خورشید، آن گوی آتشین در آسمان، هر روز با فروغ خود جهان ما را بیدار میکند. نور گرم و زندگیبخش آن، تاریکی شب را میزداید و به همه جا روشنی میبخشد.
این چراغ آسمان، تنها روشناییدهنده نیست، بلکه منبع گرمایش و انرژی است. پرتوهای آن به گیاهان نیرو میدهند تا رشد کنند و به زمین حیات میبخشند. بدون خورشید، جهان ما سرد، تاریک و بیجان میشد.
خورشید در آسمان، نماد امید و آغاز تازه است. طلوع آن، فرصتی دوباره برای زندگی کردن و شاد بودن به ما میدهد و غروبش، نوید فردایی دیگر را در دل ما زنده میکند.

خورشید، آن گوی آتشین درخشان، هر بامداد با پرتوهای طلایی خود پرده تاریکی شب را کنار میزند و جهان را با نور زندگی و گرمای مهر خود بیدار میکند. این چراغ همیشه روشن آسمان، نه تنها روشناییبخش روز ماست، بلکه نماد امید، انرژی و زندگی است.
نور خورشید به برگهای درختان جان میبخشد و به گلها رنگ و بو هدیه میدهد. گرمای آن است که زمستانهای سرد را به بهارانی پر از شکوفه تبدیل میکند. خورشید، مانند نقاشی چیرهدست، با رنگ طلایی خود، کوهها، دشتها و دریاهارا هر روز از نو ترسیم میکند و جهانی سرشار از زیبایی و شادابی میآفریند.
در پایان باید گفت که خورشید، این مظهر بخشندگی و زیبایی، همواره یادآور این حقیقت است که حتی در پس ابرهای تاریک نیز، نوری پایدار و گرمایی زندگیبخش وجود دارد که هر صبح، نویدبخش روزی تازه و فرصتی دوباره برای شکرگزاری و لذت بردن از نعمتهای بیپایان هستی است.
موضوع انشا خورشید
امروز سرت را بالا بگیر و به آسمان نگاه کن. میبینی؟ آن منبع بزرگ نور و گرما که نمیگذارد کسی بیواسطه به او چشم بدوزد. همان که جهان ما را روشن میکند و صاحب روز است. بله، منظورم خورشید است، که با سخاوت به همه جا میتابد.
خورشید به همه گرما میدهد؛ فرقی نمیکند چه کسی خوب است یا بد، چه کسی زیباست یا نه. او نور و گرمای خود را بیچشمداشت به زمین و همه ساکنانش پیشکش میکند.
فکر کنی یک روز خورشید نباشد: دنیایی تاریک، جهانی بیجان و آدمهایی یخزده و ناامید چه میکنند؟ بله، نبودنش حتی قابل تصور نیست. چون او همیشه هست، همیشه بدون منت گرمایش را میبخشد.
گاهی ممکن است با ابرها قایمباشک بازی کند و پشت آنها پنهان شود تا زمین با قطرههای باران سیراب شود، اما مطمئنیم که او هست. پشت آن ابرهای تیره پنهان شده تا زمین تشنه را سیراب کند، بعد دوباره پیدایش میشود.
امروز که قدم میزدم و اطراف را نگاه میکردم، دیدم که گلها، درختان، پرندگان و آدمها، هر کدام سهم خود را از خورشید میگیرند، بیآنکه به سهم دیگری تجاوز کنند.
گلهای رنگارنگ و زیبا، که نماد عشق و امیدند، در پرتو نور خورشید رشد میکنند و خودنمایی. آفتابگردان را نگاه کن که چطور شیفته خورشید است. هر طرف که خورشید برود، او نیز سرش را به همان سو خم میکند.
درختان را دیدهای که برگهایشان را زیر نور خورشید، همراه با نوای باد تکان میدهند؟ همان درختانی که با یاری خورشید برایمان اکسیژن تولید میکنند تا نفس بکشیم.
پرندگانی که روی شاخههای درختان بازی میکنند، در نور آفتاب خود را گرم میکنند و رنگهای زیبای پرهایشان را به نمایش میگذارند؛ و آدمهایی که هر روز با دیدن خورشید، انرژی میگیرند. همه ما به این موهبت الهی وابستهایم.
عظمت خداوند در نعمتهایی که به انسانها ارزانی داشته، آشکار است. یکی از حیاتیترین این نعمتها، خورشید است.
همه موجودات روی زمین از بخشش خورشید بهرهمند میشوند؛ از کوچکترین جاندار تا بزرگترین آنها. خورشید به زمین روشنی، گرمی و امید میبخشد. به برکت اوست که درختان اکسیژن لازم برای تنفس ما را فراهم میکنند، گلها رنگ میگیرند، خاک گرم میشود و زمینه برای رویش گیاهان فراهم میشود.
همه بخشهای این دنیا مثل حلقههای یک زنجیر به هم پیوستهاند. هر کدام وظیفه خود را انجام میدهند و کار را به دیگری میسپارند. خورشید نیز حلقهای مهم در این زنجیره است.
بیشتر بخوانید: انشا در مورد طلوع خورشید
انشا اختصاصی _ نویسنده: محیا بخشی فرد