دسته: انشا اماده

  • انشا در مورد کتاب از نگاه کتابدار

    انشا در مورد کتاب از نگاه کتابدار

    در گوشه ای دنج از کتابخانه، پشت میزم نشسته ام و به قفسه های پر از کتاب نگاه می کنم. هر کتاب برای من مانند یک دوست صمیمی است که داستان خاص خودش را دارد. بوی کاغذ کهنه و نو، برایم بوی خوش یادگیری و کشف است. کتاب ها فقط اشیایی با جلد و کاغذ…

  • انشا طنز در مورد کنکور

    کنکور، همان موجود افسانه‌ای که سال‌هاست خواب و خوراک از دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان ربوده است. گاهی فکر می‌کنم کنکور یک مسابقه تلویزیونی بسیار طولانی و خسته‌کننده است که همه مجبوریم در آن شرکت کنیم، اما جایزه‌اش معلوم نیست چیست! ذهن ما دانش‌آموزان در این روزها شبیه یک کتابخانه به هم ریخته است که همه کتاب‌ها…

  • انشا در مورد مدافعان سلامت

    انشا در مورد مدافعان سلامت

    در روزهای سخت شیوع بیماری کرونا، گروهی از افراد شجاع و فداکار مانند فرشتگان نجات در خط مقدم مبارزه با این ویروس ایستادند. این عزیزان که به “مدافعان سلامت” شناخته می‌شوند، شامل پزشکان، پرستاران، کادر درمان و تمام کسانی هستند که برای نجات جان انسان‌ها و حفظ سلامتی جامعه، بدون ترس از خطر، شبانه‌روز تلاش…

  • انشا در مورد مکالمه بین سیر و شلغم

    انشا در مورد مکالمه بین سیر و شلغم

    سیر و شلغم، هر دو زیر خاک زندگی می‌کردند، اما با هم دوست نبودند. یک روز سیر با غرور به شلغم نگاه کرد و گفت: «من خوشبو و خوشمزه هستم و در بیشتر غذاها از من استفاده می‌کنند. تو چه کاری بلدی؟» شلغم که آرام و متین بود، جواب داد: «من هم برای سلامتی بدن…

  • انشا در مورد تعطیلات آخر هفته کرونایی

    در این روزهای کرونایی، تعطیلات آخر هفته برای من شکل تازه‌ای پیدا کرده است. دیگر خبری از مهمانی‌های شلوغ، پارک و خرید با خانواده نیست. در عوض، در خانه می‌مانیم و برای پر کردن وقت، کارهای تازه‌ای انجام می‌دهیم. صبح جمعه با آرامش بیشتری شروع می‌شود. بعد از صرف صبحانه، با پدر و مادرم در…

  • انشا در مورد شادی

    شادی یکی از زیباترین احساساتی است که هر کسی در زندگی خود آن را تجربه می‌کند. شادی مثل یک نور گرم و دلپذیر است که درون ما را روشن می‌کند و باعث می‌شود زندگی برایمان زیباتر و دوست‌داشتنی‌تر شود. گاهی شادی را در چیزهای کوچک پیدا می‌کنیم؛ مثل وقتی که یک دوست بعد از مدت‌ها…

  • انشا ادبی در مورد برف

    زمستان از راه می‌رسد و طبیعت لباس سفید بر تن می‌کند. دانه‌های برف، مانند پرهای فرشتگان، آرام و بی‌صدا از آسمان پایین می‌آیند و همه چیز را در سکوت فرو می‌برند. هر دانه برف، طرحی منحصربه‌فرد دارد؛ گویی هنرمندی نامرئی، آن‌ها را با ظرافتی بی‌نظیر آفریده است. وقتی برف می‌بارد، جهان تازه می‌شود. کوه‌ها، درختان…

  • انشا ادبی از زبان آدم برفی

    انشا ادبی از زبان آدم برفی

    در یک روز زمستانی، وقتی که برفِ سفید همه‌جا را پوشانده است، ساختن یک آدم برفی یکی از لذت‌بخش‌ترین کارهاست. ابتدا یک گلوله برفی کوچک درست می‌کنیم و آن را روی زمین می‌غلتانیم. کم‌کم این گلوله بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود تا اینکه به توپ بزرگی تبدیل می‌شود. این توپ، بدن آدم برفی ما خواهد بود.…

  • انشا ادبی درباره قرنطینه

    انشا ادبی درباره قرنطینه

    روزهایی بود که دنیا برای لحظه‌ای نفسش را حبس کرده بود. خیابان‌ها که همیشه پر از هیاهو بودند، حالا ساکت و خالی شده بودند. انگار زمان ایستاده بود و همه چیز در سکوت فرو رفته بود. پنجره‌ها تنها راه ارتباطمان با دنیای بیرون شده بودند. از پشت شیشه، آسمان آبی را تماشا می‌کردیم که بی‌تفاوت…

  • انشا درباره آسمان آبی

    آسمان بالای سر ما، هر روز با رنگ زیبای آبی خودنمایی می‌کند. این رنگ آرامش‌بخش، مانند یک دریای بی‌کران بر فراز زمین گسترده شده است. وقتی به بالا نگاه می‌کنی، احساس می‌کنی که می‌توانی در این آبی بی‌پایان گم شوی. این رنگ آبی دلنشین به خاطر نحوه برخورد نور خورشید با ذرات ریز هواست. نور…