حیاط مدرسه، همان جایی است که بوی نان و پنیر تازه، با نسیم خنک صبحگاهی درمیآمیزد. اینجا، پیش از آن که زنگ بخورد، پر از سکوت است. سکوها خالیاند و درختان کهنسال، آرام در باد تکان میخورند. اما به محض این که زنگ به صدا درمیآید، گویی سیلابی از شادی و انرژی همهجا را فرا میگیرد.
کفشهای دویدن روی آسفالت، صدایی تند و ریتمیک ایجاد میکنند. گروهی از بچهها توپ بازی میکنند، برخی دیگر دست در دست هم دایرهای بزرگ تشکیل میدهند و با آواز و خنده، بازی میکنند. در گوشهای، چند نفر روی سکو نشستهاند و با هم صحبت میکنند و گاهی قهقههی بلندشان فضای حیاط را پر میکند.
نور خورشید از لابهلای شاخههای درختان به زمین میریزد و نقشهایی نورانی روی آسفالت میسازد. دیوارهای حیاط، شاهد نقاشیهای رنگارنگ بچههاست. در اینجا، دوستیها شکل میگیرد، رقابتهای ورزشی به وجود میآید و گاهی بحثهای کودکانه و قهرهای زودگذر هم اتفاق میافتد. اما همهچیز با نواختن زنگ پایان تفریح، به سرعت به آرامش بازمیگردد.
حیاط مدرسه، تنها یک زمین ساده نیست. اینجا دنیای کوچکی است پر از زندگی، شادی و خاطره. جایی که صدای خندههای ما برای همیشه در فضای آن طنینانداز خواهد بود.

در این مطلب، یک نوشتهٔ زیبا و جذاب دربارهٔ فضای حیاط مدرسه آماده کردهایم. با ما در مدیر تولز همراه باشید.
موضوع انشا حیاط مدرسه
مدرسه ما یک حیاط بسیار بزرگ دارد. ساعت ورزش، بهترین زمان برای بازی در این حیاط است. ما بازیهای مختلفی مثل فوتبال، والیبال، بدمینتون، وسطی و گرگم به هوا را دوست داریم. یک روز، در ساعت ورزش، مسابقه دو برگزار کردیم که از یک طرف حیاط شروع میشد و به طرف دیگر میرسید. وقتی معلم ورزش سوت زد، همه با حداکثر سرعت شروع به دویدن کردیم. حیاط مدرسه آنقدر بزرگ است که همه میتوانند بدون برخورد با هم بدوند.
آن روز اگرچه برنده مسابقه نشدم، اما پر از انرژی و شادی بودم. ساعت ورزش با همه شادیهایش به پایان رسید و زنگ تفریح به صدا درآمد. زنگ تفریح برای ما کمتر از زنگ ورزش هیجان ندارد! بیشتر بازیها و تفریحات ما در حیاط، در زمان تفریح انجام میشود.
تمیز نگه داشتن حیاط مدرسه، وظیفه همه دانشآموزان است. ما همیشه مراقبیم که حیاط مدرسه تمیز و مرتب بماند. البته گاهی بعضی از بچهها، عمدی یا غیرعمد، زباله روی زمین میریزند و نظافت را رعایت نمیکنند.
در یک گوشه از حیاط، بوفه مدرسه قرار دارد که از آنجا خوراکی میخریم. بعضی وقتها آنقدر شلوغ میشود که زنگ تفریح تمام میشود و ما بدون خرید چیزی به کلاس برمیگردیم! آبسردکن حیاط هم در اوایل پاییز و اواخر بهار، آنقدر پرازدحام است که به سختی میتوان از آن آب خنک گرفت! البته اگر از خانه با خودمان آب و لقمه بیاوریم، دیگر مشکلی با بوفه و آبسردکن نداریم!
در کل، حیاط مدرسه ما با دیوارهای رنگارنگ و نقاشیهایش آنقدر برایمان دوستداشتنی است که بعضی وقتها دلمان نمیخواهد به کلاس برگردیم. در این مواقع، با سوتهای تند ناظم مجبور میشویم به کلاس برویم. حیاط مدرسه، واقعاً قلب تپنده مدرسه ماست!
انشایی درباره مدرسه رویایی من
انشا حیاط مدرسه / مدیر تولز