گسترش ضرب المثل ” باد آورده را باد می برد ” + داستان و انشا

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

**داستان و مفهوم ضرب‌المثل «باد آورده را باد می‌برد»**

این ضرب‌المثل داستان کشاورزی را تعریف می‌کند که در زمینش کار می‌کرد. یک روز، باد شدیدی وزید و مقداری از محصولات کشاورز همسایه، از جمله خوشه‌های گندم، به زمین این کشاورز ریخت. او به جای اینکه آنها را به صاحبشان برگرداند، همه را برای خودش برداشت و خوشحال بود که بدون زحمت، گندم زیادی به دست آورده است.

چند روز بعد، باران شدیدی همراه با تندباد آمد. این بار تمام محصولی که این کشاورز با زحمت کاشته بود، در اثر وزش باد از بین رفت. اما کشاورز همسایه، چون محصولش را قبلاً برداشت کرده بود، خسارت کمی دید.

در اینجا تازه کشاورز فهمید که هر چیزی که بدون زحمت و به صورت ناگهانی به دست بیاید، به همان راحتی هم از دست می‌رود. ثروت و دارایی که حاصل تلاش و پشتکار نباشد، معمولاً پایدار نمی‌ماند.

**معنی ضرب‌المثل:**

این ضرب‌المثل به ما یادآوری می‌کند که:
– هر چیزی که بدون تلاش و به صورت اتفاقی به دست بیاید، ممکن است به راحتی و سریع از دست برود.
– ثروت و موفقیتی که نتیجهٔ زحمت و کوشش خودمان باشد، باارزش‌تر و پایدارتر است.
– به دست آوردن ناگهانیِ یک چیز، همیشه دلیل بر حفظ شدن آن نیست.

گسترش ضرب المثل باد آورده را باد می برد

در این نوشته به سراغ مفهوم، نگارش و داستان پشت ضرب‌المثل ایرانی «باد آورده را باد می‌برد» می‌رویم. با ما همراه باشید.

معانی ضرب المثل باد آورده را باد می‌برد

مالی که بدون رنج و تلاش به دست بیاید، خیر و برکت ندارد.
ثروتی که ناگهانی و آسان به چنگ آید، چون حق دیگری بوده، همیشه در معرض خطر و از دست رفتن است.
ضرب‌المثل «باد آورده را باد می‌برد» وقتی به کار می‌رود که کسی مالی را بدون زحمت به دست آورده باشد؛ به همین خاطر، این ثروت پایدار نمی‌ماند و به آسانی از دست می‌رود.

در این زمینه حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است:
عن ابی عبدالله (ع) لمّا دخَلَ علَیهِ قَومٌ مِن أهلِ خُراسانَ فقالَ ابتِداءً: مَن جَمَعَ مالًا مِن مَهاوِشَ أذهَبَهُ اللّهُ فی نَهابِرَ، فقالوا: جُعِلنا فِداکَ، لا نَفهَمُ هذا الکلامَ، فقالَ علیه السلام: «هر مال که از باد آید بدم بشود».
هنگامی که گروهی از مردم خراسان نزد امام صادق (ع) آمدند، ایشان بی‌درنگ فرمودند: هر کس مالی از راه‌های نادرست گرد آورد، خداوند آن را در راه‌های نابودکننده از بین خواهد برد.
حاضران گفتند: فدایت شویم، این سخن را نمی‌فهمیم.
امام (ع) سپس به فارسی فرمودند: «هر مال که از باد آید، به باد هم خواهد رفت».

ایموجی این ضرب المثل 💨✅💨❌

آنچه به آسانی به دست آمده باشد، به آسانی نیز از دست می‌رود.

داستان کوتاه در مورد ضرب المثل

گفته می‌شود خسرو پرویز لشکر بسیار بزرگی تشکیل داد و به سرزمین روم حمله کرد. پس از مدتی، سربازان شجاع ایران، پایتخت روم را تصرف کردند.

می‌گویند مردم روم از ترس اینکه ثروت و جواهراتشان به دست ایرانیان بیفتد، همه را در صندوق‌ها پنهان کردند و سوار کشتی‌ها کردند تا به جای دوری فرستاده شوند. آن‌ها امیدوار بودند که روزی فرمانروای روم بتواند این گنج را دوباره به دست آورد.

کمی پس از حرکت کشتی‌ها، به خاطر بدشانسی، هوا ناگهان طوفانی شد و کشتی از مسیر اصلی خود خارج گردید. باد و باران بسیار شدید بود و ناخدا تمام تلاش خود را کرد تا کشتی را از غرق شدن نجات دهد و به جای امنی برساند.

پس از چند ساعت، باران قطع شد و کشتی سالم به ساحل رسید. افراد داخل کشتی خیلی خوشحال شدند و فکر کردند توانسته‌اند گنجینه کشورشان را از دست ایرانیان در امان نگه دارند. اما آن‌ها نمی‌دانستند که کشتی دقیقاً به قلمرو ایران وارد شده است.

مرزبانان ایرانی از دور کشتی را دیدند و آماده نبرد شدند تا در صورت خطر، به آن حمله کنند. اما وقتی نزدیک شدند، متوجه شدند که کشتی پر از طلا و جواهر است. سربازان ایرانی با شادی، همه اموال را گرفتند و جشن بزرگی برپا کردند.

خسرو پرویز از این ماجرا بسیار خوشحال شد و دستور داد تمام این جواهرات را به خزانه کشور منتقل کنند. هنوز چند ماهی از این جشن نگذشته بود که یک روز به شاه خبر دادند از خزانه دزدی شده و بخشی از اموال به سرقت رفته است.

شاه ایران دستور داد همه جای کشور را برای پیدا کردن دزد جستجو کنند، اما نتوانستند او را پیدا کنند. خسرو پرویز به همسرش گفت: «مالی که باد آورده، باد هم آن را می‌برد.»

از آن زمان تا به امروز، هرگاه ثروتی بدون رنج و تلاش به کسی برسد، این ضرب‌المثل را به کار می‌برند که «بادآورده را باد می‌برد».

انشا در مورد این ضرب المثل

روزی از روزگار، در یکی از محله‌های شلوغ، جوانی در حال عبور از کوچه‌ها بود. از سر بی‌حوصلگی، سنگی کوچک را با پا می‌غلتاند و راه می‌رفت. ناگهان تکه کاغذی که باد با خود می‌آورد، محکم به صورتش خورد.

پسر که از شدت ضربه صورتش را گرفته بود و چشمانش را از درد بسته بود، اول متوجه نشد آن کاغذ چیست. اما وقتی چشمانش را باز کرد، دید که یک اسکناس است. با دیدن پول، بسیار ذوق‌زده شد. سریع آن را از زمین برداشت و از آن محل دور شد. در راه، زیر لب از خدا به خاطر این هدیه‌ی غیرمنتظره تشکر می‌کرد و با خود فکر می‌کرد امروز روز خوش‌شانسی اوست و می‌تواند با این پول برای خودش تفریح کند.

در حالی که پول را در دستش می‌چرخاند، راهی بازار شهر شد تا خرید کند. وارد یک مغازه شد و چیزهایی که برای خوش‌گذرانی لازم داشت، انتخاب کرد. سپس پول را روی پیش‌خوان گذاشت. اما همین که فروشنده خواست پول را بردارد، باد دوباره وزید و اسکناس را با خود برد. پسرک تنها ماند و پولش را از دست‌رفته دید. در آن لحظه با خود گفت: “پولی را که باد بیاورد، باد هم می‌برد.”

آن موقع بود که به فکر کار و تلاش افتاد. فهمید پولی که از راه درست و با زحمت خودش به دست بیاورد، ارزشمندتر است و برایش می‌ماند. زیرا همیشه گفته‌اند مال حلال بازمی‌گردد، اما آنچه به آسانی به دست آید، به همان راحتی نیز از دست می‌رود.

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *