در دنیای ما همه چیز سر جایش است. آسمان بالا است و زمین پایین. خورشید روزها میدرخشد و ماه شب ها در آسمان پیدا میشود. اما تصور کنید دنیایی کاملاً برعکس وجود داشت؛ یک دنیای وارونه!
در این دنیای عجیب، ماه در آسمان روز مثل یک توپ درخشان دیده میشد و خورشید، فقط شب ها نور میداد و هوا را گرم میکرد. مردم به جای راه رفتن روی زمین، روی ابرها قدم میزدند و رودها از کوه به سمت بالا جاری میشدند.
مدرسه ها اول صبح تعطیل میشدند و بچه ها نیمهشب برای درس خواندن به مدرسه میرفتند. به جای این که ابتدا صبحانه بخورند، اول مشق مینوشتند و سپس شام میخوردند. معلم هم اول جواب سوالات را میگفت و بعد از بچهها سوال میپرسید!
ماهی ها در آسمان شنا میکردند و پرنده ها در دریاها پرواز میکردند. درختان به جای شاخ و برگ، ریشه هایشان را بالا میگرفتند و گربه ها از سگ ها میترسیدند.
پدر و مادرها از بچه هایشان حرف شنوی داشتند و بچه ها برای بزرگترها دستور میدادند که “زود بخوابید” یا “سبزیجاتتان را حتماً بخورید”.
در این دنیای برعکس، آدم ها اول پیر به دنیا میآمدند و سپس کم کم جوان و بعد کودک میشدند. اول “خداحافظ” میگفتند و بعد “سلام” میکردند.
اما راستش را بخواهید، با همه این تفاسیر، من دنیای خودمان را بیشتر دوست دارم. چون در اینجا، قوانین مشخصی وجود دارد و ما به آن عادت کردهایم. دنیای وارونه شاید در نگاه اول جالب به نظر برسد، اما در نهایت، نظم و آرامش دنیای خودمان را ترجیح میدهم.

در این نوشته، دنیایی را تصور میکنیم که همه چیز در آن برعکس شده است. این متن برای دانشآموزان عزیزی تهیه شده است که دوست دارند با هنر نویسندگی و روشهای نوشتن آشنا شوند. با ما همراه باشید تا با هم سفری به این سرزمین خیالی داشته باشیم.
موضوع انشا دنیای وارونه
بیایید یک دنیای کاملاً برعکس را تصور کنیم. همه چیزهایی که هر روز میبینیم و عادی به نظر میرسند، در این دنیا وارونه شدهاند. در چنین دنیایی، چه اتفاقاتی میافتد؟
فرض کنید درختان به جای آنکه از زمین بلند شوند و شاخ و برگ بدهند، از آسمان شروع به رویش کنند و ریشههایشان در هوا باشد. در آسمان، ابرها آبی باشند و خود آسمان، سفیدرنگ. کودکان و نوجوانان مسئولیتهای بزرگ را بر عهده بگیرند و کشور را اداره کنند. یا حتی فراتر از این، زمین به جای خورشید، دور ماه بگردد و همه سیارات به دور مریخ حرکت کنند. در این دنیا، مردم به جای آنکه وقت خود را در فضای مجازی بگذرانند، بیشتر کتاب میخوانند و از دانش و داستانها لذت میبرند.
در این جهان وارونه، زنان با همراهی مردم، جهان را مدیریت میکنند. هیچ بدی و ناپاکی در هیچ کجا وجود ندارد و همه بدون پیشداوری و ترحم، با قلبهایی پاک یکدیگر را دوست دارند. هر کس به عقاید و باورهای دیگران احترام میگذارد. هیچکس نیازمند دیگری نیست و همه در کنار هم، با شادی و آرامش زندگی میکنند.
اگرچه تصور چنین دنیایی سخت است، اما همین فکر کردن به آن، بذر امید را در دل ما میکارد. دنیایی که در آن همه بدون قضاوت، یکدیگر را دوست دارند.
پیشنهادی: انشا درباره زمین سخاوتمند
انشا اختصاصی _ نویسنده: فاطمه شهری