دسته: انشا اماده

  • انشا در مورد سفر خیالی به شهر کوتوله ها

    انشا در مورد سفر خیالی به شهر کوتوله ها

    یک روز که در اتاقم نشسته بودم و کتاب داستان می‌خواندم، ناگهان چشمم به در کوچک و عجیبی در پشت کتابخانه افتاد. دری که قبلاً هرگز آن را ندیده بودم. کنجکاو شدم و خودم را به آن رساندم. در، آنقدر کوچک بود که فقط می‌توانستم سریم را داخل آن ببرم. با تعجب دیدم که آن…

  • انشا در مورد هوش مصنوعی + متن انگلیسی

    انشا در مورد هوش مصنوعی + متن انگلیسی

    هوش مصنوعی چیست؟ هوش مصنوعی شاخه‌ای از دانش رایانه است که به ساخت ماشین‌های باهوش می‌پردازد. این ماشین‌ها می‌توانند کارهایی را انجام دهند که معمولاً به فکر انسان نیاز دارند. مانند یادگیری، حل مسئله، تشخیص تصاویر و حتی حرف زدن. هوش مصنوعی امروزه همه جا هست. وقتی از دستیار صوتی گوشی خود سوالی می‌پرسید، وقتی…

  • انشا در مورد اولین روز مدرسه

    انشا در مورد اولین روز مدرسه

    صبح اول مهر بود. هوا تازه روشن می‌شد و من، با کیف نو و کفش‌های براق، پشت درب مدرسه ایستاده بودم. دست پدرم را محکم چسبیده بودم، طوری که انگار می‌ترسیدم رهایش کنم. دل تو دلم نبود؛ هیجان و ترس قاطی شده بود و تپش قلبم را در گلویم حس می‌کردم. زنگ بزرگی به صدا…

  • انشا ذهنی از زبان ابر

    انشا ذهنی از زبان ابر

    من یک ابرم. شاید مرا بالاى سرتان، در آسمان آبی دیده باشید. من همیشه در سفرم و شکل‌های گوناگونی به خود می‌گیرم. گاهی شبیه پنبه‌ای نرم و سفید می‌شوم و گاهی تیره و غمگین. کار اصلی من این است که به زمین و همه موجوداتش زندگی ببخشم. من قطره‌های آب ریزی هستم که از دریاها…

  • انشا در مورد خانه تکانی

    انشا در مورد خانه تکانی

    خانه تکانی یکی از کارهای زیبا و پرمعنایی است که در آستانه سال نو انجام می‌دهیم. این کار فقط تمیز کردن خانه نیست، بلکه نمادی از پاکسازی دل و زندگی از کینه‌ها و غم‌های گذشته است. ما با خانه تکانی، گرد و غبار را از روی وسایل برمی‌داریم و دل‌هایمان را نیز برای پذیرایی از…

  • انشا از زبان گلی که چیده شد

    انشا از زبان گلی که چیده شد

    من یک گل بودم، سرحال و خوشحال، در میان باغی پر از رنگ و عطر. روزی که پرورش‌دهنده‌ام مرا کاشت، با امید و محبت به من نگاه کرد. من در کنار دیگر گل‌ها رشد کردم و هر روز با نسیم خنک صبحگاهی و تابش ملایم خورشید، جان می‌گرفتم. اما یک روز، دستانی مهربان مرا از…

  • انشا اگر من سرباز بودم

    انشا اگر من سرباز بودم

    اگر من سرباز بودم، با تمام وجود از میهنم محافظت می‌کردم. مانند نگهبانی مهربان اما قوی، همیشه مراقب خاک کشورم و مردم خوب آن بودم. سرباز بودن فقط به معنای جنگیدن نیست؛ بلکه به معنای کمک کردن، از خود گذشتگی و عشق به وطن است. اگر من سرباز بودم، در روزهای سخت کنار هموطنانم می‌ایستادم…

  • انشا از زبان پتو

    انشا از زبان پتو

    من یک پتوی نرم و گرم هستم. بیشتر اوقات، تا شده روی یک تخت یا داخل کمد منتظر می‌مانم. اما وقتی صبح می‌شود، زندگی من شروع می‌شود. صبح‌ها، با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار می‌شوم. بعد، صاحبم به سراغ من می‌آید. اول مرا به سرعت تا می‌زند و مرا کنار پنجره می‌گذارد تا آفتاب…

  • انشا درباره چرا باید راستگو باشیم؟

    انشا درباره چرا باید راستگو باشیم؟

    راستگویی یکی از ارزشمندترین ویژگی‌های هر انسان است. وقتی راست می‌گوییم، در واقع احترام خود و دیگران را حفظ می‌کنیم. دروغ شاید در ابتدا آسان به نظر برسد، اما عواقب ناخوشایندی دارد. دروغ مانند دامی است که فرد راستگو در آن نمی‌افتد، اما فرد دروغگو همیشه نگران است که مبادا حقیقت آشکار شود. راستگویی باعث…

  • انشا در مورد تعطیلات تابستان

    انشا در مورد تعطیلات تابستان

    **عنوان: تعطیلات تابستانی، فصل زیبای استراحت و ماجراجویی** تابستان از راه می‌رسد و با خودش روزهای گرم و طولانی، بازی کردن با دوستان، و فرصت‌های تازه برای خوش گذراندن را می‌آورد. تعطیلات تابستانی، بهترین زمان برای استراحت پس از یک سال تحصیلی پرکار است. در این فصل، می‌توانیم کارهای مختلفی انجام دهیم. بعضی‌ها به سفر…