز و بوم
تا همیشه سبز بماند بهشت ایران زمین**

انشا در مورد شهید

در این مطلب، یک نوشتهٔ زیبا در مورد شهید و مفهوم شهادت برای شما آماده شده است. در ادامه با ما همراه باشید.

موضوع انشا شهید

آنان که در راه خدا کشته شدند، هرگز گمان مبر که مرده‌اند! بلکه آنان نزد پروردگارشان زنده‌اند و روزی می‌برند. آری، شهیدان زنده‌اند و همواره ناظر کارهای ما هستند تا ببینند آیا راه آنان را ادامه می‌دهیم یا خیر.

شهید بزرگترین سرمایه زندگی خود، یعنی جانش را فدا می‌کند تا از دین اسلام در برابر ستمگران و دشمنان دفاع کند. شهادت بالاترین مقامی است که یک انسان می‌تواند به آن برسد و در پیشگاه خداوند جایگاهی ویژه پیدا کند.

هدف شهید تنها کشته شدن نیست، بلکه هدف اصلی او پاسداری از دین الهی است. همان دینی که ۱۲۴ هزار پیامبر برای راهنمایی انسان‌ها و نشان دادن مسیر درست فرستاده شدند و سرانجام در این راه جان خود را از دست دادند. همچنین یازده امام که با مهربانی و فداکاری، امت اسلام را هدایت کردند و با ستمگران جنگیدند و به شهادت رسیدند. از آن دوازده امام، تنها یک امام باقی مانده که روزی به فرمان خداوند ظهور خواهد کرد و به همراه یارانش، ریشه ستم و فساد را از جهان خواهد کند و عدالت را برپا خواهد ساخت.

شهیدان امروز ما نیز پیامبران و امامان را الگوی خود قرار دادند تا مبادا آسیبی به دین اسلام وارد شود. وظیفه ما این است که راه آنان را ادامه دهیم. مبادا هنگامی که تصویر شهدا را می‌بینیم، برخلاف راهشان رفتار کنیم!

شعر درباره شهید

ای نور امیدبخش زندگی من، ای شهید
ای نماد مبارزه ابدی، ای شهید
چشمان ستارگان آسمان با یاد تو روشنایی می‌گیرد
ای برتر از خورشید تابان، ای شهید

سیاره زهره در آسمان با نام تو آواز می‌خواند
چراغ ناهید با یاد تو روشن است، ای شهید

“قد قامت الصلاه” با خون تو بر صحنه ستایش نقش بست
در گستره نیایش و پرستش، ای شهید

شمشیر صبح از جوهر خون تو نیرو گرفت
و لشکر شک و تردید را در هم شکست، ای شهید

فرشتگان آسمان حاملان خون پاک تو هستند
رنگین کمان از شوق تو خندید، ای شهید

دین و میهن تا روز رستاخیز در امان ماندند
همگان از گزند تهدیدها رهایی یافتند، ای شهید

در میان آشوب و حادثه‌های بزرگ، پناه ما
آوایی است که در گلویت طنین انداخت، ای شهید

اگر صراف جهان از تو جان باارزش گرفت
او نیز جام شهادتش را به تو پیشکش کرد، ای شهید

نام تو به جان‌کلام سخنان عارفان تبدیل شده
“عارف” زبان به ستایش تو گشوده، ای شهید

کتاب حماسه‌های جاویدان
*******************************
هیچکس نگفت در میان آن توفان سهمگین، آن شب چگونه گذشت
از میان گردباد و تگرگ و باران سیل‌آسا، آن شب چگونه گذشت

هیچکس نگفت در دل آتش، در میان شعله‌های خروشان
با دل پر از درد و جان آکنده از آتش، آن شب چگونه گذشت

هیچ ردپایی نبود، هیچ اثری از راه پیموده شده، فقط تفنگی شکسته دیدم
که از کنار همرزمانت می‌گذشتی، آن شب چگونه گذشت

بر بال بلندت که نشان پرواز به آسمان را داشت
بگو از خط خونین یاران، آن شب چگونه گذشت

هیچکس نگفت از میان هیاهو، از میان خون و سنگر و موج باران
تو چگونه از مرکز توفان بی‌آسیب گذشتی، آن شب چگونه گذشت

فقط شنیدم که بالهایت را گشودی و از این سو رفتی
هیچکس نگفت از فراز میدان نبرد، آن شب چگونه گذشت

از تو جویا شدم، گفتند: چون شهابی از شب گذشتی
و من در حیرتم که در جمع شهیدان، آن شب چگونه گذشت

شلمچه بود و نگاه تیزت که به دیده‌بانی مشغول بود
چه بگویم از شوق ایمان، آن شب چگونه گذشت

چشمانم از ابر و باران اشک و خون پوشیده بود
تو را با لبخندی بر لبان ندیدم، آن شب چگونه گذشت
*******************************

روزهای آتش و انتظار و انفجار از یادمان نرفته
سینه‌های زخم‌خورده، نخلهای تیرخوردده، از یادمان نرفته

چکمه‌های پر از خون، عشق و ترکش‌های دیوانه‌وار، پاتک و نبرد
ذکرهای همیشگیمان، یا علی و ذوالفقار، از یادمان نرفته

کبوتران عاشق و زخمی و با بالهای شکسته، لانه‌های بی‌سقف
دستهای مانده بر سیم‌های خاردار، از یادمان نرفته

صبر و پایداری که در ایمان به خدا خلاصه می‌شد، مردان گمنام
که در اسارت و غربت همچون نخل استوار ماندند، از یادمان نرفته

صحنه صحنه عشق ورزیدن در جزیره‌های تشنگی، فتح سنگرهای پرشور
خیبر و محرم و کربلای پنج و شش، از یادمان نرفته

بر دل ما حک شده و از یادمان نمی‌رود، در هر گوشه شهرمان
خون هر شهید چون نقشی به یاد ماندنی مانده! از یادمان نرفته!

آزاد کعباسی
موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش‌آموزی
شعر و انشا درباره شهید / مدیر تولز

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *