انشا طنز در مورد چهارشنبه سوری

انشا چهارشنبه سوری

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

چهارشنبه‌سوری، همان شب باصفا و کمی هم ترسناک! شبی که بوی دود و باروت، جای عطر بهاری را می‌گیرد و صدای ترقه، آرامش محله را کمی بر هم می‌زند.

از چند روز قبل، مغازه‌های آتش‌بازی حال و هوای دیگری پیدا می‌کنند. انگار همه مردم شهر، یکباره علاقه‌مند به شیمی و فیزیک انفجار شده‌اند! بچه‌ها با چشمانی براق، به قوطی‌های رنگارنگ خیره می‌شوند و پدرها هم با جدیت تمام، در حال محاسبه این هستند که چطور می‌شود با بودجه یک شام خانوادگی، یک زرادخانه کوچک تهیه کرد!

غروب که می‌شود، گویی جنگ جهانی سوم شروع شده است. از هر کوچه و خیابان، صدای “وِزِزِز… بوم!” به گوش می‌رسد. مادرها پشت پنجره‌ها ایستاده‌اند و با نگرانی فریاد می‌زنند: “عزیزم، چشماتو保护好 کن! اینقد نزدیک آتیش نپر! مگه کباب شدنی؟!”

پدرها هم که ناگهان روحیه رزمی پیدا کرده‌اند، با بی‌پروایی تمام در حال آزمایش انواع وسایل آتش‌بازی هستند، انگار که در یک آزمایشگاه فوق‌محرمانه مشغول کارند. تنها کسی که آرامش دارد، گربه‌ی محله است که خودش را به خواب زده و قطعاً در حال رویای دنیایی بدون ترقه است.

و در این میان، رسم قاشق‌زنی هم که شده یک تجارت هوشمندانه! بچه‌ها با ظرافت تمام، صورتشان را می‌پوشانند ولی کاملاً قابل شناسایی هستند. همسایه‌ها هم که خوب می‌دانند پشت آن پارچه چه کسی است، اما طبق سنت، تظاهر به نشناختن می‌کنند و با خنده، شیرینی و آجیل داخل ظرف می‌ریزند.

بعد از تمام این شلوغی‌ها، زمین پر می‌شود از ته‌مانده‌های فشفشه و ترقه. فردای آن روز، پدربزرگ با دیدی فلسفی نگاه می‌کند و با لبخندی می‌گوید: “باز هم سالی گذشت و ما باز هم زنده ماندیم!”

در پایان، چهارشنبه‌سوری برای ما یعنی یک شب شلوغ، پر سر و صدا، کمی خطرناک، اما به یاد ماندنی. شبی که خاطراتش تا چهارشنبه‌سوری سال بعد، در ذهن ما می‌ماند و دوباره همه چیز از اول تکرار می‌شود!

انشا چهارشنبه سوری

در این مطلب، یک انشای جالب و طنز دربارهٔ چهارشنبه‌سوری را می‌خوانید که به‌صورت ویژه توسط تیم مدیر تولز نوشته شده است. امیدواریم از خواندن آن لذت ببرید.

انشا چهارشنبه سوری طنز

چهارشنبه‌سوری یکی از جشن‌های قدیمی ایرانیان است.
تاریخ دقیق پیدایش این رسم مشخص نیست. برخی معتقدند این آیین از دوران زرتشت به یادگار مانده و برخی دیگر می‌گویند چهارشنبه‌سوری در اصل یک رسم نبوده، بلکه وقتی مردم خانه‌تکانی عید را انجام می‌دادند، در شب آخرین چهارشنبه سال نمی‌دانستند چطور وسایل اضافه را دور بریزند. چون در آن زمان نه سطل زباله بود و نه وسیلهٔ جمع‌آوری، ناچار چیزهای بی‌استفاده را در کوچه آتش می‌زدند.

به تدریج بعضی افراد برای شادی و سرگرمی، از روی آتش می‌پریدند تا با کمترین امکانات، لحظات خوشی برای خود بسازند. البته گاهی این شادی به دردسر تبدیل می‌شد و آسیب‌هایی به دنبال داشت؛ نه به اندازهٔ کور شدن یا قطع عضو، اما در حدی که فرد تا چند روز راه رفتنش عجیب می‌شد و مانند پنگوئن حرکت می‌کرد! این اتفاق برای دیگران هم درس عبرتی می‌شد.

چهارشنبه سوزی

مردم از این اتفاقات درس نمی‌گرفتند و تصمیم گرفتند چهارشنبه‌سوری را پرهیجان‌تر کنند. آن‌ها ترقه‌هایی ساختند که روی نوک یک موشک پلاستیکی نصب می‌شد و به سمت آسمان پرتاب می‌کردند. وقتی نوک موشک به زمین برخورد می‌کرد، صدا می‌داد و مردم با شنیدن آن صدا، با وجودی که گوش‌هایشان را می‌گرفتند و چشم‌هایشان را جمع می‌کردند، ذوق‌زده می‌شدند.

البته باید گفت که احتمال این که موشک پس از پرتاب درست به زمین بخورد و صدا بدهد، خیلی کم بود؛ یعنی تقریباً از هر ده بار پرتاب، فقط یک بار موفق می‌شدی آن صدای مخصوص را بشنوی.

این موضوع باعث شد مردم به فکر ساخت ترقه‌های بهتری بیفتند که صدای بلندتری داشته باشد و با یک بار پرتاب، حتماً عمل کند. به این ترتیب، «سیگارت»ها به وجود آمدند. سیگارت‌ها شبیه سیگار بودند؛ نوک آن را آتش می‌زدند و بعد از چند لحظه با صدای بلندی منفجر می‌شدند.

با گذشت زمان، مردم باز هم به دنبال صدای بلندتر و خطرناک‌تر رفتند و کمک‌کم چهارشنبه‌سوری به چهارشنبه‌سوزی تبدیل شد. بمب‌ها، موشک‌ها و نارنجک‌هایی وارد مراسم شدند که دیگر صدایشان شبیه «تَق» نبود، بلکه شبیه انفجارهای بزرگ بود… انفجارهایی که شهر را شبیه میدان جنگ کرده بود، نه یک جشن.

در پایان شب، دود آسمان را چنان پوشانده بود که حتی بمب اتمی آمریکا در هیروشیما هم آن قدر دود ایجاد نکرده بود.

چشم‌های زیادی نابینا شد، دست‌های زیادی از بدن جدا شد و پاهای زیادی دیگر هم‌پای خود را ندید.

صدا و سیما سعی کرد با این رسم تغییر یافته مقابله کند. آن‌ها افراد نابینا، قطع‌عضو و مصدوم شده در چهارشنبه‌سوزی را نشان می‌دادند تا شاید عبرتی برای دیگران باشد، اما فایده‌ای نداشت. در شب چهارشنبه‌سوزی، بهترین کارتون‌ها و فیلم‌ها را پخش کردند تا مردم در خانه بمانند، اما باز هم تغییری ایجاد نشد و وضع مانند گذشته بود.

وقتی کار فرهنگی نتیجه‌ای نداد، شاید افزایش قیمت‌ها بتواند تأثیرگذار باشد. گرانی با همه سختی‌هایی که دارد، شاید یک فایده داشته باشد: برگرداندن چهارشنبه‌سوزی به همان چهارشنبه‌سوری ساده و بی‌خطر گذشته.

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *