آشنایی با زندگی نامه هوشنگ مرادی کرمانی

هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده نامآشنای ایرانی، در شانزدهم شهریور ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع شهداد کرمان به دنیا آمد. او تا کلاس پنجم دبستان در زادگاهش تحصیل کرد و در کنار پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شد. مرادی کرمانی در کودکی مادرش را از دست داده بود و پدرش نیز به دلیل بیماری روحی قادر به نگهداری از او نبود.
علاقه او به کتاب و مطالعه از همان سالهای نخست زندگی شکل گرفت و عموی معلمش سهم زیادی در این علاقمندی داشت. پس از پایان دوره ابتدایی، به شهر کرمان رفت و تا پانزده سالگی در آنجا ساکن بود. در همین دوران بود که به سینما نیز علاقهمند شد.
تحصیلات دبیرستان را در کرمان به پایان رساند و سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه رفت. پس از نقل مکان به تهران، در دانشکده هنرهای دراماتیک تحصیل کرد و همزمان در رشته زبان انگلیسی مدرک لیسانس گرفت.
فعالیت حرفهای او در نویسندگی از سال ۱۳۳۹ و با همکاری در رادیوی محلی کرمان آغاز شد. سپس در سال ۱۳۴۷ با چاپ داستان در نشریات مختلف، کار خود را گسترش داد. نخستین داستان او با نام «کوچه ما خوشبختها» در مجله خوشه به سردبیری احمد شاملو منتشر شد که فضایی طنز داشت. اولین کتابش با عنوان «معصومه» در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ منتشر شد که شامل چند داستان کوتاه بود. کتاب «من غزال ترسیدهای هستم» نیز در همان سالها به چاپ رسید.
در سال ۱۳۵۳، مرادی کرمانی خالق اثر ماندگار «قصههای مجید» شد؛ داستان نوجوانی که به همراه پیرزنی مهربان به نام «بیبی» زندگی میکند. این کتاب در سال ۱۳۶۴ به عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شد.
اولین جایزه نویسندگی او برای کتاب «بچههای قالیبافخانه» به او اهدا شد که در سال ۱۳۵۹ جایزه نقدی شورای کتاب کودک و در سال ۱۹۸۶ جایزه جهانی اندرسن را برایش به ارمغان آورد. این کتاب روایتگر زندگی کودکانی است که به دلیل مشکلات مالی خانوادههایشان، از سنین کم مجبور به کار در کارگاههای قالیبافی در شرایط سخت بودند.
او درباره نوشتن این کتاب گفته: «برای نوشتن این داستان ماهها به کرمان رفتم و در کنار بافندگان قالی نشستم تا احساس آنها را به خوبی درک کنم». این ویژگیِ درک عمیق و حس کردن آنچه مینویسد، در تمام داستانهای او آشکار است. به راستی که مرادی کرمانی با تمام وجودش مینویسد.
آثار او به زبانهای مختلف از جمله آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، هلندی، عربی، ارمنی و هندی ترجمه شده است. نخستین داستانی که از او به انگلیسی ترجمه شد، داستان «سماور» از مجموعه «قصههای مجید» بود که برای سازمان یونیسف ارسال شد.
فعالیت در رادیو
هوشنگ مرادی کرمانی بعد از دوری از دنیای مطبوعات، کار نوشتن برای برنامهٔ «خانه و خانواده» در رادیو را شروع کرد. او خودش تعریف میکند که چطور نثرنویسی را از مجلهٔ خوشه، ارتباط با مخاطب را از هفتهنامهها و هنر گفتگو را از رادیو یاد گرفته است.
در سالهای ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰، او اولین کتابهای داستانش را با نامهای «معصومه» و «من غزال ترسیدهای هستم» منتشر کرد. اما نقطهٔ عطف زندگی ادبی او، خلق مجموعهداستان «قصههای مجید» در سال ۱۳۵۳ بود؛ داستانهایی دربارهٔ یک نوجوان فقیر اهل کرمان که با مادربزرگ مهربانش، «بیبی»، زندگی میکند. این قصهها نیز مانند دیگر آثارش، بخشی از خاطرات سخت و پرمشقت دوران نوجوانی نویسنده را در خود دارد.
مرادی کرمانی اولین جایزهٔ نویسندگیاش را برای داستان «بچههای قالیبافخانه» در سال ۱۳۵۹ از شورای کتاب کودک گرفت و بعدها در سال ۱۹۸۵، به خاطر همین کتاب، جایزهٔ جهانی «هانس کریستین اندرسن» را نیز دریافت کرد.
او دربارهٔ کسانی که در نویسندگی بر او تأثیر گذاشتهاند گفته است: زبان ساده و مردمی را از صادق چوبک، نثر شاعرانه را از ابراهیم گلستان، کوتاه و گویا نوشتن را از ارنست همینگوی و گلستان سعدی، حسآمیزی را از صادق هدایت و طنز را از چخوف و دهخدا آموخته است.
در زمینهٔ سینما، علاقهٔ ویژهای به فیلمهای نئورئالیستی ایتالیا دارد و فیلم «دزد دوچرخه» ساختهٔ ویتوریو دسیکا را بسیار دوست دارد. از سینمای کلاسیک آمریکا نیز فیلم «ماجرای نیمروز» اثر فرد زینهمان را میپسندد. در سینمای ایران هم به آثاری مانند «مسافر» ساختهٔ امیر نادری و «کودک و سرباز» اثر رضا میرکریمی علاقه دارد؛ چون در این فیلمها میتوان آدمها و فضاهای اصیل و واقعی ایرانی را دید.
استفاده از ضربالمثلها، باورهای محلی، واژههای خودمانی و درهمآمیزی شعر و نثر، از ویژگیهای همیشگی نوشتههای مرادی کرمانی است. این ویژگیها در آثار تازهتر او مانند «ماه شب چهارده» و «نه ترو نه خشک» نیز به خوبی دیده میشود.
فعالیت در سینما
هوشنگ مرادی کرمانی احتمالاً تنها نویسنده ایرانی است که فیلمها و سریالهای ساخته شده از روی داستانهایش، به خاطر ویژگیهای خاص خود، تبدیل به آثاری مهم و ماندگار شدهاند. مجموعه تلویزیونی «قصههای مجید» که اولین اثر در این زمینه است، پس از انقلاب به یکی از پربینندهترین سریالها تبدیل شد.
بعد از آن، کارگردان این مجموعه، کیومرث پوراحمد، داستانهای دیگری از قصههای مجید را این بار برای سینما ساخت. فیلم «صبح روز بعد» به خاطر نگاه طنز و انتقادیاش به سیستم آموزش و پرورش قدیم، مورد استقبال مردم قرار گرفت. فیلم «شرم» به دلیل ساختار هنری و فکری و ارزشهای فرهنگیاش، هرچند نزد عموم مردم محبوبیت پیدا نکرد، اما مورد تحسین منتقدان و experts سینما واقع شد. فیلم «نان و شعر» به دلایل مختلفی از جمله تغییر ظاهر بازیگر نقش مجید (مهدی باقربیگی) و به هم ریختگی داستان به خاطر ترکیب چند داستان، نه مخاطب عام را راضی کرد و نه مخاطب خاص را.
«خمره» دومین فیلم ابراهیم فروزش بر اساس داستانی از مرادی کرمانی، از دیگر آثار ارزشمندی است که در سال ۱۳۶۹ ساخته شد و در طول دو سال حضور در جشنوارههای بینالمللی، رکورددار دریافت جوایز شد.
محمدعلی طالبی در دهه ۱۳۷۰ با تمرکز بر موضوعات اجتماعی و سرنوشت کودکان و نوجوانانی که در شهر بزرگی مثل تهران با زندگی پر از محرومیت و آرزوهای برآورده نشده دست و پنجه نرم میکنند، نام خود را به عنوان یکی از فیلمسازان مطرح سینمای کودک و نوجوان ایران ثبت کرد. او سه فیلم «چکمه»، «تیک تاک» و «کیسه برنج» را بر اساس داستانهای مرادی کرمانی ساخت. این فیلمها به دلیل نگاه واقعگرایانهشان، توجه جامعه بینالمللی را به این کارگردان جلب کردند، تا جایی که فیلم «کیسه برنج» با سرمایهگذاری مشترک ایران و ژاپن ساخته شد.
داستان های هوشنگ مرادی کرمانی
خمره
آبانبار
معصومه
من آهوی ترسیدهام
قصههای مجید (۱۳۵۸)
کودکان کارگاه قالیبافی (۱۳۵۹)
درخت نخل (۱۳۶۱)
چکمه (۱۳۶۱)
داستان آن خمره (۱۳۶۸)
مشت بر پوست (۱۳۷۱)
تنور (۱۳۷۳)
پلوخورش
مهمان مامان (۱۳۷۵)
مربای شیرین (۱۳۷۷)
لبخند انار (مجموعه داستان)
شباهت به ماه کامل
نه تر و نه خشک
شما که آشنا هستید (خاطرات)
نازبالش
کبوتر در کوزه
هوشنگ دوم
ته خیار