دسته: انشا اماده
-
انشا در مورد هدف زندگی
هدف زندگی چیست؟ این پرسشی است که انسان از دیرباز با آن روبرو بوده است. هر فردی در طول زندگی خود، گاهی به این فکر میکند که چرا به دنیا آمده و رسالت او چیست. برخی هدف زندگی را در رسیدن به موفقیتهای مادی و جمعآوری ثروت میبینند. عدهای دیگر شادی و لذتبردن از لحظهها…
-
انشا در مورد یک روز از کلاس
امروز میخواهم دربارهی یکی از روزهای معمولی که در کلاس درس میگذرانم برایتان بنویسم. صبح که میشود، با انرژی و شوق به مدرسه میروم. وقتی زنگ شروع کلاس به صدا درمیآید، همه در جای خود مینشینند و منتظر میمانیم تا معلم وارد شود. معلم با لبخند سلام میکند و درس را آغاز مینماید. گاهی دربارهی…
-
انشا در مورد تولد + شعر
در آن لحظهی آرام و بیکران، زمانی که شب آسمان را با پردهای از تاریکی پوشانده بود، معجزهای روی داد. معجزهای به نام “آمدن تو”. هنگامی که تو آمدی، گویی بهاری ناگهان در دل زمستان شکفت. جهان در انتظار تو بود، بیآنکه بداند. خانه با نوری تازه روشن شد و قلبها با گرمای امیدی تازهتر…
-
انشا در مورد گذر رودخانه با توصیف ادبی
رودخانه همیشه در حرکت است. از سرچشمه تا دریا، لحظهای توقف نمیکند. گاهی آرام و گاهی خروشان، اما همیشه در حال پیشروی. آب رودخانه مانند زمان است که پیوسته میگذرد. همانطور که نمیتوانیم آب رفته را به رودخانه برگردانیم، لحظههای گذشته نیز برنمیگردند. رودخانه به ما میآموزد که زندگی جریان دارد و ما نیز باید…
-
توصیف و انشا در مورد کفش
کفشهای ما، این همسفران همیشگی پاهایمان، گاهی اوقات بهترین داستانگوها هستند. آنها خاطرات مسیرهای پیموده شده را در دل خود نگه میدارند. یک جفت کفش معمولی، شبیه یک دوست وفادار است که در همه شرایط کنارتان میماند. کفش ورزشی شما، همیشه برای دویدن و جنب و جوش هیجانزده است، در حالی که کفش رسمیتان سعی…
-
انشا در مورد دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی
در یک روز سرد زمستانی، در دوازدهم بهمن ماه سال ۱۳۵۷، اتفاقی بزرگ در آسمان ایران رخ داد. هواپیمای بزرگی که همه منتظر آن بودند، در فرودگاه تهران به زمین نشست. درِ هواپیما باز شد و مردی با نگاهی آرام و ارادهای پولادین، پلهها را پایین آمد. او کسی نبود جز امام خمینی(ره)، رهبر بزرگ…
-
انشا در مورد یک روز برفی + شعر
صبح زمستانی با آرامشی ویژه آغاز شد. آسمان، رنگ تیره و غمگین خود را از دست داده و به رنگ نقرهای روشنی درآمده بود. ابرهای پفکرده و سنگین، یکی پس از دیگری از راه رسیدند و همچون پَرِ قو، آرام و بیصدا در آسمان به رقص درآمدند. ناگهان، نخستین دانههای برف، شگفتزده و کنجکاو، از…
-
انشا در مورد توصیف عینک
**عنوان اول: پنجرهای به دنیای روشن** گاهی اوقات یک وسیله کوچک میتواند تغییر بزرگی در زندگی ما ایجاد کند. عینک یکی از همین وسایل مفید است. این وسیله ساده، مانند یک پنجره جادویی عمل میکند که دنیای تار و محو را ناگهان واضح و پر از جزئیات زیبا نشان میدهد. تصور کنید که همه چیز…
-
انشا در مورد کتاب، یار مهربان
کتاب، بهترین دوست انسان است. وقتی یک کتاب را باز میکنی، دروازهای به سوی دنیایی تازه به روی تو گشوده میشود. کتاب مانند کشتی است که تو را به سفرهای دور و دراز میبرد، بیآنکه از جایت تکان بخوری. با خواندن کتاب، چیزهای تازه یاد میگیری، با آدمها و مکانهای مختلف آشنا میشوی و ذهنت…
-
انشا در مورد ظاهر و باطن + ضرب المثل
همه ما در زندگی با چیزهایی روبرو میشویم که ظاهر و باطن متفاوتی دارند. یعنی آنچه در نگاه اول میبینیم، ممکن است با حقیقت درونی آن کاملاً فرق داشته باشد. این موضوع فقط مربوط به اشیا نیست، بلکه در مورد آدمها هم صدق میکند. گاهی یک چیز بسیار ساده و معمولی، درونش پر از زیبایی…
