انشا توصیفی در مورد یک روز بارانی بدون چتر

انشا توصیفی در مورد یک روز بارانی بدون چتر

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

یک روز معمولی بود که ناگهان آسمان تیره و تار شد. ابرهای سنگین همه جا را پوشاندند و باد خنکی شروع به وزیدن کرد. هنوز چند قدم بیشتر نرفته بودم که اولین قطره‌های باران آرام روی شانه‌هایم فرود آمد.

باران کم کم تندتر شد. من تنها در خیابان ایستاده بودم و به قطرات باران که روی آسفالت خیابان می‌چکیدند نگاه می‌کردم. مردم با چترهای رنگارنگ خود سریع از کنارم رد می‌شدند، اما من چتری نداشتم.

قطرات باران روی صورتم می‌ریخت و موهایم کاملاً خیس شده بود. بوی خاک خیس شده و طبیعت تازه، هوای اطراف را پر کرده بود. با اینکه بدنم سردش شده بود، اما این حس عجیباً آرامش‌بخش بود. گویی باران تمام غم‌ها و نگرانی‌هایم را با خود شسته و می‌برد.

در آن لحظه به این فکر کردم که گاهی زندگی هم شبیه همین روز بارانی است. ممکن است ناگهان در طوفان مشکلات گرفتار شوی، اما همین تجربیات هستند که روحمان را تازه و پاک می‌کنند. شاید اگر چتر داشتم، هرگز این حس عمیق و زیبا را تجربه نمی‌کردم.

انشا توصیفی در مورد یک روز بارانی بدون چتر

صبح آن روز، آسمان رنگ خاکستری به خود گرفته بود. ابرها کم‌کم جمع شده بودند و باد، برگ‌های خشک را روی پیاده‌رو می‌چرخاند. من، بدون آن که به فکر بردن چتر باشم، از خانه بیرون زدم.

همین که چند قدم دور شدم، نخستین قطره‌ها بر شانه‌هایم فرود آمد. باران کمکم تندتر شد و خیابان خیس و براق شد. مردم با چترهای رنگارنگ خود از کنارم می‌گذشتند، اما من با قدم‌های آهسته، باران را روی صورتم احساس می‌کردم. بوی خاک تازه و نمناک، هوای تازه و خنک، و صدای قطره‌هایی که بر زمین می‌خورد، حال و هوای خاصی به آن روز داده بود.

اگرچه موها و لباس‌هایم خیس شده بود، اما این حس رهایی و نزدیکی به طبیعت، برایم لذت‌بخش بود. گاهی زندگی بدون چتر هم می‌تواند زیبا و پر از حس‌های تازه باشد.

موضوع انشا یک روز بارانی بدون چتر

روزی که آسمان ابری می‌شود، ابرها کم‌کم همه‌جا را می‌پوشانند و غلیظ‌تر می‌گردند. بعضی وقت‌ها با رعد و برق و صدا و گاهی هم در سکوت، باران شروع می‌شود.
گاهی باران، تند و کوتاه می‌بارد و گاهی هم ریزش آن آرام و مداوم است یا حتی سیل‌آسا و طولانی.
در هر فصل از سال—بهار، تابستان، پاییز یا زمستان—باران حال و هوای خودش را دارد.
برای بعضی از مردم، باران آرامش‌بخش است و خاطرات خوب گذشته را زنده می‌کند. برای بعضی دیگر، یادآور روزهای سخت و غمگین است. اما در هر صورت، برای همه چیزی در دل دارد.
بعضی‌ها دوست ندارند زیر باران خیس شوند و از آن فرار می‌کنند، در حالی که عده‌ای عاشق راه رفتن زیر قطره‌های بارانند.
برای بعضی‌ها قدم زدن زیر باران، حس آزادی و سبکی می‌آورد و انرژی منفی را از بین می‌برد. بعضی هم اصلاً دوست ندارند چتر به همراه داشته باشند، اما در مقابل کسانی هستند که همیشه چتر دستشان است. چترهای رنگارنگ، ظاهری زیبا و خاص به خیابان‌ها می‌دهند.
امروزه چترها در اندازه‌ها، شکل‌ها و رنگ‌های مختلفی ساخته می‌شوند. حتی برای بچه‌ها هم چترهای کوچک و فانتزی وجود دارد که با ذوق و شوق آن را در دست می‌گیرند و زیر باران راه می‌روند.
در دنیای امروز که همه چیز مصرفی شده، چتر هم از این قاعده جدا نیست. یک روز چترها بزرگ و شبیه عصا هستند و روز دیگر، آنقدر کوچک می‌شوند که در کیف جا می‌گیرند. چتر که در اصل برای جلوگیری از خیس شدن ساخته شده، حالا با برندهای معروف و طراحی‌های خاص و قیمت‌های بالا فروخته می‌شود و گاهی نماد تجمل و طبقه خاصی از جامعه شده است.
وقتی ناگهان باران می‌بارد، مردم فقط به فکر این هستند که خودشان را خیس نکنند. در آن لحظه، شکل و رنگ چتر برایشان اهمیتی ندارد و فقط می‌خواهند یک چتر—هر چتر—داشته باشند.
اگر چتر نداشته باشید، کاملاً خیس می‌شوید—همان طور که می‌گویید: «موش آبکشیده» می‌شوید. دنبال یک سقف یا جای خشک می‌گردید. سعی می‌کنید هر چه سریع‌تر سوار ماشین شوید. ترافیک سنگین می‌شود و تاکسی و وسایل نقلیه کم می‌آیند. به هر جایی که می‌خواهید بروید، دیر می‌رسید. ظاهرتان به هم می‌ریزد و احساس شرمندگی می‌کنید. وقتی سوار ماشین می‌شوید، صندلی را خیس می‌کنید و ممکن است دیگران از این موضوع ناراحت شوند—مگر اینکه آنها هم مثل شما خیس شده باشند.
باران به چیزهایی که خریده‌اید نفوذ می‌کند و ممکن است آنها را خراب کند. روی عینک افراد، قطره‌های باران می‌نشیند و دیدشان را کم می‌کند. این روزها با وجود کرونا، مشکل تازه‌ای هم اضافه شده: خیس شدن ماسک!
آیا برای شما هم پیش آمده که در کوچه‌های باریک، چترتان به چتر دیگران گیر کند؟
گاهی مجبورید چترتان را بالا ببرید تا کسی از کنارتان رد شود، یا ناگهان چترها به هم برخورد می‌کنند. بعضی وقت‌ها هم آب روی چتر به اطراف می‌پاشد و دیگران را خیس می‌کند. اگر خرید کرده باشید یا بخواهید سوار ماشین شوید، مجبورید چتر را باز و بسته کنید و این کار، فضای داخل مغازه یا ماشین را خیس می‌کند.
با این همه سختی، باران و چتر و همه مشکلاتش باز هم زیباست. حتی می‌توان گفت همه اینها را به جان می‌خریم برای زنده ماندن زمین و همه موجودات زنده، چون اگر باران نباشد، آبی هم نیست و بی‌آبی یعنی نابودی همه چیز.

بیشتر بخوانید: انشا درمورد بوی خاک پس از باران
انشا اختصاصی _ نویسنده: مهتا قیدی

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *