در یکی از روزهای پاییزی، قرار شد در کلاس درسمان انشایی بنویسیم. موضوع انشا، “یک تجربه شخصی” بود. من هم تصمیم گرفتم درباره اولین باری که دوچرخه سواری یاد گرفتم، بنویسم.
یادم میآید آن روز چقدر هیجانزده بودم. پدرم دوچرخه کوچک و قشنگی برایم خریده بود. اولش خیلی میترسیدم. فکر میکردم اگر پاهایم را از روی زمین بردارم، حتما زمین میخورم. اما پدرم کنارم بود و مرا تشویق میکرد.
کمکم و با تمرین زیاد، توانستم تعادلم را حفظ کنم. وقتی فهمیدم خودم دارم رکاب میزنم و جلو میروم، احساس فوقالعادهای داشتم. انگار پرواز میکردم. آن روز فهمیدم که برای رسیدن به هر چیزی، باید کمی تلاش کرد و ناامید نشد.
این تجربه به من یاد داد که اگر بخواهیم و تلاش کنیم، حتما موفق میشویم.

انشایی با موضوع تجربه، به زبان ادبی و تصویری برای شما دانشآموزان عزیز آماده شده است تا با شیوهی نگارش و مهارتهای نوشتاری بیشتر آشنا شوید. در ادامه با ما همراه باشید.
موضوع انشا تجربه
هیچ کس یک شبه پخته و باتجربه نمیشود. این پختگی با انتخابهای درست و غلط و آزمون و خطا به دست میآید. تجربه، مانند چراغی روشن، راه زندگی را برای ما واضح و آشکار میکند. بعضی از این تجربهها بسیار شیرین هستند و وقتی به آنها دست پیدا میکنیم، لبخند رضایت روی لبهایمان مینشینند. اما گاهی به دست آوردن یک تجربه، آسان نیست و هزینهی سنگینی دارد. برای رسیدن به آن باید از گذرگاههای سخت و پیچیدهی زندگی عبور کنیم که طعمشان بسیار تلخ است. البته گاهی این موقعیتها فقط در همان لحظه سخت و غیرقابل تحمل به نظر میرسند، اما با گذشت زمان تبدیل به راهنمایی میشوند که در زندگی به کمکمان میآیند.
میتوان گفت که کسب تجربه با کمی ریسک کردن همراه است. اگر همیشه از شکست بترسیم و جرکت نکنیم، هرگز رشد نخواهیم کرد. بسیاری از اختراعات بزرگ بشر، نتیجهی شکستهای پیاپی و ناامید نشدن و یادگیری از همان شکستها بوده است. اگر هر مخترعی پس از یک شکست، تسلیم میشد و دنبال راه حل نمیگشت، هیچ چیز جدیدی خلق نمیشد.
از همان ابتدا، انسان همیشه در حال جستجو، فکر کردن و امتحان کردن بوده تا به نتایج شگفتانگیزی برسد. برای رفع تشنگی، آب نوشید و سپس راههایی پیدا کرد تا آب را به همه جا برساند. فهمید برای زنده ماندن باید گرسنگی را رفع کند، پس از خوردن گیاهان شروع کرد. اول به صورت خام میخورد، اما وقتی آتش را کشف کرد، فهمید که میتواند غذاها را بپزد. ابزار ساخت و با آنها شکار کرد و فهمید که میتواند از گوشت حیوانات هم استفاده کند. همهی اینها حاصل آزمون و خطا و امتحان چیزهای جدید بود. فهمید برای جابهجایی، علاوه بر پاهایش، به وسیلهی دیگری نیاز دارد. پس دست به اختراع زد، بارها شکست خورد و دوباره بلند شد. اینطوری بود که ماشین، قایق و هواپیما به وجود آمدند. تجربیات به او کمک کردند تا رشد کند و پیشرفت بیشتری داشته باشد.
امروزه استفاده از تجربیات دیگران بسیار آسان شده است. با ورود به اینترنت، در یک لحظه میتوانیم تجربیات سالها تلاش دیگران را بخوانیم و از آنها استفاده کنیم. این تجربیات از راهنمایی برای یک خرید کوچک تا مهمترین مسائل زندگی را شامل میشوند. حتماً افرادی را دیدهاید که اصلاً تمایلی به مشورت و استفاده از تجربه دیگران ندارند و بسیار لجباز هستند. این افراد بارها زمین میخورند و هزینههای سنگینی میپردازند. گاهی آن قدر آسیب میبینند که دیگر نمیتوانند زندگی خود را دوباره بسازند.
بیشتر راهها به یکی از دو نتیجه ختم میشوند: درست یا غلط. اما نکته مهم این است که چقدر قدرت تصمیمگیری و عقل ما میتواند هر چیزی را که دوست داریم امتحان کنیم، به نتیجهی مطلوب برساند. در پایان، زندگی ترکیبی است از طوفان و تلاطم و گاهی ساحل امن و آرام، با روزهایی که گاهی تلخ و گاهی شیرین هستند و این ما انسانها هستیم که تعیین میکنیم زندگیمان چگونه باشد.
موضوعات پیشنهادی برای انشاهای دانش آموزی
انشا اختصاصی _ نویسنده: مهتا قیدی