انشا درباره خرید عید

انشا درباره خرید عید

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

خرید برای عید

یکی از کارهای خوب و لذت بخش قبل از عید، خرید کردن است. من همیشه همراه خانواده‌ام برای خرید عید به بازار می‌روم. بازار در این روزها خیلی شلوغ و پر جنب و جوش است. همه خوشحال هستند و برای سال جدید آماده می‌شوند.

من معمولاً یک دست لباس نو و یک جفت کفش تازه می‌خرم. انتخاب لباس و کفش جدید خیلی برایم هیجان‌انگیز است. مادرم هم چادر و مانتو جدیدی برای خودش انتخاب می‌کند. پدرم هم برای ما آجیل و شیرینی می‌خرد.

بعد از خرید، همه چیز را در خانه مرتب می‌کنیم. لباس‌های نو را در کمد می‌آویزیم و منتظر می‌شویم تا سال جدید شروع شود. وقتی روز عید فرا می‌رسد، همه لباس‌های جدیدمان را می‌پوشیم و به دیدن اقوام و دوستان می‌رویم.

خرید عید فقط خریدن چیزهای جدید نیست، بلکه بخشی از آماده شدن برای شروعی تازه است. این خریدها به ما احساس خوبی می‌دهد و نشان می‌دهد که برای استقبال از بهار و زندگی جدید آماده هستیم.

انشا درباره خرید عید

خرید عید، یکی از زیباترین و هیجان‌انگیزترین بخش‌های رسیدن سال نو است. این متن برای دانش‌آموزان عزیز نوشته شده تا با شیوه‌ی توصیف و نگارش ادبی بیشتر آشنا شوند و مهارت نوشتاری خود را تقویت کنند. در ادامه با ما همراه باشید.

موضوع انشا خرید عید

آیا شما هم این حس خاص آخر اسفند را درک می‌کنید؟ خریدهای عید از آن کارهای پرجنب‌وجوش سال است که بچه‌ها از ماه‌ها قبل، چشم به راهش می‌مانند. چند روز مانده به عید، خیابان‌ها شلوغ‌تر از همیشه می‌شود. هر کسی برای خریدن چیزی از خانه بیرون زده. بعضی‌ها می‌خواهند خانه‌شان را برای سال نو مرتب و تمیز کنند و بعضی دیگر دنبال لباس تازه هستند. چیزی که بین همه مشترک است، این است که هرکس به نوعی خودش را برای سال نو آماده می‌کند.

ماهی‌های آکواریوم انگار منتظرند تا به دریا برسند؛ غافل از اینکه قرار است به تنگ‌های شیشه‌ای خانه‌های ما بیایند. بچه‌ها با شوق به آکواریوم نزدیک می‌شوند تا ماهی نارنجی و زیبا را انتخاب کنند و بخرند.

بعضی از مردم کیسه‌هایی پر از وسایل سفرهٔ هفت‌سین در دست دارند. برخی هم لباس‌های نو خریده‌اند. کودکان هم از فرصت استفاده می‌کنند و چند تا اسباب‌بازی به فهرست خرید پدر و مادر اضافه می‌کنند. صدای خنده و شادی همه‌جا را پر کرده. شهر پر از نور و رنگ است و کسی متوجه گذر زمان و رسیدن شب نمی‌شود.

پیرزنی با نوه‌اش برای خرید بیرون آمده. دکه‌های فروشندگان از جلوی خانه‌شان شروع می‌شود و تا انتهای خیابان ادامه دارد. پیرزن لیست خریدش را از جیبش درمی‌آورد. باید دو شمع بخرد. جاشمعی‌های قدیمی‌اش هنوز سالم هستند، بنابراین پیشنهاد فروشنده برای خرید جاشمعی نو را نمی‌پذیرد. بعد هم سیب، سماق، سمنو و تخم‌مرغ رنگی می‌خرد.

حالا باید برود دنبال یک مغازه برای خرید لباس عید. او که از بزرگان فامیل است، قرار است در روزهای عید مهمان‌های زیادی داشته باشد. خرید عید حتی برای پیرزن هم لذتبخش است، چه برسد به جوان‌ترها.

من از پشت پنجره آدم‌هایی را می‌بینم که در دلشان شور و شوقی بزرگ دارند و لبخند بر لب‌هایشان نشسته. همه در حال حرکت و جنب‌وجوش هستند. چراغ‌های رنگی، شهر را قشنگ و درخشان کرده‌اند. خرید عید طعم و بوی خاص خودش را دارد و نشان می‌دهد زندگی همیشه جریان دارد؛ چون می‌توان آرام و با قدم‌های آهسته، به استقبال سال جدید رفت.

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی
انشا درباره عید نوروز

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *