در اینجا دو متن زیبا درباره میهن عزیزمان، ایران، آورده شده است:
**انشای اول: ایران، سرزمین چهار فصل**
ایران، خانه ما، سرزمینی شگفتانگیز و با شکوه است. این سرزمین زیبا، هر چهار فصل سال را به خوبی و با تمام زیباییهایش به نمایش میگذارد. وقتی بهار میآید، همه جای ایران سبز و خرم میشود و بوی گلها در هوا میپیچد. در تابستان، میتوانیم به کنار دریای آبی و زیبای خلیج فارس برویم و از نسیم خنک آن لذت ببریم. پاییز که فرا میرسد، رنگهای گرم و قشنگ نارنجی و قرمز، جنگلهای شمال ایران را زینت میدهد و زمستان نیز کوههای بلند و سفیدپوش را برای ما به ارمغان میآورد.
اما زیبایی ایران فقط در طبیعت آن نیست. مردم ایران، با قلبهای بزرگ و مهماننوازشان، اصلیترین ثروت این سرزمین هستند. آنها در کنار هم و با صلح و دوستی زندگی میکنند. ایران تاریخ بسیار کهن و پرباری دارد. از زمانهای بسیار قدیم، مردمان باهوش و هنرمندی در اینجا زندگی کردهاند که آثار زیبا و عظیمی مانند پلها، کاروانسراها و باغهای قشنگ از خود به جا گذاشتهاند. ایران، مادر مهربان ما، با همه زیباییها و نعمتهایش، هدیهای ارزشمند است و ما باید در حفظ و نگهداری آن بکوشیم.
**انشای دوم: ایران، گهواره تمدن**
ایران تنها یک نام روی نقشه نیست؛ او گهواره تمدن و تاریخ است. این سرزمین، مهد پرورش شاعران بزرگ، دانشمندان نابغه و هنرمندان چیرهدست بوده است. نامهایی مانند فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی، که اشعار زیبایشان در سراسر جهان شناخته شده است، از این خاک برخاستهاند. ایران با تمدن کهن خود، همیشه به دانایی و فرهنگ اهمیت داده است.
این سرزمین اخلاق و مهربانی است. در فرهنگ ایرانی، احترام به بزرگترها، کمک به نیازمندان و مهماننوازی، ارزشهایی بسیار مهم هستند. ایران با وجود تمام سختیهایی که در طول تاریخ دیده، همچنان استوار و proud ایستاده است. مردم آن با اتحاد و همدلی، مانند یک خانواده بزرگ در کنار یکدیگر زندگی میکنند. عشق به میهن در دل هر ایرانی جای دارد. ایران، این سرزمین کهن و دوستداشتنی، برای ما یک شناسنامه و یک هویت است و ما باید قدردان این میراث بزرگ باشیم.

ایران، این سرزمین کهن و پرافتخار، گنجینهای از تاریخ و فرهنگ است. در این انشا میخواهیم با نگاهی ادبی و توصیفی، به شکوه و عظمت این مرز و بوم بپردازیم. این متن به گونهای تنظیم شده که دانشآموزان عزیز بتوانند با شیوهی نگارش متون ادبی و تقویت مهارتهای نوشتاری خود بیشتر آشنا شوند. در ادامه با ما همراه باشید تا با هم سفری زیبا به دل ایران زمین داشته باشیم.
انشا درباره ایران، شکوه و عظمت آن
وقتی به آب و هوای تو فکر میکنم، میبینم که چهار فصل گوناگون داری. اما جالب این است که در هر فصل، میتوانی جلوهای از فصلهای دیگر را در شهرهای مختلفت ببینی. مثلاً در روزهای سرد زمستان، مناطق جنوبت بوی بهار میدهند و وقتی تابستان از راه میرسد، روستاهای کوهستانیات، خنکای زمستان را برایت زنده میکنند.
زمینهای پربار تو، پر از گوهرهای ارزشمند هستند. رودها و چشمههای زلالت، مانند خونی هستند که در رگهای این زمین جاریاند و آن را از هر آلودگی پاک میکنند.
کوههای استوار و با عظمت تو و آنچه در دل خود پنهان کردهاند، واقعاً قابل ستایش است. معادن طلا، سنگ، گچ و… و نیز غارهایی که در دامنهها و شیبهای این کوهها پیدا میشوند، داستان فراز و نشیبهای تاریخ ما را روایت میکنند و همه اینها بر ارزش و فرهنگ تو میافزایند.
ای ایران عزیز! میخواهم درباره تو حرف بزنم. از زمانی که راه رفتن را یاد گرفتم، پاهایم روی زمین محکم تو قرار گرفت. سختی زمینت به من اعتماد به نفس داد تا بتوانم قدم بردارم، بدوم و پیشرفت کنم.
ای ایران! ای میهن دوستداشتنی! درباره تو صحبت میکنم؛ تو که تمدنی باستانی، فرهنگی پربار و تاریخی به درازای عمر جهان در خود داری. تو در آغوش خود، مردان غیور و زنان شجاعی را پرورش دادی که از جان خود گذشتند تا پرچم سه رنگت همیشه برافراشته بماند: سبز، سفید، قرمز.
از روزگارانی حرف میزنم که بیگانگان قصد حمله به تو را داشتند. میخواستند هویتت، امنیتت، منابع غنیات، دانشت، مردمت و هر چیزی که تو را “ایران” میساخت، از تو بگیرند. اما تو آنقدرها که آنها فکر میکردند ناتوان نبودی. فرزندانی در دامنت پرورش یافته بودند که با همه توان از تو دفاع کردند. دانش آنها در جهان درخشید، قدرت نظامیشان دشمنان را به ترس انداخت و عشق و غیرت ایرانیشان وادارشان کرد که هیچگاه تسلیم نشوند.
و بالاتر از همه اینها، خداوند یکتای بیهمتا، همان که کوهها و دشتها و بیابانها و دریاها و این مردم را در تو آفرید، همان که این همه نعمت به تو بخشید و نام تو را در جهان بر سر زبانها انداخت، همیشه حافظ و نگهبان تو، ای سرزمین زیبا و با عظمت بوده و هست.
سربلند و جاوید بمانی، ای ایران باشکوه!
انشا در مورد ایران
ایران، نیمی از جهان ماست.
سرزمینی با طبیعت زیبا: دریای پهناور، کوههای بلند و دشتهای سرسبز که آرامش و زندگی سالم را به ارمغان میآورند.
ایران، جایی است که زندگی در آن جریان دارد و بخش مهمی از جهان محسوب میشود.
پرچم ایران با سه رنگ زیبا، نماد این سرزمین رویایی است:
سبز، نشانهی سرسبزی و طبیعت زیبای ایران.
سفید، نماد صلح و مهربانی مردم ایران.
قرمز، نشاندهندهی خون پاک شهیدانی است که برای این مرز و بوم جان دادند.
غذاهای ایرانی، دنیایی از طعمهای بینظیر هستند.
غذاهایی که با عشق و محبت درست میشوند، مانند آبگوشت، آش، قیمه، قرمه سبزی و کوفته تبریزی.
کوفته تبریزی، غذای معروف آذربایجان، ترکیبی از گوشت، لپه و سبزیجات تازه است.
اما آنچه این غذا را خاص میکند، عشق و علاقهای است که در پخت آن به کار رفته است.
هنرمندان ایران با شعر و نثر خود، این سرزمین را جاودانه کردهاند.
شاعران بزرگی مانند سعدی، فردوسی، مولوی و حافظ، نقش بزرگی در شناساندن ایران به جهان داشتهاند.
سعدی در کتاب کلیات خود، عشق به وطن را به زیبایی بیان کرده است.
فردوسی نیز سی سال از عمرش را صرف نوشتن شاهنامه کرد، کتابی که جهان را به حیرت واداشت.
ایران، قلب تپندهی جهان است.
مردم این سرزمین با مهربانی و مهماننوازی، توجه بسیاری را به خود جلب کردهاند.
این لطف خداوند است که ما را ایرانی آفریده است، پس باید قدر این نعمت را بدانیم.
ارسالی: سمانه لطیفی
موضوع انشا ایران وطن من
به نام خداوند بخشنده و مهربان
من یک ایرانی هستم و به هویت و فرهنگ خود میبالم. ایران از کهنترین تمدنهای جهان است. این سرزمین، چهارفصل است و محصولات ویژهای مانند زعفران و پسته دارد. ایران سرشار از منابع طبیعی است؛ از معادن آهن و آلومینیوم گرفته تا نفت و گاز.
فرهنگ و آیینهای ما ریشه در مهر و دوستی دارد. برای نمونه، جشن نوروز را جمشید پایهگذاری کرد تا با شادمانی و دیدوبازدید، دلهایمان به هم نزدیکتر شود؛ برخلاف جشنهایی مانند هالووین که بر مبنای ترس شکل گرفتهاند.
ایران را با سخنوران و شاعرانی بزرگ مانند حافظ، سعدی، فردوسی، عطار و خیام میشناسند. شاهنامه، یکی از باشکوهترین کتابهای پارسی است که از دلاوریهای رستم، اسفندیار و آرش سخن میگوید و باعث افتخار ماست. داستانهای ما بر پایه خرد، ایثار و ایمان است، نه مانند برخی داستانهای امروزی که بر تخیلات ترسناک استوارند.
هنگامی که اروپا در تاریکی به سر میبرد، ایران در اوج پیشرفت علمی بود و نوشتههای دانشمندانی مانند ابوعلی سینا، رازی و ابوریحان به زبانهای مختلف ترجمه میشد. ایران سرزمین پهلوانان و دلاورانی مانند پوریای ولی، تختی و رییسعلی دلواری است. این سرزمین، مردان غیوری دارد که بر اساس “حب الوطن من الایمان” با ایمان و عشق، در برابر دشمنان ایستادند؛ از چمران و بابایی و صیاد شیرازی و باقری تا شهدای انرژی هستهای: شهریاری و احمدی روشن.
ایران امروز، قدرتی است که ابرقدرتهای جهان از آن هراس دارند. این کشور همچون گوهری درخشان در جهان میدرخشد. با ساخت موشکهایی مانند شهاب، صاعقه و آذرخش، توان دفاعی خود را به رخ دنیا کشیده است.
اگرچه دشمنان هر روز ما را تحت فشار قرار میدهند، اما با کوشش دانشمندان جوانمان به فناوریهای پیشرفته دست یافتهایم. رتبه اول علمی در منطقه را کسب کردهایم، ماهواره به فضا فرستادهایم و در زمینه انرژی هستهیی به خودکفایی رسیدهایم.
من عاشق این سرزمینم و وجودم با خاک و نام ایران عجین شده. با همه توان از میهنم پاسداری میکنم و با تلاش خود در ساختن ایرانی سربلند و آزاد میکوشم.
انشای سوم : انشای کشور ایران سرای من
ایران! چه اسم زیبایی! این نام قشنگ، یادها و رویاهایی را در دل زنده میکند که مثل یک چشمهٔ همیشه جاری، زنده و پاک هستند. ایران خانهٔ بزرگ همهٔ ماست. ایران چیزهای زیادی دارد که میشود دربارهٔ هرکدام زیاد حرف زد و نوشت: چشمههایش، کوههای بلند، دشتهای گسترده، زمینهای کشاورزی، آسمان قشنگ و مزرعههای رنگارنگش، و هزاران چیز از صفا و صمیمیت و سادگی مردمش. مردان و زنان ایران سختکوش و باایمان هستند. ایرانیان کسانی هستند که پیش از طلوع آفتاب بیدار میشوند و با کار و تلاش خود، به زندگی گرما و شیرینی میبخشند.
ای میهن من! در هر گوشهات بناهای تاریخی باشکوهی مثل ارگ بم کرمان، بیستون کرمانشاه و تخت جمشید در مرودشت فارس دیده میشود. تو شاعرهای بزرگ و نامداری مثل حافظ، سعدی، فردوسی و قهرمانان شجاعی مانند آرش کمانگیر داشتهای.
ای میهن عزیز، ایرانِ من! تو را با همهٔ خوبیها و کاستیهایت دوست دارم و به بودن تو افتخار میکنم.