معنی ضرب المثل ” نوش دارو بعد از مرگ سهراب ” + داستان

ضرب المثل نوش دارو بعد از مرگ سهراب

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

حتماً! در ادامه، ماجرای غم‌انگیز نوشدارو پس از کشته شدن سهراب را به زبانی ساده می‌خوانید.

این داستان از شاهنامه فردوسی گرفته شده است:

سهراب، پهلوان جوان و قدرتمندی بود که در جستجوی پدرش، رستم، به میدان جنگ رفت. اما تراژدی اصلی از آنجا شروع شد که این دو، یکدیگر را نمی‌شناختند. پدر و پسر در میدان نبرد، روبروی هم ایستادند و ندانسته که دشمنشان، عزیزترین کس زندگی‌شان است.

در نبردی سخت و نابرابر، رستم، سهراب را به شدت زخمی کرد. وقتی سهراب بر زمین افتاد، نشانه‌ای که مادرش به او داده بود (یک بازوبند مخصوص) از دستش رها شد و رستم آن را دید. در آن لحظه وحشتناک، رستم فهمید که این جوان شجاع، پسر خودش است.

رستم که از کرده خود پشیمان و داغدار شده بود، با عجله به دنبال درمانگری گشت تا دارویی برای نجات پسرش پیدا کند. به او گفتند که تنها یک درمان وجود دارد: “نوشدارو”. اما زمانی که دارو را آوردند، دیگر بسیار دیر شده بود و سهراب جان داده بود.

به همین خاطر، امروز وقتی می‌گوییم “نوشدارو بعد از مرگ سهراب”، منظورمان اقدامی است که برای نجات یک وضعیت بحرانی انجام می‌شود، اما زمانی انجام می‌شود که دیگر فایده‌ای ندارد و کار از کار گذشته است. این ضرب‌المثل به ما یادآوری می‌کند که برای حل مشکلات، باید به موقع و قبل از آنکه خیلی دیر شود، اقدام کنیم.

ضرب المثل نوش دارو بعد از مرگ سهراب

با توجه به معنای ضرب‌المثل معروف “نوشدارو پس از مرگ سهراب”، در ادامه داستانی را از کتاب نگارش کلاس ششم که این ضرب‌المثل را توضیح می‌دهد، برای شما نقل می‌کنیم. امیدواریم از خواندن آن لذت ببرید.

معنی نوش دارو بعد از مرگ سهراب

این ضرب‌المثل به این موضوع اشاره دارد که اگر چاره‌اندیشی بعد از رخ دادن یک حادثه انجام شود، دیگر فایده‌ای ندارد. وقتی کار از کار بگذرد، هیچ راه حلی جواب نمی‌دهد.

برای مثال، بعد از مرگ یک نفر، حتی بهترین داروهای دنیا هم دیگر سودی ندارند. مفهوم اصلی این ضرب‌المثل این است که وقتی زمان مناسب از دست برود و دیگر کاری نتوان کرد، از این عبارت استفاده می‌کنیم.

اگر کاری را در زمان لازم انجام ندهیم، مثل این است که نوش‌دارو را بعد از مرگ به کسی بدهیم؛ یعنی زمانی که دیگر هیچ فایده‌ای ندارد. همچنین اگر وسیله یا کمکی بعد از تمام شدن نیازمان به فراوانی پیدا شود، این ضرب‌المثل به کار می‌رود.

– نوش دارو چیست؟
در طب سنتی و اساطیر ایرانی به داروی حیات بخش انوش دارو یا نوش دارو می‌گفتند. در جلد پنجم کتاب قانون، ابوعلی سینا به نوشدارو اشاره کرده است و آن را یک دارو مفرح قلب، نیروبخش و شادی آور معرفی می‌کند که زردی رنگ رخسار را نیز از بین می‌برد و ضرری به انسان نمی‌رساند.

ایموجی این ضرب المثل 💊⬅☠👨

نسخه بازنویسی شده:

گاهی اوقات یک راه‌حل یا درمان، زمانی به دست می‌آید که دیگر برای مشکل اصلی دیر شده و فایده‌ای ندارد. این مفهوم در ضرب‌المثل معروف فارسی «نوش‌دارو پس از مرگ سهراب» به خوبی بیان شده است. این مثل اشاره به داستان غم‌انگیز رستم و سهراب در شاهنامه دارد، که در آن داروی شفابخش (نوش‌دارو) دقیقاً پس از مرگ سهراب می‌رسد.

در زبان انگلیسی، معادل این ضرب‌المثل عبارت است از:
**”After death, the doctor”**

این عبارت انگلیسی نیز دقیقاً همین حس را منتقل می‌کند: وقتی کسی از دنیا رفته، آمدن پزشک دیگر هیچ سودی ندارد. هر دو ضرب‌المثل هشدار می‌دهند که کمک باید به موقع برسد، در غیر این‌صورت بی‌فایده است.

داستان برای ضرب المثل نوش دارو بعد از مرگ سهراب

این داستان درباره رستم و پسرش سهراب است. هنگامی که رستم همسرش تهمینه را ترک می‌کرد، فهمید که آنها به زودی صاحب فرزندی خواهند شد. او یک بازوبند به تهمینه داد و از او خواست آن را به بازوی فرزندشان ببندد. پس از چندی، تهمینه پسری به دنیا آورد و نام او را سهراب گذاشت و بازوبند را به بازویش بست.

سهراب بزرگ شد و در شجاعت و نیرومندی مانند پدرش رستم بود. روزی از مادرش درباره پدر پرسید و دریافت رستم که بوده است. پس تصمیم گرفت به جستجوی پدر برود و به او بپیوندد. در همین حال، کاووس شاه، پادشاه ایران، که از پهلوانی‌های سهراب شنیده بود، از رستم خواست تا با او روبرو شود.

رستم برای آنکه این پهلوان جوان را از نزدیک ببیند و شکست دهد، لباس دشمنان را پوشید و پنهانی به اردوی سهراب رفت. “ژنده‌رزم”، برادر تهمینه و دایی سهراب، که از رابطه پدر و پسری آن دو آگاه بود، همراه سهراب آمده بود تا رستم را به او معرفی کند؛ اما بدشانسی آورد که در همان شب که رستم به اردوگاه آمد، ژنده‌رزم از چادر بیرون رفته بود. ژنده‌رزم و رستم در تاریکی به هم برخوردند و یکدیگر را نشناختند. ژنده‌رزم با دیدن سایه‌ای فریاد کشید، اما رستم با یک ضربه او را کشت تا مأموریتش لو نرود.

صبح روز بعد، سهراب از کشته شدن دایی‌اش باخبر شد و برای نبرد آماده گشت. او می‌دانست پدرش در میان پهلوانان ایرانی است، اما چهره او را نمی‌شناخت. پس از هژیر، که اسیر آنها بود، پرسید که رستم کدام است. هژیر که از هویت سهراب و هدفش بی‌خبر بود و می‌ترسید سهراب قصد آسیب زدن به رستم را داشته باشد، به دروغ گفت رستم یک پهلوان چینی است. سهراب که به دروغ او پی برده بود، اصرار کرد که رستم را نشانش دهد، اما هژیر حتی با پاداش و وعده‌های سهراب نیز راضی نشد.

سهراب خشمگین به چادر کاووس شاه حمله برد. کاووس، رستم را به کمک طلبید. رستم نزد سهراب آمد تا او را از جنگ منصرف کند. سهراب وقتی رستم را دید، گمان کرد شاید او پدرش باشد. پس او را کنار کشید و نام و نشانش را پرسید. اما رستم که سهراب را نمی‌شناخت، هویت خود را پنهان نگه داشت. سهراب که از یافتن پدر ناامید شده بود، تصمیم گرفت به سپاه ایران حمله کند.

قرار شد فردا صبح رستم و سهراب با هم کشتی بگیرند تا برنده میدان مشخص شود. در دور اول، سهراب پیروز شد و طبق رسم پهلوانی که رستم پیشنهاد داد، قرار شد دوباره بجنگند. در دور دوم، رستم برنده شد و با خنجر خود، سهراب را از پای درآورد؛ در حالی که نمی‌دانست او پسرش است. تنها وقتی بازوبند را بر بازوی سهراب دید، فهمید چه کرده است. رستم، آن پهلوان بزرگ، بر جسد پسرش بسیار گریست.

سپس گودرز را نزد کاووس شاه فرستاد تا نوشدارو بیاورد؛ اما کاووس که می‌ترسید اگر سهراب زنده بماند، پدر و پسر با هم متحد شده و تاج و تختش به خطر بیفتد، در فرستادن نوشدارو کوتاهی کرد. رستم، غمگین از مرگ فرزند و خشمگین از خیانت کاووس، نزد او رفت تا نوشدارو را بگیرد؛ اما دیگر دیر شده بود و سهراب جان داده بود. از آن پس، “نوشدارو پس از مرگ سهراب” در میان ما ضرب‌المثل شد.

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *