انشا از زبان یک دندان به صورت ذهنی

انشا از زبان یک دندان به صورت ذهنی

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

من یک دندان سپید و محکم هستم، در دل تاریکی و آرامش دهان تو خانه دارم. روزی تو مرا به دنیا آوردی، با نخستین گریه‌ات، و من از آن لحظه تا امروز، پاسدار لبخندت بوده‌ام.

روزهای خوبی را به یاد دارم که با تو شیرینی زندگی را چشیدم؛ از طعم گوارای نان تازه گرفته تا شهد خنک یک هندوانه تابستانی. در شادی‌هایت شرکت کردم و در لحظات تلخ، خاموش و صبور کنارت بودم. اما گاهی فراموشم می‌کردی. گاهی آن‌قدر شیرینی به من می‌رسانی که از شدت درد می‌نالم، و گاهی آن‌قدر از یادت می‌روم که با لایه‌ای از غبار غمگین می‌شوم.

من و برادرانم، هر یک در جای خود ایستاده‌ایم تا صورتت زیبا بماند و کلامت روان. ما قلعه‌ای سفیدیم که از حریم سلامتی تو پاسداری می‌کنیم. اگر مرا از دست بدی، نه تنها زیبایی‌ات کم می‌شود، بلکه آواز خواندن و خندیدن نیز برایت دشوار خواهد شد.

پس مرا دوست بدار. با آن مسواک نرم و خوشبو، هر بامداد و شام به ملاقاتم بیا. از خوراکی‌های شیرین بی‌رویه پرهیز کن و گاه‌گاهی نزد دندان‌پزشک ببرم تا برایت سالم و شاداب بمانم.

من همان دندان وفادار توام، که آرزوی درخشیدن در لبخندت را دارم، تا پایان عمر.

انشا از زبان یک دندان به صورت ذهنی

من یک دندان هستم. دوست کوچکی در دهان تو زندگی می‌کنم. کار من خیلی مهم است. من غذاهایی که می‌خوری را تکه تکه می‌کنم تا راحت‌تر قورت داده بشوند و بدن تو بتواند از آن‌ها استفاده کند.

روزی که متولد شدم، اول خیلی کوچک و ضعیف بودم. کم‌کم بزرگ شدم و محکم در لثه‌ی تو ریشه دواندم. من عاشق تمیزی هستم. وقتی مسواک می‌زنی، خیلی خوشحال می‌شوم و برق می‌زنم. اما اگر مرا فراموش کنی و تمیزم نکنی، میکروب‌های کوچولو دورم جمع می‌شوند و مرا بیمار می‌کنند. آن وقت است که درد می‌گیرم و رنگم زرد می‌شود.

پس لطفاً همیشه مرا تمیز نگه دار. با مسواک و نخ دندان از من مراقبت کن و شیرینی و شکلات کم‌تری بخور تا من همیشه سالم و قوی در کنار تو باشم و بتوانم بهترین دوست تو در خوردن غذاهای خوشمزه باشم.

انشا از زبان یک دندان 

خیلی از افراد به ما دندان‌ها لقب “غرغرو” می‌دهند. حق با آن‌هاست یا نه، باید از خودشان بپرسید. اما من از همین الان می‌خواهم خیال همه را راحت کنم: تا زمانی که مرا در دهانتان دارید، به غر زدن ادامه خواهم داد. آن هم نه غرهای معمولی! آنقدر غرولند می‌کنم که اعصابتان به هم بریزد.

چطور ممکن است با وجود دندانی مثل من، روزی چند بار غذاها و خوراکی‌های سفت و نرم مختلف بخورید و بعد توقع داشته باشید که من همچنان تمیز، سفید و بدون مشکل به کارم ادامه دهم؟ یک بار امتحان کنید: آیا می‌توانید در بشقابی که چرب و کثیف شده، شام بخورید؟ خوب، فکر کنید من آن بشقابم که باید بعد از هر وعده غذایی شسته شوم. کار سختی است، نه؟

شاید باور نکنید، اما من شبیه مادر یک خانواده هستم. سلامت من تأثیر زیادی روی بقیه اعضای بدن دارد. فکر کنید اگر من به خاطر بی‌توجهی یا دلایل دیگر آسیب ببینم، چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر حرف مرا باور ندارید، سری به مطب پزشکان متخصص معده و گوارش بزنید.

آنجا صحنه‌ای است که تا با چشمان خود نبینید، باور نمی‌کنید. جالب اینجاست که دکتر وقتی می‌خواهد این بیماران را معاینه کند، اول می‌گوید: “باز کن!” یعنی دهانت را باز کن. اگر مطمئن شود که تو بلایی سر من نیاورده‌ای و همه چیز مرتب است، آن وقت دنبال علت‌های دیگر می‌گردد. من ادعا نمی‌کنم سلطان بدن تو هستم.

اما راستش را بخواهی، اگر مرا نداشته باشی، کارت بسیار سخت خواهد شد. حالا انتخاب با توست: بودن من یعنی سلامتی و آرامش، نبودنم یعنی دردسرهای بی‌پایان.


یاد بگیریم: معنی ضرب‌المثل “برو کشکت را بساب”

دوستان عزیز، اگر انشایی با این موضوع نوشته‌اید، می‌توانید از قسمت نظرات برای ما ارسال کنید.

اختصاصی مدیر تولز – نویسنده: اصغر فکور

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *