انشا در مورد اگر من وکیل بودم

انشا در مورد اگر من وکیل بودم

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

اگر من وکیل بودم، تمام سعی خود را می‌کردم تا پناهگاهی برای مظلومان و یاری‌رسانی برای کسانی باشم که صدایشان به جایی نمی‌رسد.

در دفتر کار من، درِش به روی همه باز بود. برای هر کس که مشکل حقوقی داشت، حتی اگر پول نداشت، وقت می‌گذاشتم. چون معتقدم عدالت فقط برای ثروتمندان نیست؛ حق هر انسانی است که از دادگاه عادلانه برخوردار شود.

کار من فقط دفاع از متهمان نبود. از کودکان و زنان بی‌پناه، از سالمندانی که حقشان خورده می‌شود و از همه کسانی که نمی‌دانند چگونه باید از حق خود دفاع کنند، نیز حمایت می‌کردم. مانند نوری در تاریکی می‌درخشیدم تا راه را به آنها نشان دهم.

در دادگاه، نه تنها با مدارک و قوانین محکم صحبت می‌کردم، بلکه با وجدان و انسانیت نیز حرف می‌زدم. سکوت نمی‌کردم در برابر ظلم و سعی می‌کردم حقیقت را فریاد بزنم. شرافت وکیل بودن برایم از هر پیروزی بزرگی در دادگاه مهم‌تر بود.

در نهایت، اگر وکیل بودم، خود را خدمتگزار مردم و عدالت می‌دانستم. قول می‌دادم که همیشه در کنار حق باشم و از مظلومان دفاع کنم تا جامعه ما جای بهتری برای زندگی شود.

انشا در مورد اگر من وکیل بودم

اگر من وکیل بودم، دنیای قاضی و دادگاه را با نگاهی تازه می‌دیدم. نه تنها برای دفاع از حقوق مردم، بلکه برای پاسداری از عدالت و حقیقت قدم برمی‌داشتم. در چنین مسیری، وجدان بیدار و عزم استوار، رفیق راهم می‌شد.

در میان پرونده‌ها، گاه به مواردی برمی‌خوردم که زندگی انسان‌هایی ساده و بی‌پناه را زیر سایه سنگین بی‌عدالتی تاریک کرده بود. در آن لحظات، نه برای پول، که برای آرامش وجدان و احقاق حق، از هیچ کوششی دریغ نمی‌کردم. چونان نوری در تاریکی می‌درخشیدم تا راه را به کسانی نشان دهم که راه رفته را گم کرده‌اند.

اگر وکیل بودم، دفتر کارم پناهگاهی می‌شد برای دل‌های شکسته و امیدهای بر باد رفته. با دلسوزی به حرف‌های موکلانم گوش می‌دادم و با دانش و تجربه‌ام، چراغ راهشان می‌شدم. می‌دانستم که کلام حق، سلاح من است و صداقت، زره من.

در این مسیر، گاه با چالش‌های بزرگ روبه‌رو می‌شدم. اما هرگز از پای نمی‌نشستم. چون ایمان داشتم که حق همیشه پیروز است و عدالت، اگرچه دیر، اما روزی طلوع خواهد کرد.

اگر وکیل بودم، نه تنها مدافع حقوق مردم، که پاسدار ارزش‌های انسانی و پیام‌آور صلح و دوستی می‌بودم.

موضوع انشا اگر من وکیل بودم

از بچگی، هر وقت می‌دیدم کسی دارد به دیگری ظلم می‌کند یا حق او را پایمال می‌کند، بی‌درنگ از شخص مورد اذیت دفاع می‌کردم. همین روحیه باعث شد به این فکر بیفتم که در آینده وکیل شوم.

اگر وکیل شوم، تلاش می‌کنم بسیار مطالعه کنم. یک وکیل علاوه بر آشنایی با قوانین حقوقی و مالی، باید مسائل اجتماعی و روانشناسی را نیز بداند. چون پیش از هر چیز، یک وکیل باید بتواند به موکل خود مشاوره خوبی بدهد و تمام جنبه‌های کار را در نظر بگیرد تا هنگام دفاع، دلایل محکم و متنوعی داشته باشد؛ مثل این که همیشه آماده باشد.

اگر وکیل بودم، سعی می‌کردم با دقت کامل به پرونده‌های موکلانم رسیدگی کنم. با جمع‌آوری مدارک لازم، در جلسات دادگاه حاضر می‌شدم و با نوشتن نامه‌ها و پیش‌نویس‌های دقیق و ارائه استدلال‌های محکم، حق موکلانم را به خوبی بگیرم. همچنین، هیچ‌وقت بررسی پرونده‌های مشابه را فراموش نمی‌کنم، چون این کار می‌تواند راهنمای بسیار خوبی برایم باشد.

شغل وکالت هم مانند دیگر کارها، انواع مختلفی دارد. مثلاً یک وکیل می‌تواند به طور ثابت برای یک شخص یا یک شرکت کار کند و مسئولیت تمام کارهای حقوقی آن‌ها را بر عهده بگیرد. یا می‌تواند به شکل مستقل، در پرونده‌های مختلف از افراد گوناگون وکالت کند و حق‌الزحمه دریافت نماید. اما در هر صورت، یک وکیل باید همیشه خدا و راه درست را به یاد داشته باشد. برای مثال، اگر من وکیل شوم، با این که وظیفه دارم از حق موکلم دفاع کنم، اما اگر بفهمم کسی که از او دفاع می‌کنم بی‌حق است، نباید از پذیرش اشتباهم بترسم.

سعی می‌کنم انصاف را رعایت کنم و اگر وضع مالی‌ام اجازه دهد، از هر کس به اندازه توانایی‌اش حق‌الوکاله بگیرم. همچنین دوست دارم وکالت افراد نیازمند اما شرافتمند را به رایگان قبول کنم. این‌طوری می‌توانم به کشورم خدمت کنم و حق هر کس را به او برسانم.

پیشنهادی: انشای خواندنی در مورد اگر من …
انشا اختصاصی _ نویسنده: صفیه عبدالرحیمی

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *