انشا در مورد اگر من پروانه بودم

انشا در مورد اگر من پروانه بودم

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

اگر من به جای یک دانش آموز، یک پروانه کوچک و زیبا بودم، چه زندگی متفاوتی داشتم!

در آن صورت، دیگر خبری از کتاب و دفتر و مشق شب نبود. به جای نشستن پشت میز کلاس، در آسمان آبی و روی گل‌های رنگارنگ پرواز می‌کردم. بال‌های نازک و رنگین من، آرام و بی‌سروصدا در هوا حرکت می‌کرد و من را به دیدن دنیایی از بالا می‌برد.

صبح‌ها با نخستین پرتوهای خورشید از خواب بیدار می‌شدم. شبنم‌هایی که مانند الماس بر روی گلبرگ‌ها می‌درخشیدند، نوشیدنی خنک و گوارای من بودند. از گلی به گل دیگر می‌رفتم و با نوشیدن شهد گلها، نه تنها غذا می‌خوردم، بلکه در گرده افشانی و زنده ماندن گیاهان نیز کمک می‌کردم.

هیچ کسی مرا به خاطر سبک‌بالی و رقصیدن در هوا سرزنش نمی‌کرد. رقص من، زبان من بود؛ راهی برای گفتگو با دیگر پروانه‌ها و نشان دادن شادی ام. زندگی من کوتاه اما پر از زیبایی، آزادی و آرامش بود. با وزش باد ملایم بهاری همراه می‌شدم و با نوای آب رودخانه و پرندگان هم‌نوا می‌گشتم.

اما حتی به عنوان یک پروانه نیز آرزوهایی داشتم. آرزو می‌کردم که هر کس مرا می‌بیند، حتی برای یک لحظه هم که شده، احساس شادی و زیبایی کند. دوست داشتم نماد امید باشم و به مردم یادآوری کنم که پس از هر زمستان سرد، بهار پر از شکوفه و زندگی خواهد آمد.

در پایان، اگرچه زندگی یک پروانه ساده و بی‌دغدغه به نظر می‌رسد، اما من مسئولیت‌های خودم به عنوان یک دانش‌آموز را دوست دارم. شاید بتوانم کمی از روحیه یک پروانه را در زندگی خودم داشته باشم: سبکبال، پر از امید و همیشه به دنبال کشف زیبایی‌های دنیای اطرافم.

انشا در مورد اگر من پروانه بودم

اگر من پروانه بودم، چه دنیای شگفت‌انگیزی را تجربه می‌کردم! در این انشای ادبی و توصیفی، همراه مدیر تولز می‌شویم تا با مهارت‌های نوشتاری و شیوهٔ بیان زیبا آشنا شویم.

موضوع انشا اگر من پروانه بودم

پروانه‌ها از زیباترین آفریده‌های خداوند هستند. آن‌ها بیشتر در روزهای گرم سال مثل تابستان دیده می‌شوند و در فصل سرما کمتر پیدایشان می‌کنیم. هر وقت پروانه‌ها را روی گلها در دشت یا در حال پرواز در پارک و خیابان می‌بینم، با خودم فکر می‌کنم: اگر من یک پروانه بودم، چطور زندگی می‌کردم؟

اگر پروانه بودم، به محض این که از پیله بیرون می‌آمدم و بال‌هایم را باز می‌کردم، بی‌درنگ به سوی آسمان آبی پرواز می‌کردم و از آن بالا، چشم‌انداز زیبای طبیعت و گل‌های رنگارنگ را تماشا می‌کردم. بعد، قشنگ‌ترین گل را انتخاب کرده و شهد شیرین آن را می‌خوردم. وقتی سیر می‌شدم، به سمت بچه‌ها و دانش‌آموزان می‌رفتم تا با دیدنم شاد شوند. روی دستشان یا موهای دختربچه‌های زیبا می‌نشستم. البته بعضی وقت‌ها آن‌ها سعی می‌کنند مرا با دست بگیرند، اما این کار به بال‌های نازک من آسیب می‌زند و شاید دیگر نتوانم پرواز کنم یا حتی از بین بروم. ناتوانی در پرواز برای ما پروانه‌ها یعنی مرگ.

بال‌های من طرح‌ها و رنگ‌های زیبایی دارد که علاوه بر قشنگی، کمک می‌کند در طبیعت پنهان شوم و از دست جانوران دیگر در امان بمانم.

اگر پروانه بودم، هر روز کارم را با گرده‌افشانی و کمک به رشد گیاهان شروع می‌کردم. شاید باورنکردنی باشد، اما من غذایی برای خیلی از حیوانات هستم و این هم فایده‌ای است که دارم. حتی پیله‌ای که دور خود می‌تنم و بعد از آن به شکل پروانه بیرون می‌آیم، فواید زیادی دارد. از این پیله، نخ ابریشم درست می‌کنند و پارچه‌های زیبایی می‌بافند. امروزه حتی از آن برای تمیز کردن پوست صورت هم استفاده می‌شود.

پروانه‌ها عمر کوتاهی دارند. پس اگر من پروانه بودم، سعی می‌کردم از همه لحظه‌های زندگی‌ام نهایت استفاده را ببرم و از آن لذت ببرم.

پیشنهادی: انشای خواندنی در مورد اگر من …
انشا اختصاصی

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *