در آن لحظهی آرام و بیکران، زمانی که شب آسمان را با پردهای از تاریکی پوشانده بود، معجزهای روی داد. معجزهای به نام “آمدن تو”.
هنگامی که تو آمدی، گویی بهاری ناگهان در دل زمستان شکفت. جهان در انتظار تو بود، بیآنکه بداند. خانه با نوری تازه روشن شد و قلبها با گرمای امیدی تازهتر از همیشه به طپش افتاد. صدای گریهات، که نخستین ترانهی زندگیات بود، سکوت را شکست و به همه خبر داد که قصهی زیبای ما، فصل تازهای دارد.
تو آمدی، نه تنها یک کودک، که یک دنیای تازه آمدی. با هر نفس کوچکت، زندگی معنایی تازه گرفت. چشمان کنجکاوت قول کشف رازهای بزرگ را میداد و دستان کوچکت نوید مهربانیهای بیپایان را. تو موهبتی بودی که زمین را به بهشت نزدیکتر کردی.
و در این هنگامهی شگفتانگیز، شعری در فضای خانه طنینانداز میشود:
نفسهای تو،
نخستین باد بهاریِ زمینِ سرد ما بود.
پاهای کوچکت،
مهر تازهای بر صفحهی سپید روزگار زد.
آمدنت یک آغاز بود،
آغازی برای همهی معناها.
تولد تو، آغاز رویایی است که ما را به فردا پیوند میزند. تو آیندهای و نویدبخش فرداهای روشن. مبارک باد این آمدن پرخیر و برکت.

در این نوشته، با موضوع تولد، اثری ادبی و تصویری برای شما دانشآموزان عزیز فراهم شده است. هدف این است که با شیوهٔ درست نوشتن و تقویت مهارتهای نویسندگی آشنا شوید. در ادامه، با ما همراه باشید.
موضوع انشا تولد
هر انسانی که امروز زنده است، روزی زندگی را آغاز کرده است. زندگی انسان از همان لحظهای شروع میشود که خداوند از روح خود در کالبد او میدمد و او را به دنیای ناشناخته میفرستد؛ این، آغاز تولد اوست.
تولد فقط برای انسان نیست. هر موجود زندهای که برای نخستین بار پا به این جهان بگذارد، میگویند متولد شده است. یکی از زیباترین تولدهایی که دیدهام، باز شدن غنچهی یک گل سرخ بود. مدتها منتظر آن بودم تا ببینم چطور شکوفا میشود و با دیدن زیباییاش شاد میشوم و با بوی خوش آن آرام میگیرم.
تولد زیبای دیگری که به یاد دارم، به دنیا آمدن یک بچه گربه بود. مادرش با درد و زحمت زیاد و با سر و صدایش او را به دنیا آورد. اما برترین تولد در این جهان، تولد انسان است. تولدی که با آغازهاش، مسئولیتهای بزرگی بر دوش فرد گذاشته میشود و او خود را برای آزمونهای زندگی آماده میکند تا در نهایت به مقام والایی برسد و امانت وجودش را به سلامت به پایان برساند.
بله، هر تولدی مقدس و ارزشمند است، اما هر پایانی اینگونه نیست. چراکه تقدس پایان هر کس، به کارهایی بستگی دارد که از آغاز تولد تا پایان عمر انجام داده است…
شعر نو درباره تولد
زندگی همانند یک سفر است
سفری کوتاه
از لحظه تولد تا زمان مرگ
باشد که مسیرت زیبا باشد
دل تو از غم ها پاک بماند
و لبخند، همیشه بر لبانت شکوفا شود
شاعر کیمیا سرجوقیان
***********************
چهار عدد و دو نقطه
تاریخ زاده شدن دوباره یک شعر را ثبت میکند
و ردپاهای خیالهایم
منظره سفید دشتهای پوشیده از برف صفحههای دفترم را میشکند
زمستان در انتهای مسیر ایستاده است
بهار، خیالهای مرا از ذهن زمان پاک خواهد کرد
و من به فراموشی سپرده میشوم
تو به فراموشی سپرده میشوی
و همه چیز با آمدن بهار به پایان میرسد
فرصت اندیشیدن چقدر کوتاه است
شاید به اندازه یک بارش برف و یک تابش آفتاب
شاعر رسول طاوس پر -ر غروب
***********************
از آغاز نگاهت تا انتهای آخرین خاطره
یادبودی خواهم نوشت
کوچکترین نگاهت را پشتوانه خود میدانم
من همیشه با آرزوهایم زندگی کردهام
من سرشار از احساساتم، پر از خواهش و آرزو
حاشیههای حرفهایم کمتر شده
تو راحتتر حرف بزن
حتی یک واژه
به سرعت به دیدنت خواهم آمد.
شاعر سعید غلامی
موضوعهای پیشنهادی برای انشای دانشآموزان