روزهایی بود که دنیا برای لحظهای نفسش را حبس کرده بود. خیابانها که همیشه پر از هیاهو بودند، حالا ساکت و خالی شده بودند. انگار زمان ایستاده بود و همه چیز در سکوت فرو رفته بود.
پنجرهها تنها راه ارتباطمان با دنیای بیرون شده بودند. از پشت شیشه، آسمان آبی را تماشا میکردیم که بیتفاوت به حال ما، همچنان زیبا و آرام در بالا در حرکت بود. پرندهها آزادانه پرواز میکردند و گویی تنها آنها بودند که از این سکوت لذت میبردند.
درون خانهها، زندگی شکل تازهای به خود گرفته بود. خانوادهها بعد از مدتها دور هم جمع شده بودند و فرصت یافته بودند تا دوباره یکدیگر را بشناسند. بوی نان تازه و غذای گرم، فضای خانه را پر کرده بود. درسها و کارها به پشت میزهای آشپزخانه و اتاقهای خواب کشیده شده بود و همه سعی میکردند با شرایط جدید کنار بیایند.
در این سکوت اجباری، آدمها فرصت یافتند تا با خودشان خلوت کنند. شاید برای اولین بار بود که بسیاری از ما متوجه شدیم چقدر سادهترین چیزها — مثل یک قدم زدن ساده در پارک — میتواند ارزشمند باشد.
روزهای قرنطینه به ما آموخت که انسان بودن به فاصلهها نیست، به مهربانیست. به ما نشان داد که در کنار هم بودن، حتی اگر از پشت پنجره باشد، چه نیروی قدرتمندی دارد. و در پایان، این روزهای سخت گذشت و ما قویتر از قبل، با دلهای پر از امید دوباره به آغوش زندگی بازگشتیم.

وقتی زندگی همه ما به آرامی و شادی در جریان بود، ناگهان از جایی دور، ویروسی آمد که دنیا را زیر و رو کرد. هیچوقت فکر نمیکردیم روزی برسد که حتی برای چیزهای کوچکی مثل رفتن به مدرسه و نشستن سر کلاس، اینقدر دلتنگی احساس کنیم.
این ویروس، خیلی چیزها را از ما گرفت. مردم در سراسر جهان مجبور شدند در خانه بمانند، مغازهها و مدرسهها تعطیل شد و برای در امان ماندن از بیماری، مجبور بودیم از هم فاصله بگیریم – حتی بیشتر از یک متر.
در اخبار گفتند که همه باید خودشان را در خانه قرنطینه کنند و حداقل یک ماه بیرون نروند تا وضعیت کمی بهتر شود. روزهای سختی بود؛ حتی نمیتوانستیم خانواده و دوستانمان را ببینیم و دلمان برای هم تنگ شده بود. کمکم سعی کردیم با انجام کارهای مختلف، این روزهای بلاتکلیفی را پشت سر بگذاریم و آرامش پیدا کنیم. بعضیها شروع به پختن کیک و غذاهای جدید کردند و عکسهایشان را برای دیگران فرستادند.
قرنطینه، نوع جدیدی از زندگی را به ما نشان داد. حتی عید نوروز و شب یلدا هم دیگر مانند گذشته نبود؛ دیگر دورهمیهای شاد برگزار نمیشد و دید و بازدیدها به فضای مجازی منتقل شده بود.
ما هنوز هم در شرایط مشابهی به سر میبریم و امیدواریم روزی برسد که ویروس کرونا برای همیشه از زندگی ما دور شود و دیگر اثری از آن نباشد.
پیشنهاد: انشا در مورد عید نوروز در روزهای کرونا
_ دوستان عزیز، اگر شما هم انشایی با این موضوع نوشتهاید، خوشحال میشویم از طریق بخش نظرات برای ما بفرستید.
اختصاصی / نویسنده: زهرا رحمانی