در این دنیای پهناور، دو مفهوم همیشه در کنار یکدیگر قرار دارند و معنا مییابند: زندگی و مرگ. زندگی، همان نفس کشیدن، دیدن، عشق ورزیدن و تجربه کردن است. زندگی، جنب و جوش یک کودک، رویش یک گل و تابش خورشید است. پر از رنگ، صدا و حرکت است.
اما در سوی دیگر، مرگ قرار دارد. مرگ به معنای پایان یافتن این جنب و جوشهاست. سکوت پس از یک آهنگ، خاموشی یک چراغ و آرامش پس از یک طوفان. مرگ، غایب شدن است.
در نگاه اول، این دو دشمن یکدیگر به نظر میرسند. یکی بودن و دیگری نبودن. اما اگر دقیقتر نگاه کنیم، میبینیم که این دو، مانند دو روی یک سکه، جداییناپذیرند. زندگی بدون مفهوم مرگ، ارزش خود را از دست میدهد. اگر پایانی در کار نباشد، لحظهها بیقدرت و عشقها بیمعنا میشوند.
این پایان است که به بودن، ارزش و عمق میبخشد. تضاد این دو، زیبایی هستی را میسازد؛ همانطور که تاریکی شب، درخشش ستارهها را نمایان میکند.

تضاد میان زندگی و مرگ را میتوان به زیبایی در قالب یک انشای ادبی و ساده توصیف کرد. این متن برای دانشآموزان تهیه شده تا با شیوهی نگارش و تقویت مهارت نوشتاری آشنا شوند. در ادامه با مدیر تولز همراه باشید.
انشا تضاد معنایی مرگ و زندگی
با تولد یک نوزاد، نخستین نشانههای حیات در حرکت اندامهای کوچکش آشکار میشود. جنبش، همان زندگی است. در برابر زندگی، مفهومی به نام مرگ قرار دارد. هنگام مرگ، تمامی حرکات از کار میایستد. چشمانی که روزی قادر به دیدن بودند، بینایی خود را از دست میدهند. خندهها، گریهها و واکنشها به رویدادها، همگی به پایان میرسند.
زندگی با خوردن غذا آغاز میگردد، با تصمیمهایی که میگیریم و روشی که برای زیستن برمیگزینیم. با شیوهای که میاندیشیم. اما زمانی که مرگ فرا میرسد، تمام پیوندهای جسمانی و نیازهای مادی قطع میشود. دیگر نیازی به غذا، گزینشها و سبک زندگی نیست. مرگ تنها یک چهره دارد: خارج شدن از چرخهی زندگی دنیوی.
زندگی این فرصت را در اختیارمان میگذارد تا دیگران را دوست بداریم، برایشان از خود گذشتگی کنیم و از این محبت لذت ببریم. اما مرگ همچون صفحهای سفید است که تنها نام خود را بر آن نوشتهاند.
زندگی همانند جویباری روان است؛ گاهی پرتلاطم و گاهی آرام. در هر حال، این جریان ادامه دارد و خاطرات را پدید میآورد. اما مرگ نقطهی پایانی است بر کتاب زندگی. با عشق به زندگی نمیتوان از مرگ گریخت، همانطور که با تمایل به مرگ نمیتوان زندگی را نادیده گرفت. زندگی است که به ما توان اندیشیدن میدهد و از برآیند افکارمان، میتوانیم به دیگران هدیه کنیم.
اما وقتی مرگ میآید، جز خود چیزی به همراه ندارد. با این حال، هم زندگی و هم مرگ برای همگان شناختهشده هستند. همه میدانند که پس از زمانی کوتاه یا دراز، ناگزیر باید در برابر مرگ تسلیم شوند. زندگی و مرگ، دو سر یک رشتهاند. آنان که این رشته را به خوبی از هم گشودهاند، مرگ برایشان آسانتر خواهد بود. زندگی و مرگ، بخشیدن عادلانهی حیات و پایان آن است. برای آنکه زندگی پرباری داشته باشیم، مهربانی با دیگران را از یاد نبریم. به خاطر داشته باشیم که مرگ، همانند زندگی، همواره در اطراف ما در گردش است.
بیشتر بخوانید: لیست انشاهای تضاد معنایی
_ دوستان عزیز در صورتی که انشایی با این موضوع نوشته اید می توانید از قسمت نظرات برای ما ارسال کنید.
اختصاصی مدیر تولز _ نویسنده: اصغر فکور