پنج انشا در مورد فصل پاییز
**انشای اول: پاییز، فصل رنگها**
پاییز مانند یک نقاش چیرهدست است که با قلم موی جادویی خود به سراغ جنگل میرود. سبزی یکدست تابستان را برمیدارد و به جای آن، هزاران رنگ گرم و دلنشین بر برگ درختان میزند. زرد طلایی مانند خورشید، نارنجی درخشان مانند آتش و قرمز تیره مانند شراب. وقتی در خیابان قدم میزنیم، گویی بر فرشی از جواهر راه میرویم که با هر وزش باد، برگها با نرمی و آرامی بر زمین مینشینند و صحنهای تماشایی میسازند.
**انشای دوم: بوی پاییز**
هوای پاییز بوی خاصی دارد. بوی خاک خیسخورده پس از اولین باران پاییزی که مشام را نوازش میدهد. بوی هوای خنک و تازه صبحگاهی که با بخار دهانمان همراه میشود. در این فصل، بوی دلانگیز نان گرم و چای داغ در خانهها پیچیده است. پاییز، بوی آرامش و نوستالژی دارد؛ بوی کتابهای درسی تازه و بوی سیبهای پختهشده در آشپزخانه مادربزرگ.
**انشای سوم: آسمان پاییز**
آسمان پاییز بلندتر و آبیتر به نظر میرسد. ابرهای پنبهای به آرامی در حرکتند و گاهی خورشید از لابهلای آنها خودنمایی میکند و گرمای ملایمی را به زمین میبخشد. شبهای پاییز زود فرا میرسند و ستارگان در آسمانی صاف و شفاف، درخشانتر از همیشه میدرخشند. این آسمان گاهی هم غمگین میشود و با ریزش باران، اشکهایش را بر زمین میریزد.
**انشای چهارم: پاییز، فصل تغییر**
پاییز به ما یادآوری میکند که هیچ چیز همیشگی نیست و تغییر، بخشی زیبا از زندگی است. درختان برگهای خود را از دست میدهند، اما این پایان کار نیست؛ بلکه آنها برای زمستان خوابی آرام آماده میشوند تا در بهار با نیرویی تازه بازگردند. این فصل به ما میآموزد که رها کردن و گذر از برخی چیزها میتواند خود مقدمهای برای آغاز دوباره باشد. پاییز، شعر گذر زمان است.
**انشای پنجم: زندگی در پاییز**
با همهی ظاهر آرام و ساکتش، پاییز پر از زندگی است. سنجابها به سرعت مشغول جمعآوری غذا برای روزهای سرد هستند و پرندگان به سوی سرزمینهای گرمتر پرواز میکنند. در مزارع، فصل برداشت محصول است و کشاورزان با خوشحالی ثمره زحمت یکساله خود را جمع میکنند. این فصل، هم پایان یک چرخه و هم زمان برداشت ثمرات است. پاییز به ما نشان میدهد که پس از هر تلاشی، پاداشی در انتظار است.

پاییز از راه میرسد و جهان را در رنگهای گرم خود غرق میکند. برگهای درختان به رنگهای زرد، نارنجی و قرمز درمیآیند و با هر وزش باد، بر زمین میریزند و فرشی رنگین پدید میآورند. هوا خنک میشود و بوی خاکِ تازه بارانخورده، فضا را پر میکند. پرندگان به سوی سرزمینهای گرمتر پرواز میکنند و آرامش ویژهای بر طبیعت حاکم میشود. پاییز، فصلِ تغییر و زیباییهای گذرا است؛ فصلی که به ما یادآوری میکند گاهی رها کردن نیز میتواند جلوهای از شکوه باشد.
انشا در مورد برگ های پاییزی – شماره 1
خیلی ترسناک بود. من که همیشه سبز و قشنگ بودم، انگار گم شده بودم. شاید اصلاً نباید شبها میخوابیدم. مگر شب برای استراحت کردن نیست؟ پس چرا این اتفاق برایم افتاد؟
من یک برگم. با خانوادهام روی شاخههای یک درخت زندگی میکنیم. قبلاً همهمان سبز بودیم. زیبا، نرم و خوشبو بودیم و با بودنمان روی درخت، حس غرور داشتیم.
امروز که بیدار شدم، دیدم نصف وجودم نارنجی و خشک شده. مادرم میگوید اگر بیشتر آب میخوردم، دیرتر این اتفاق میافتاد. اما راستش دلیلش این است که پاییز از راه رسیده. پاییز مثل یک هیولاست که به درختان حمله میکند. حتی درخت قوی و بزرگ ما هم نمیتواند از ما محافظت کند، چون پاییز او را هم اسیر خودش کرده است.
هر روز، درخت تعدادی از ما برگها را از دست میدهد و کمکمکنار تنها میماند. دیروز یکی از دوستانم از شاخه جدا شد و به سمت زمین پرواز کرد. برای ما برگها، پر کشیدن یعنی رفتن به سمت زمین؛ برخللاف آدمها که وقتی پرواز میکنند، به آسمان میروند.
یک چیزی بگویم: من با پیرمرد باغبان پارک آشنا شدهام. او آدم مهربانی است و با ملایمت برگها را از روی زمین جمع میکند و توی یک کیسه میگذارد. مادرم نمیگوید باغبان ما را کجا میبرد. فقط میگوید که این یک ماجرای تازه است و باید خودم آن را ببینم.
زندگی روی شاخه واقعاً زیبا بود. مخصوصاً وقتی باد میآمد و پشت من قایم میشد تا ابرها او را نبیند. من عاشق بازی قایمباشک هستم، اما میدانم اگر از شاخه بیفتم، دیگر راه برگشتی به خانه ندارم. من فقط یک پای دارم که به درخت چسبیده. امروز حس کردم آن پا در حال جدا شدن است. ترسیدم. من مادرم را خیلی دوست دارم و دلتنگی میگیرم اگر از او جدا شوم.
پاییز هنوز خودش را به من نشان نداده. فکر میکنم یک پیرمرد عصبانی است که باغها را دوست ندارد و میخواهد همهٔ درختان شهر را نابود کند. او یک دوست به نام زمستان دارد که از خودش هم ترسناکتر است.
با این حال، خوشحالم که در زندگی یک برگ بودم. به نظر میرسد فردا قرار است با باغبان به یک سفر جدید بروم.
انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

موضوع انشا درباره پاییز برای دبیرستان – شماره 2
برگهای طلایی و زیبا، آرام و نرم در هوا میرقصند و خودشان را به دست بادهای پاییزی میسپارند. گاهی هم زیر باران نرم و لطیف این فصل، خیس و تازه میشوند. پاییز حس و حال دیگری دارد؛ مثل این است که با بهترین دوستت قدم بزنی، در هوای تازه و خنک چای گرم بنوشی و با خیال راحت زیر باران بایستی.
هرکس پاییز را به شکلی تجربه میکند. بعضیها با بوی پاییز، روزهای مدرسه را به یاد میآورند و برای شروع سال تحصیلی جدید آماده میشوند. بعضیها با شوق درس دادن و یادگیری، برخی احساس دلتنگی میکنند و بعضی دیگر شادمان میشوند. گروهی هم در این فصل، به عظمت آفریدگار توانا و هنرمند توجه میکنند و او را سپاس میگویند.
برگهای ریخته شده در پاییز، برای برخی یادآور درسهای زندگی است و برای بعضی دیگر، منبع شادی و خوشحالی. پاییز درسهای بزرگی به ما میدهد؛ درسهایی درباره گذر زمان و ارزش لحظههای عمر. انگار که یادآور بهار سبز و زیبایی است که پس از آن، زمستانی سفید و آرام در انتظار است.
باید از پاییز درس گرفت؛ از همه لحظههایش. از صدای رعد و برقی که گویی میخواهد تو را از خواب غفلت بیدار کند، تا صدای قطرههای بارانی که از آسمان ابری بر زمین میبارد… تا تو بدانی که زندگی همیشه در جریان است.
صدای خشخش برگهایی که از درخت جدا شدهاند و زیر پاهایمان له میشوند، صدای ضعف و پایان است؛ صدایی که بیزبانی میگوید روزی این برگها هم در بهترین جایگاه نشسته بودند.
پاییز را باید حس کرد، نه اینکه فقط از کنارش گذشت.
موضوع انشا: پاییز با متن ادبی – شماره 3
با نام خدایی که جهان را با زیبایی آفرید.
پاییز، این فصل رنگارنگ و دیدنی، با ماههای مهر، آبان و آذر میآید. این فصل، حال و هوای خاصی دارد و با شروع درس و مدرسه همراه است.
در پاییز، کمکم کمکم هوا خنکتر میشود و طول روزها کوتاهتر میگردد. برگ درختان به آرامی میریزند و مدارس پس از تعطیلات تابستانی باز میشوند. در این فصل، کار رفتگران سختتر میشود، چون باید برگهای ریخته شده روی زمین را جمعآوری کنند. معمولاً در پاییز کسی منتظر آمدن زمستان نیست و وقتی زمستان میآید، همه چشمبهراه رسیدن عید نوروز هستند.
در این فصل، جهت تابش خورشید تغییر میکند و نور آفتاب به داخل خانهها میتابد. گرمای سوزان تابستان از بین میرود و جای خود را به نسیم خنک و مطبوع پاییزی میدهد.
پاییز زیبا، یک حس تازه به انسان میبخشد. از یک طرف، بادهای خنک، دستههای برگهای رنگارنگ را به حرکت درمیآورند و از طرف دیگر، صدای خشخش برگهای ریخته شده، حال و هوای خاصی ایجاد میکند. میوههای خوشمزه این فصل مانند انار، پرتقال، خرمالو و سیب قرمز، طعم جدیدی به زندگی ما میدهند.
فصل پاییز نیز مانند دیگر فصلهای سال، از نشانههای زیبای آفرینش پروردگار ماست. پس بکوشیم در این فصل زیبا و دلانگیز، برای رسیدن به هدفهای خود تلاش و کوشش کنیم و با کمک کردن به یکدیگر، سریعتر به خواستههایمان برسیم.

انشای کوتاه درباره توصیف فصل پاییز- شماره 4
پاییز را خیلی دوست دارم. از میوههای مخصوص این فصل مثل انار، پرتقال و نارنگی گرفته، تا برگهای زردی که از درختان میافتند و راه رفتن روی آنها و شنیدن صدای خشخش برگها زیر پاهایم. این صحنهها برایم لذتبخش است.
همیشه از ابتدای مهر ماه خوشم آمده است. بوی کتابهای تازه، لباس فرم جدید و کلاس درس تازه، حس پیشرفت و تازگی را در من زنده میکند. بیشتر از هر چیزی، شور و شوق شروع سال تحصیلی و خرید نوشتافزار، کیف و کتاب مدرسه را دارم.
وقتی در پایان شهریور، بوی پاییز را حس میکنم، شروع به تغییر چیدمان خانه و آماده شدن برای استقبال از این فصل پرجنبوجوش میکنم. فصلی که باید از روزهای کوتاه آن نهایت استفاده را ببریم. چه حس خوبی دارد که در شبهای بلند پاییز، کنار بخاری یا کرسی بنشینی و در حالی که به صدای باران گوش میدهی، یک کاسه پر از دانههای انار را با کمی نمک نوشجان کنی.
انشا در مورد پاییز فصل هزار رنگ – شماره 5
یکی از هزاران نعمت زیبای خداوند، فصلهای سال هستند که پشت سر هم میآیند و تکرار میشوند. اول بهار، بعد تابستان، سپس پاییز و در آخر زمستان. هر کدام از این فصلها سه ماه دارند. ماههای فصل پاییز هم مهر، آبان و آذر هستند.
پاییز، سومین فصل سال، با همهی زیباییهایش از راه میرسد. درست از اولین روز پاییز، یعنی اول مهر، مدرسهها هم باز میشوند و این موضوع، بر شادی و زیبایی این فصل میافزاید. در پاییز هوا کمکم خنک و همراه با وزش باد میشود. بادهای ملایم پاییزی، برگهای رنگارنگ درختان را تکان میدهد و آنها را بر زمین میریزد. صدای به زمین افتادن برگها حال و هوای خاصی به آدم میدهد، هرچند که کار رفتگران را سختتر میکند.
هر فصل میوههای مخصوص خودش را دارد. میوههای پاییزی هم بسیار خوشمزه هستند و همه از خوردن آنها لذت میبرند؛ میوههایی مثل انار، پرتقال، خرمالو و سیب قرمز. در چنین مواقعی است که آدم شکرگزار نعمتهای خداوند میشود.
در آخرین روز پاییز، یعنی سیام آذر، مردم عزیز ایران و بسیاری از کشورهای دیگر، جشن بزرگی به نام «شب یلدا» دارند که بعضی به آن «شب چله» هم میگویند. پاییز با همهی زیباییها و حال و هوای خوبش به پایان میرسد، اما یک چیز همیشه باقی میماند: شکرگزاری از خداوند به خاطر همهی نعمتهای بیپایانش. “خدایا شکرت”
ارسالی شده: حمیده حمیت
_______
– دوستان و دانشآموزان عزیز، اگر انشای زیبایی با متن ادبی دربارهی فصل پاییز نوشتهاید، میتوانید از طریق بخش نظرات برای ما بفرستید تا با نام خودتان در سایت مدیر تولز قرار گیرد. موفق باشید.