تحقیق در مورد زندگی رشیدالدین وطواط + اشعار

زندگی رشیدالدین وطواط

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

رشیدالدین وطواط، شاعر و نویسنده‌ای توانا از سرزمین ایران بود که در سده ششم هجری می‌زیست. او در شهر طوس به دنیا آمد و دانش‌های گوناگون زمان خود را فراگرفت.

وی به زبان‌های فارسی و عربی تسلط داشت و بیشتر به خاطر نگارش کتاب‌های پرمحتوا و نامه‌های ادبی خود شناخته می‌شود. از میان آثارش، کتاب “عشق‌نامه” و “دیوان اشعار” از شهرت بسیاری برخوردارند. همچنین، او با نوشتن نامه‌های پرشور و زیبا، هنر نامه‌نگاری را به اوج خود رساند.

رشیدالدین وطواط، سال‌های پایانی عمر خود را در شهر بلخ گذراند و در همانجا نیز چشم از جهان فروبست. او میراثی ارزشمند از خود به جای گذاشت که برای ادب دوستان و پژوهندگان، همواره قابل احترام و مطالعه است.

زندگی رشیدالدین وطواط

ابو‌بکر رشیدالدین محمد بن عبدالجلیل وطواط، شاعر، نویسنده و ادیب ایرانی اهل بلخ در سده ششم هجری بود. او که در دوره فرمانروایی خوارزمشاهیان زندگی می‌کرد، به عنوان دبیر در دربار آتسز خوارزمشاه خدمت می‌کرد. این ادیب برجسته، نوشته‌های خود را به هر دو زبان فارسی و عربی می‌نوشت. لقب “وطواط” که به معنای خفاش یا گونه‌ای پرستو است، به خاطر جثه کوچک و ظریفش به او داده شده بود.

زندگی نامه رشیدالدین وطواط 

رشیدالدین در شهر بلخ به دنیا آمد. بخشی از تحصیلات خود را در مدرسه نظامیه بلخ نزد استادش امام ابوسعد هروی گذراند و پس از آنکه در نگارش فارسی و عربی مهارت یافت، به خوارزم رفت. در آنجا به دربار آتسز خوارزمشاه راه یافت و از سوی او به عنوان مسئول دفتر نامه‌نگاری منصوب شد.

در جنگی که بین آتسز و سلطان سنجر درگرفت، هنگامی که سلطان سنجر شهر هزارسف را در محاصره داشت، انوری شاعر که در خدمت او بود، این دو بیت را سرود و به درون شهر فرستاد:

ای شاه همه ملک زمین حسبْ تراست
وز دولت و اقبال جهان کسب تراست
امروز به یک حمله هزارسف بگیر
فردا خوارزم و صد هزار اسب تراست

در آن زمان رشیدالدین وطواط در هزارسف بود و در پاسخ به این شعر، بیت‌هایی نوشت و با تیر به سوی لشکر سلطان سنجر پرتاب کرد:

ای شه که به جامت می صافی است نه دُرد
اعدای تو را ز غصه خون باید خورد
گر خصم تو ای شاه شود رستم گُرد
یک خر ز هزاراسب تو نتواند برد

پس از آنکه سلطان سنجر شهر را گرفت، قصد کرد وطواط را به قتل برساند. به همین دلیل، وطواط مدت‌ها در گریز بود و به دنبال کسی می‌گشت که بتواند نزد سلطان برایش شفاعت کند. سرانجام منتجب‌الدین بدیع‌الکتاب، که رییس دفتر نامه‌نگاری بود، توانست باعث بخشش او توسط سلطان سنجر شود.

هنگامی که رشیدالدین وطواط هشتاد سال داشت، تکش در خوارزم به پادشاهی رسید. وطواط را روی یک تخت روان نزد او آوردند. او به دلیل پیری گفت که تنها برای تبرک یک رباعی می‌خواند. رباعی او این بود:

جدت ورق زمانه از ظلم بشست
عدل پدرت شکستها کرد درست
ای بر تو قبای سلطنت آمده چست
هان تا چه کنی که نوبت دولت توست

علاوه بر دیوان شعر رشید وطواط، کتاب‌های دیگری از او مانند «منشآت» به جا مانده که شامل آثاری چون «حدائق السحر فی دقایق الشعر» درباره صنعت‌های شعری، «فصل الخطاب من کلام عمر بن الخطاب»، نامه‌های رسمی و دوستانه، «انس اللهفان من کلام عثمان بن عفان»، «تحفه الصدیق الی الصدیق من کلام ابی بکر الصدیق»، «نثر اللآلی من کلام امیرالمؤمنین علی (ع)» و مجموعه نامه‌های عربی او نیز معروف است.

دیوان این شاعر دارای ۸۵۶۳ بیت است که شامل غزل، ترجیع بند، ترکیب بند، قصیده، یک قصیده مسمط، رباعی و قطعه می‌شود. این دیوان در آذرماه سال ۱۳۳۹ خورشیدی توسط کتابفروشی بارانی چاپ شد. در این کتاب نزدیک به دوازده هزار بیت نوشته شده، اما با این حال شامل همه شعرهای این شاعر نیست. این چاپ دارای مقدمه‌ای درباره زندگی و آثار رشید وطواط، معرفی نسخه‌های در دسترس مصحح و نوشته‌های برخی تذکره‌نویسان است. بیشتر نسخه‌هایی که مصحح در اختیار داشته، پس از قرن یازدهم هجری کتابت شده‌اند.

آثار رشیدالدین وطواط

کتاب‌های نوشته‌شده به شرح زیر هستند:

– **دیوان فارسی**: شامل بیش از هشت‌هزار و پانصد بیت شعر
– **حدائق السحر فی دقائق الشعر**: این کتاب که به معنای “باغ‌های جادو در زمینه نکات ظریف شعر” است، یکی از برترین آثار نثر فارسی و از مهم‌ترین کتاب‌های ادبی به شمار می‌رود
– **دیوان عربی**
– **نثر اللئالی**: گزیده‌ای از سخنان امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (ع) برای جویندگان علم و معرفت
– **جواهر القلائد و زواهر الفرائد** که با نام **فرائد القلائد** نیز شناخته می‌شود
– **فصل الخطاب**
– **مجموعه نامه‌ها و نوشته‌های عربی**
– **عرائس الخواطر و نفائس النوادر**
– **انس اللهفان**
– **لطایف الامثال و طرایف الاقوال**: شرح و توضیح فارسی ۲۸۱ مثل عربی
– **درر غرر**
– **تحفة الصدیق الی الصدیق من کلام ابی بکر صدیق**
– **لغت فارسی منظوم** با نام **حمد و ثنا**
– همچنین **یازده رساله و مجموعه** دیگر و نیز **صد کلمه** از سخنان نویسنده به زبان عربی

اشعار وطواط

دلم در دل عاشقی بی‌پناه و درمانده است
در چنگال درد و اندوه اسیر شده است

در این راه ناگزیر باید تحمل کنی و بسپری
چرا که محبوب تو ستمکار و بی‌مهر شده است

او با چهره‌ای زیبا و دلی ناخوش است و عجیب نیست
که گل در کنار خارِ تیز گرفتار شده است

او بلای جان مردم و قلب من است
و من با صدها جان، خریدارِ او شده‌ام

امسال نیز دلم در دام غم عشق
مانند سال گذشته، اسیر و گرفتار شده است

این بار چهره‌ام به خون می‌نشیند
چون دستانم این بار آغشته به خون شده است

من درگیر عشقم، اما دیگران نیز
از این گونه رنج‌ها بسیار کشیده‌اند

دلم بر کف است و جانم نیز خواهد رفت
اما نه خر مرده‌ای است و نه باری افتاده است

چرا خود را سرزنش کنم؟ این بار هم
این روش و رسم از من شروع نشده است

محبوب از من روی گردانده است
و نمی‌دانم چه آزاری از من دیده است؟

داستان عشق من و زیبایی او
به گوش شاه جهان رسیده است

علاءالدین، شاه دنیا و دین، همان شاه اتسز
که سزاوارِ مقام شاهی بوده است

مشکست توده توده نهاده بر ارغوان
زلفین حلقه حلقهٔ آن ماه دلستان
زان توده تودهٔ مشک آیدم حقیر
زین حلقه حلقهٔ تنگ آیدم بجان
چون قطره قطره آب لطیفست عارضش
وز نور شعله شعله نهاده بر ارغوان
زان قطره قطرهٔ آبست چون بخار
زین شعله شعلهٔ نارست چون دخان
هر روز دجله دجله بر آرم من از سرشک
کو طرفه طرفه گل شکفاند ببوستان
زان دجله دجله دجلهٔ بغداد را مدد
زین طرفه طرفه طرفهٔ شمشاد شد نوان
تا پشته پشته بار فراقش همی کشم
چون ذره ذره کرد مرا بر هوا هوان
زان پشته پشته پشتهٔ کوه آیدم سبک
زین ذره ذره ذرهٔ گرد آیدم گران
هجرانش باره باره زمن برد خواب و خور
من خیره خیره مانده ز دست عنا عیان
زان باره باره بارهٔ ……
زین خیره خیره خیرهٔ ………..
چون نکته نکته در غزل آرم ز وصف او
بختم ز تحفه تحفهٔ دولت دهد نشان
زان نکته نکته نکتهٔ رنج و جراحتست
زیم تحفه تحفه تحفه قبول خدایگان

در اندیشه تو، در این دنیای گذرا و بی‌ثبات،
بی‌یاری تو، همه چیز را پشت سر گذاشتم.
ای روشنی‌بخش زندگی من، تو از حال ناآگاهان بی‌خبری.
از همه تعلقات دل کندم و در گوشه‌ای تنها نشستم،
چرا که اگر روزگار بی‌تو گذشت، بی‌دیگران نیز خواهد گذشت.

پیشنهاد: درباره زندگی و احوال قطران تبریزی

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *