از نگاه یک ذرهبین
اگر من یک ذرهبین بودم، دنیا را چطور میدیدم؟
روی میز که نگاه میکردم، فقط یک سطح صاف و چوبی نمیدیدم. بلکه آن را مانند یک نقشه بزرگ با خطها و طرحهای پیچیده می�دیدم. هر ترک کوچک، قصهای از روزهایی بود که میز تحمل وزن کتابهای سنگین را داشته است.
مدادِ روی میز، برای من فقط یک وسیله برای نوشتن نبود. او یک جنگجوی خسته بود که بدنش در اثر تیز شدنهای پیاپی، کوتاه شده بود، اما هنوز هم آماده بود تا داستانهای تازهای را بر صفحه کاغذ ثبت کند.
پاککن، یک قهرمان گمنام بود. او اشتباهات را به عهده میگرفت و آنها را پاک میکرد تا راه برای زیباییهای جدید باز شود.
حتی یک قطره آب که روی میز میافتاد، در نگاه من یک اقیانوس کوچک بود که دنیایی از راز را در خود پنهان داشت.
اگر میتوانستیم برای یک لحظه دنیا را از نگاه ذرهبین ببینیم، آن وقت میفهمیدیم که هر چیزی، هر چقدر هم که کوچک باشد، زندگی و داستان خاص خودش را دارد. ما در دنیایی پر از شگفتیهای کوچک زندگی میکنیم که فقط کافی است کمی دقیقتر به آنها نگاه کنیم.

انشا زیر ذرهبین 🔎
این متن به سبکی ادبی و تصویری برای دانشآموزان تهیه شده است تا با شیوهی درست نوشتن و تقویت مهارتهای نویسندگی آشنا شوند. در ادامه با مدیرتولز همراه باشید.
موضوع انشا از دید یک ذره بین
وقتی نام ذرهبین را میشنوید، چه چیزی در ذهنتان شکل میگیرد؟ احتمالاً یک وسیله کمکی که چیزهای ریز و نامرئی را بزرگ و واضح نشان میدهد. یک عدسی که میتواند در دیدن جزئیات به هر کسی کمک کند.
حالا تصور کنید که خودتان یک ذرهبین هستید. دنیا را از نگاه آن ببینید: همه چیز بزرگتر و نزدیکتر است. این نگاه میتواند هم زیبا باشد و هم ترسناک. اگر ذرهبین احساس داشت، چه واکنشی نشان میداد؟ دیدن همه چیز با جزئیات کامل چطور روی او تأثیر میگذاشت؟
مثلاً وقتی نقشهای روی گلبرگ یک گل را با دقت نگاه میکرد، چقدر شاد میشد؟ یا وقتی موجودات ریز را میدید که از نزدیک ممکن است ترسناک به نظر برسند، چه حسی پیدا میکرد؟
اگر ذرهبین فکر و احساس داشت، شاید خودش را مانند یک چشم تنها میدید که همه چیز را میبیند. گاهی هم آرزو میکرد که نمیتوانست این همه جزئیات را ببیند. اگر علاوه بر ظاهر اشیا، میتوانست درون و ذات آدمها را هم ببیند، چه اتفاقی برایش میافتاد؟ شاید چندان خوشایند نبود!
اما وقتی یک سنگ قیمتی درخشان را با تمام جزئیاتش میدید، چقدر لذت میبرد. کار اصلی ذرهبین، موشکافی و بررسی ریزترین چیزهاست. اگر احساس داشت، این شغل چطور روی روحیهاش اثر میگذاشت؟ آیا باز هم دوست داشت به کارش ادامه دهد؟ به نظر من بعید است!
ذرهبین اگر زیر نور آفتاب روی یک شیء متمرکز شود، میتواند آن را آتش بزند. این یعنی بررسی بیش از حد جزئیات گاهی نتیجهای ویرانگر دارد. گاهی آدمها هم همین کار را با هم میکنند: آنقدر در زندگی یکدیگر کنکاش میکنند که قلب هم را میشکنند.
به نظر شما ذرهبین دوست دارد ذرهبین باشد؟ پاسخ دادن به این سخت است. اگر احساس داشت، شاید آرزو میکرد که مانند دیگران فقط کلیات را ببیند. شاید هم از این که چیزهای پنهان را میبیند، خوشحال بود. دنیای ذرهبین دنیای عجیبی است: هم زیباییهای ریز را میبیند، هم زشتیهای پنهان را. شاید با خودش فکر میکرد: “چرا من را اختراع کردند؟” یا شاید هم از مخترع خود تشکر میکرد.
با این همه، یک چیز را مطمئنم: در زندگی، نباید مانند ذرهبین باشیم.
موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش آموزی
انشا اختصاصی