وقتی میگوییم: “فیلش یاد هندوستان کرده”، منظورمان این است که کسی ناگهان به یاد کارها یا خاطرات قدیمی خود افتاده است. این ضربالمثل معمولاً برای مواقعی به کار میرود که شخصی پس از مدتها، بیمقدمه یاد موضوعی میافتد که سالها آن را فراموش کرده بود.
در گذشتههای دور، فیلها در هندوستان نماد قدرت و ثروت بودند و بسیاری از پادشاهان و ثروتمندان، فیلهایی داشتند که از هند میآوردند. وقتی یکی از این فیلها پس از سالها زندگی در جایی دیگر، ناگهان سر و صدا میکرد یا بیقرار میشد، میگفتند که “فیلش یاد هندوستان کرده”؛ یعنی یاد زادگاهش افتاده است.
این مثل امروزه در گفتگوهای روزمره نیز استفاده میشود و نشان میدهد که هر کس ممکن است گاهی ناگهان به یاد روزها یا جایگاه گذشته خود بیفتد.

در این نوشته، داستان و مفهوم ضربالمثل ایرانی «فیلش یاد هندوستان کرده» را میخوانید. امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید. همچنان با مدیر تولز همراه باشید.
معنی ضرب المثل فیلش یاد هندوستان کرده
۱- یعنی وقتی ناگهان یاد یک خاطره، یک شخص، یک شیء یا یک مکان خاص میافتی و دلت میخواهد دوباره به آن زمان یا آن موقعیت برگردی.
۲- یعنی یاد چیزی افتادی که مدتها بود از ذهنت دور بود و فراموشش کرده بودی.
۳- یعنی به دنبال چیزی هستی که مدتها از آن بیخبر بودی و حالا دوست داری دوباره آن را به دست بیاوری یا تجربه کنی.

انشا ضرب المثل فیلش یاد هندوستان کرده
میدانی «فیلش یاد هندوستان کرده» یعنی چه؟ یعنی وقتی در یک روز زیبای اردیبهشتی، دلت میخواهد به دوران نوجوانی و جوانیات برگردی و آن روزهای گذشته را با همه شیرینیها و تلخیها، سختیها و آسایشهایش دوباره مرور کنی. دوست داری در یک عصر بهاری، پیاده از میان مزرعههای گندم و یونجه گذر کنی و در حالی که به سوی افق قدم میزنی، دنیای آرام و خفته در آغوش زمان را تماشا کنی.
فیلش یاد هندوستان کرده یعنی دلت میخواهد آهنگ مورد علاقهات را در ماشین و در میان دشتهای پهناور گوش کنی، در حالی که به همه مشکلات و ناکامیها و ناعدالتیهای دنیا پشت میکنی و به هرچه میبینی میخندی. میخندی چون بهار با سرعت در حال گذر است. چون نوروز آمد و بیآنکه بفهمی، نزدیک دو ماه از بهار گذشته و تو هنوز در شگفتی که چطور سالهای عمرت سپری شده و هنوز دنیا را به خوبی درک نکردهای.
«فیلش یاد هندوستان کرده» یعنی خیلی چیزها. یعنی میخواهی دلت را به زیباییها گره بزنی. با آب، باد، خاک، ابر و آسمان آبی همراه شوی و همپا با وزش باد، در میان موجهای خیزان خوشههای گندم غرق شوی و در حالی که دستت را روی سر آنها میکشی، به همه چیز بخندی. به این که قسط وامت عقب افتاده و از روی ناآگاهی و ناچاری به فکر گرفتن وام دیگری هستی. به این که خانه کوچکت دیگر جوابگوی نیازهایت نیست. میخندی از این که گرانی�های چندباره، کمرت را شکسته و راه چاره را بر تو بسته.
فیلت یاد هندوستان کرده یعنی میخواهی آنقدر سطح نیازها و توقعاتت را پایین بیاوری که به چیزی وابسته نشوی و دلت هیچ چیز بیشتری نخواهد. فقط دوست داشته باشی در طبیعت پرسه بزنی و در سکوت گرگومیش غروب یک روز بهاری، در آرامش جهان غرق شوی و مدتی فقط برای خودت باشی. دور از همه قیلوقالها، دور از بودن و نبودنها، داشتن و نداشتنها. فارغ از این که آمدن، ماندن و رفتنت در این دنیا، مانند سه نفس کوتاه تو را در بر میگیرد، سپس تو را در خود هضم میکند و رهایت میسازد.
امروز که فیلــَـم هوای هندوستان کرده بود، در میانه راه و کنار یک مزرعه، همان جایی که یک درخت توت تنها سر بر شانه آسمان گذاشته و ترانههای مستی را در گوشش زمزمه میکند، آن حیوان بیزبان را رها کردم تا ساعتی میان سبزهها برای خودش بچرد و آب و علفی بخورد و من هم صحنههای این باغ بهاری را تماشا کنم.
پیشنهادی: ضرب المثلهای ایرانی بیشتری بخوانید