روز: نوامبر 22, 2025
-

انشا در مورد صبحانه
صبحانه، اولین وعده غذایی روزانه است که پس از بیدار شدن از خواب آن را میل میکنیم. این وعده، انرژی و مواد مغذی لازم برای شروع یک روز پرنشاط را به بدن ما میدهد. خوردن یک صبحانه سالم و کامل بسیار اهمیت دارد. وقتی صبحانه میخوریم، بدن ما سوخت لازم برای فعالیتهای فکری و جسمی…
-

انشا در مورد فست فود
امروزه خوردن فست فود یا همان غذای سریع، بین خیلی از مردم به ویژه بچههای مدرسهای، خیلی رایج شده است. این غذاها معمولاً خیلی زود آماده میشوند و در زمان ما که همه عجله دارند، گزینه راحتی به نظر میرسند. طعم فست فودها اغلب خوشمزه و وسوسهانگیز است، اما مشکل اصلی اینجاست که این غذاها…
-

انشا در مورد یک روز غمگین
یک روز بود که انگار همه چیز رنگ باخته بود. از صبح که از خواب بیدار شدم، احساس سنگینی عجیبی داشتم. آسمان خاکستری بود و پرندهها هم مثل همیشه آواز نمیخواندند. حتی صدای باد که از لای درختان میگذشت، غمگین به نظر میرسید. در مدرسه، همه چیز بیروح بود. دوستانم با هم حرف میزدند و…
-

انشا در مورد یک روز بهاری
صبح شد. آفتاب آرام آرام از پشت کوهها سر بلند کرد. نور طلاییاش از لای پردهها به داخل اتاقم خزید و روی صورتم نشست. انگار با نوازش گرمش مرا از خواب بیدار میکرد. وقتی از خانه بیرون زدم، یک هوای تازه و خنک به صورتم خورد. بوی علفهای تازه و گلها تمام فضا را پر…
-

انشا در مورد ثروتمند واقعی کیست؟
ثروتمند واقعی چه کسی است؟ گاهی فکر میکنیم فردی که پول زیاد، ماشین مدل بالا و خانهای بزرگ دارد، ثروتمند است. اما آیا واقعاً این همه ثروت، خوشبختی میآورد؟ ثروتمند واقعی کسی است که دلش آرام باشد، قلبش از محبت لبریز و زندگیاش پر از معنویت باشد. کسی که با قناعت زندگی کند، به آنچه…
-

انشا در مورد خشکسالی
انشا درباره کمآبی خشکسالی یعنی وقتی باران نمیبارد و زمین تشنه میماند. این اتفاق که میافتد، رودخانهها کمآب میشوند، چاهها خشک میشوند و زمینهای کشاورزی برای رشد محصولات با مشکل روبرو میشوند. این پدیده فقط روی کشاورزی اثر نمیگذارد، بلکه زندگی همه ما را تحت تأثیر قرار میدهد. وقتی آب نباشد، طبیعت زیبای خود را…
-

2 انشا در مورد اگر من شهردار بودم
اگر من به جای شهردار شهرمان بودم، اولین کاری که میکردم این بود که به حرفهای مردم گوش میدادم. میخواستم بدانم چه چیزهایی آنها را ناراحت میکند و چه آرزوهایی برای شهرشان دارند. به نظرم یک شهر خوب، شهری است که در آن همه چیز تمیز و مرتب باشد. پس من پارکها و خیابانها را…
-

انشا در مورد اگر من پروانه بودم
اگر من به جای یک دانش آموز، یک پروانه کوچک و زیبا بودم، چه زندگی متفاوتی داشتم! در آن صورت، دیگر خبری از کتاب و دفتر و مشق شب نبود. به جای نشستن پشت میز کلاس، در آسمان آبی و روی گلهای رنگارنگ پرواز میکردم. بالهای نازک و رنگین من، آرام و بیسروصدا در هوا…
-

انشا در مورد اگر من وکیل بودم
اگر من وکیل بودم، تمام سعی خود را میکردم تا پناهگاهی برای مظلومان و یاریرسانی برای کسانی باشم که صدایشان به جایی نمیرسد. در دفتر کار من، درِش به روی همه باز بود. برای هر کس که مشکل حقوقی داشت، حتی اگر پول نداشت، وقت میگذاشتم. چون معتقدم عدالت فقط برای ثروتمندان نیست؛ حق هر…
-

انشا درباره اگر من یک دسته گل بودم
اگر من یک دسته گل بودم، دوست داشتم از گلهای رنگارنگ و گوناگون تشکیل شده باشم. هر گل با رنگ و بوی خود، نمادی از زیبایی و شادی میشد. من در کنار دیگر گلها، فضایی سرشار از عطر و طراوت میآفریدم. دوست داشتم هدیهای از طرف یک دانشآموز برای معلمم باشم؛ هدیهای که قدردان زحمتهایش…
