با زندگی نظامی عروضی آشنا شوید! + اشعار

احمد بن عمر بن علی سمرقندی، که به ابوالحسن شهرت داشت و با لقبهای نظامالدین یا نجمالدین شناخته میشد، یکی از نویسندگان و شاعران سده ششم هجری بود. او در پایان سده پنجم هجری در شهر سمرقند به دنیا آمد.
پس از آموختن دانشهای پایه در زادگاهش، بین سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۶ هجری به خراسان سفر کرد. در سال ۵۰۶ در بلخ به دیدار عمر خیام رفت و در سال ۵۱۰ در شهر طوس به خدمت امیر معزی رسید. او پس از پیوستن به دربار پادشاهان آل شنسب، سالهای زیادی را به ستایش از فرمانروایان این خاندان گذراند.
کتاب چهارمقاله او، افزون بر موضوع اصلی، شامل اطلاعات تاریخی و شرح حال بزرگان است که در کتابهای دیگر یافت نمیشود. این کتاب به دلیل موضوع مناسب، حجم کم و آسانیِ نسخهبرداری، از همان زمان نوشته شدن شهرت یافت و بیشتر کتابهای پس از آن، مطالبش را نقل کردهاند. برای نمونه، داستانی که نظامی درباره فردوسی نوشته، در کتاب تاریخ طبرستان ابن اسفندیاری و سپس در تاریخ گزیده حمدالله مستوفی و تذکره دولتشاه سمرقندی نیز آمده است.
بهار در کتاب سبکشناسی درباره این اثر میگوید: با اینکه این کتاب در سده ششم نوشته شده، ولی شیوه نگارش آن کهنهتر به نظر میرسد و از نظر سبک نوشتار، بیشتر به آثار سده پنجم شبیه است و قابل مقایسه با کتابهایی مانند سیاستنامه خواجه نظامالملک یا قابوسنامه است.
نظامی عروضی افزون بر ادبیات که در آن چیرهدست بود، در پزشکی و ستارهشناسی نیز مهارت داشت. او در خدمت پادشاهان غوری آل شنسب بود و خودش تصریح کرده که سالهای زیادی را به ستایش از این پادشاهان پرداخته است. او کتابش را به ابوالحسن حسامالدین علی بن فخرالدین مسعود، برادرزاده ملک شمسالدین محمد بن فخرالدین مسعود، از پادشاهان نامدار غوری، تقدیم کرده است.
از جزئیات زندگی نظامی عروضی اطلاعات زیادی در دست نیست. به نظر میرسد در پایان سده پنجم هجری در سمرقند زاده شده و بخشی از جوانی خود را در آن شهر به تحصیل علم پرداخته است. سپس بین سالهای ۵۰۴ تا ۵۰۶ هجری به خراسان رفت؛ زیرا در سال ۵۰۴ در سمرقند از دهقانی به نام ابورجا درباره رودکی اطلاعاتی گردآوری کرد، در سال ۵۰۶ در بلخ به خدمت عمر خیام رسید، و در سال ۵۱۰ در طوس امیر معزی را ملاقات کرد و شعر خود را بر او خواند. در همین دوره، به دربار آل شنسب پیوست و پس از آن نیز گاهی به خراسان سفر میکرد.
او در سال ۵۶۰ هجری قمری درگذشت.
چهار مقاله نظامی عروضی
کتاب بسیار معروف او “چهارمقاله” نام دارد. نام اصلی این کتاب “مجمعالنوادر” است و شامل چهار بخش میشود که در آن، شرایط و ویژگیهای چهار گروه از درباریان پادشاهان یعنی دبیران، شاعران، منجمان و پزشکان شرح داده شده است.
نویسنده در آغاز هر بخش، با نثری زیبا و هنرمندانه، شرایط و لوازم لازم برای هر یک از این حرفهها را بیان میکند. سپس برای اثبات دیدگاههای خود، به نقل داستانها یا روایتهایی میپردازد که درباره زندگی و ویژگیهای افراد بزرگ و سرشناسی است که در آن زمینه تخصص داشتهاند و در خدمت پادشاهان صاحب مقام و منزلت بودهاند.
به همین دلیل، کتاب چهارمقاله علاوه بر اینکه یک اثر تحلیلی و محکم درباره این چهار حرفه و صاحبان آنها به شمار میرود، از اهمیت ادبی بسیار بالایی نیز برخوردار است؛ زیرا حاوی اطلاعات تاریخی ارزشمندی است که به ندرت در کتابهای فارسی دیگر میتوان یافت.
همین ویژگیها باعث شده که کتاب چهارمقاله از زمانهای قدیم مشهور و مهم باشد و بخشهایی از آن در کتابهایی مانند تاریخ طبرستان ابن اسفندیار، تاریخ گزیده، تذکره دولتشاه و آثار مشابه دیگر نقل شود.
تألیف کتاب مجمعالنوادر یا چهارمقاله باید حدود سالهای ۵۵۱-۵۵۲ هجری انجام شده باشد، زیرا هنگام نوشتن آن، سلطان سنجر (درگذشته ۵۵۲) هنوز زنده بوده است. همچنین نویسنده در این کتاب، از کتاب مقامات حمیدی که در سال ۵۵۱ نوشته شده، به عنوان یکی از منابع مهمی که دبیران باید به آن مراجعه کنند، نام میبرد. این کتاب به نام ابوالحسن حسامالدین على از شاهزادگان غوری نوشته شده و تاکنون چندین بار چاپ شده است.
نمونه ای از اشعار نظامی عروضی
ایا شگفتآور روزگار که در بخشش و هنر
هیچ همانندت نیابیم جز پدران و نیاکان
همچون هفت یا هشت رفیق در یک خانهایم
در سرزمین خراسان به هفت یا هشت هنر شناخته شدهایم
کاتب و شاعر و خیاط، پزشک و دانشمند
ادیب و دستورشناس و قاری و رختشو و آهنگر
سه چهار تن به خوبی مست افتادهاند
از بادههای گران، و دیگران هم مست گشتهاند
شرابمان به پایان رسیده و ما از اندوه
ماندهایم در حالی که سرانگشتان به دندان گرفتهایم
با یک دو دور دیگر، آن سه چهار نفر هم مست میشوند
با پنج شش من شراب، آن هفت هشت بنده را بخر
*********************
ای دوزندگان جامههای گشاد، ای تنگنظران
ای از رخسارهای خشن رنج کشیدگان
آیا چنین زخم میزنند و رضی را اینگونه میکشند؟
بادا بریده دست شما، ای جامهدریدگان!
********************
من در ورساد پیش تخت شاه هستم
و آن دو در مرو نزد سلطان هستند
به راستی که در سخنپردازی امروز
هر یک مایه افتخار خراسانند
اگرچه همچون روان سخن میگویند
و اگرچه همچون خردمندان سخن میفهمند
من چون شرابم که وقتی مرا بچشند
هر دو از کار خود بازمیمانند