خدای مهربان، آن کسی است که جهان بزرگ و زیبا را آفریده است. او که در همه جا هست و همه چیز را میبیند و میشنود.
وقتی به آسمان نگاه میکنم و ستارههای درخشان را میبینم، یا وقتی نسیم خنک روی صورتم میوزد، وجود خدا را احساس میکنم. او به ما عقل داده تا خوب را از بد تشخیص دهیم و قلب داده تا مهربانی و محبت را درک کنیم.
خداوند مانند پدری دلسوز و مادری مهربان است. وقتی کار خوبی انجام میدهیم، خوشحال میشود و وقتی اشتباه میکنیم، اگر واقعاً پشیمان شویم، ما را میبخشد.
ما خدا را با چشم خود نمیبینیم، اما آثار مهربانیهایش در همه جای این جهان دیده میشود: در رویش یک گل زیبا، در بارانی که زمین خشک را سیراب میکند و در نگاه پر از مهر پدر و مادر.
خداوند همیشه مراقب ماست و هیچ وقت تنها نیستیم. همین که بدانیم کسی هست که در همه حال یار و یاور ماست، به ما آرامش میدهد. بهترین راه برای تشکر از خدا این است که مهربان باشیم، به دیگران کمک کنیم و از نعمتهایی که به ما داده، درست استفاده کنیم.

پروردگار، آن مهربان بزرگ، همواره با لطف بیپایانش جهان را در بر گرفته است. آسمانهای بلند و زمین استوار، هر یک نشانهای از قدرت بیهمتای او هستند. در هر نسیمی که میوزد و در هر قطره بارانی که فرومیریزد، میتوان ردپای محبت او را دید.
خداوندی که از رگ گردن به ما نزدیکتر است، همیشه پناهگاه امنی برای بندگانش بوده است. هنگامی که غمها دل را میفشارد و تاریکیها رو میپوشاند، یاد او چراغ راه میشود و جان را روشن میکند.
این متن ادبی و توصیفی برای دانشآموزان عزیز تهیه شده است تا با شیوهی نگارش و هنر نوشتن آشنا شوند. همراه ما در مدیر تولز بمانید.
انشا درباره خدا
در دوران کودکی، آرزوی دیدن خدا را داشتم. همیشه به آسمان نگاه میکردم و فکر میکردم او را میان ابرها پیدا میکنم. با دیدن شکلهای گوناگون ابرها، گمان میکردم که آنها تصویری از خدا را به من نشان میدهند. هرگاه غمگین بودم یا مشکلی داشتم، سر بلند میکردم و با خدا صحبت میکردم. در آن زمان فکر میکردم خدا فقط در آسمان زندگی میکند.
با گذشت زمان و بزرگتر شدن، فهمیدم که آسمان خانه خدا نیست. خداوندی که جهان را آفریده، همه جا حاضر است و حتی از رگ گردن به من نزدیکتر است. دیگر برای حرف زدن با او به آسمان نگاه نمیکردم، بلکه چشمانم را میبستم و از دل با او سخن میگفتم. دیگر به دنبال صورت و شکل برای خدا نبودم، بلکه در هر چیزی نشانهای از توانایی او پیدا میکردم.
کمکم احساس کردم رابطهام با خدا صمیمیتر شده است. دیگر همه جزئیات زندگیام را برایش تعریف نمیکردم، چون فهمیده بودم که او از همه چیز باخبر است و نیازی به توضیح من ندارد. وقتی مشکلی پیش میآمد، بدون مقدمه از او میپرسیدم: «حالا چه کار کنم؟»
وقتی ذهنم خسته و آشفته میشد، چند صلوات میفرستادم تا دلم آرام بگیرد. بعد مانند یک دوست قدیمی، غمهایم را با خدا در میان میگذاشتم. گاهی هم قرآن میگشودم و آیاتش راهنمای من میشد.
حالا میفهمم که چقدر از بزرگی و قدرت خدا بیخبر بودم. معجزههای زندگی خودم و دیگران را دیدهام و حضور خدا را در هر لحظه احساس کردهام. با او خندیدهام، حرف زدهام و پاسخهایش را شنیدهام، بدون اینکه چهرهاش را ببینم. او را در همه آفریدهها دیدهام و در هر بخشی از طبیعت، نشانهای از او یافتهام.
گاهی فکر میکردم: میان این همه مخلوقات خدا — از گیاهان و حیوانات گرفته تا انسانها و ذرات جهان — خدا چگونه صدای مرا میشنود و به من پاسخ میدهد؟ وقتی یادم میآمد که پرندگان و مورچهها هم عبادت میکنند، درختان هم خدا را میخوانند و پرندگان با توکل به او پرواز میکنند، تازه میفهمیدم که چه صداهای زیادی در این جهان وجود دارد که من قادر به شنیدن آنها نیستم.
اما قدرت خدا فراتر از این حرفهاست. او برای شنیدن همه این صداها، نیازی به گوشی مانند گوش انسان ندارد. او همه کارهای مخلوقاتش را درک میکند، بدون اشتباه و بدون خستگی از آفرینش و مدیریت جهان و انسانها.
همه آفریدهها در برابر عظمت خدا سر تسلیم فرود آوردهاند و جهان با چه نظم شگفتانگیزی به پیش میرود. در برابر این همه شکوه، زبانم از توصیف بازمیماند. فقط از خدا میخواهم که کمکمان کند تا بندگان خوبی برایش باشیم و راهی را در زندگی انتخاب کنیم که او از آن راضی باشد.
موضوع انشا توصیف خالق مهربان
خداوند آفریننده همه چیز است. یکی از نامهای او «رزاق» است، یعنی روزیدهنده بزرگ. او به همه موجودات خود روزی میرساند، چه آنهایی که کار بد میکنند و چه آنهایی که کار خوب؛ این بخشش از مهربانی و لطف بیپایان او سرچشمه میگیرد.
خدا جهان و انسان را آفرید. به انسان فرصت زندگی داد تا در این دنیای بزرگ، با تلاش خود روزگار را سپری کند و برای زندگی همیشگی آخرت، سرمایهای از نیکی و خالصکاری جمع کند.
خدا تنها وجودی است که بدون منت میبخشد و بدون چشمداشت، مهربانی میکند. او بینیاز و یکتاست و برای کسانی که با عشق او را پرستش میکنند، مقام بلندی در این دنیا و آخرت قرار داده است.
خدا بهترین دوست ما انسانهاست و همیشه خیر و صلاح ما را میخواهد. ما چون آفریده او هستیم و او با عشق ما را خلق کرده، او را عبادت میکنیم و فقط از او کمک میخواهیم.
خداوند اگر ببیند بندهاش یک قدم به سوی او برمیدارد، خودش ده قدم به سوی او نزدیک میشود. ما در کارهایمان به خدا توکل میکنیم و پس از تلاش، نتیجه را به او میسپاریم، چون میدانیم که او بهترین سرانجام را رقم میزند و همه چیز را به خوبی پیش میبرد.
خداوند “ارحم الراحمین” است یعنی مهربانترین مهربانان؛ حتی مهربانی او از مهربانی پدر و مادر هم بیشتر است. انسان باید به خود ببالد که خدایی دارد که همیشه پشتیبان اوست و هرگز او را تنها نمیگذارد.
ما نباید به سخن شیطان گوش دهیم و از دستور خدا غافل شویم. خدا انسان را آفرید و به شیطان دستور داد به او سجده کند، اما شیطان از روی تکبر این کار را نکرد و از پیش خدا رانده شد. از آن روز، دشمن انسانها شد تا آنها را از یاد خدا غافل کند.
از خدا میخواهیم که محبت خود را در دلهای ما جای دهد و ما را از بیخبری نجات دهد.
موضوعات پیشنهادی انشاهای دانشآموزی
انشا توصیف خدا _ مدیر تولز