امام محمد غزالی از بزرگان و دانشمندان جهان اسلام در سده پنجم هجری است. او در خانوادهای ساده در شهر توس به دنیا آمد و از کودکی به یادگیری دانش علاقه داشت. غزالی در جوانی برای ادامه تحصیل به شهرهای بزرگی مانند نیشابور و بغداد سفر کرد و در علوم مختلفی مانند فقه، فلسفه و کلام به استادی رسید.
او در اوج شهرت، دچار تحول درونی شد و از همه مقامها و موقعیتهای علمی کناره گرفت. غزالی حدود ده سال را به سفر و عبادت گذراند و در این مدت به تصوف روی آورد. نتیجه این دوره از زندگی او، نوشتن کتاب مهم «احیاء علوم الدین» بود که در آن به تلفیق شریعت و تصوف پرداخت.
از دیگر آثار مشهور او میتوان به «کیمیای سعادت» به زبان فارسی و «المنقذ من الضلال» اشاره کرد. غزالی در آثار خود سعی داشت تا حقایق دینی را به زبانی ساده و قابل درک برای عموم مردم بیان کند.
سرانجام، او پس از سالها تدریس، نوشتن و راهنمایی مردم، در زادگاه خود توس چشم از جهان فروبست. آموزههای امام غزالی تا امروز در جهان اسلام تاثیرگذار بوده و او را به عنوان یکی از احیاگران دین در تاریخ اسلام میشناسند.

زندگینامه امام محمد غزالی
ابو حامد محمد بن محمد غزالی شافعی، که به نامهای حجتالاسلام زینالدین طوسی و امام محمد غزالی نیز شناخته میشود، یک فیلسوف، متکلم و فقیه ایرانی و از برجستهترین چهرههای عرفان در سده پنجم هجری به شمار میرود. در ادامه، مروری بر زندگی او خواهیم داشت. با ما همراه باشید.
امام محمد غزالی، معروف به ابوحامد، در سال ۴۵۰ هجری قمری در توس، از نواحی خراسان، به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش گذراند. پدرش با رشتن پشم امرار معاش میکرد و آنچه تولید میکرد در دکانی در بازار پشمفروشان میفروخت؛ به همین دلیل به او غزالی میگفتند.
پدر محمد غزالی فردی پرهیزکار و اهل عبادت بود و اغلب در محافل علمای دینی حاضر میشد. او دو پسر به نامهای محمد و احمد داشت که در سنین کودکی بود که پدرشان از دنیا رفت. بر اساس وصیت او، سرپرستی این دو برعهده یکی از دوستانش به نام ابوحامد احمد بن محمد الراذکانی، که فردی صوفیمسلک بود، گذاشته شد.
این مرد نیز تا آنجا که توانست، به وصیت عمل کرد تا زمانی که سرمایه پدر به پایان رسید. روزی به آن دو گفت: «تمام آنچه از پدرتان باقی مانده بود، برای شما خرج کردم. من خود فردی نیازمندم و چیزی ندارم. حالا باید برای یادگیری فقه به مدرسه بروید تا با کمک هزینه تحصیلی، زندگی خود را بگذرانید، زیرا من دیگر توانایی مالی ندارم».
محمد و برادرش احمد ناچار شدند برای ادامه تحصیل به یکی از مدارس علوم دینی در نیشابور بروند. ابوحامد محمد غزالی بسیار باهوش و بااستعداد بود. او علوم دینی و ادبیات را نزد احمد الراذکانی آموخت و سپس مدتی در یکی از مدارس طوس به تحصیل پرداخت. پس از آن، برای ادامه تحصیل نزد ابونصر اسماعیل در گرگان رفت. بعد از چندی، دوباره به زادگاه خود، طوس، بازگشت و به مدت سه سال به مطالعه و مرور درسهایش مشغول شد.
دیدگاههای امام محمد غزالی
• فلسفه
غزالی از کسانی بود که نقش مهمی در دور کردن مسلمانان از خردگرایی و رد فلسفه داشت. او با اینکه ذات فلسفه را مشکلدار نمیدانست، اما معتقد بود پرداختن به آن باعث سست شدن ایمان مسلمانان میشود.
کتاب معروف «تهافت الفلاسفه» که شاید بزرگترین نقد بر اندیشههای ارسطویی در تاریخ فلسفه باشد، به قلم غزالی و با روشی فلسفی و انتقادی نوشته شده است. او در این کتاب به چهارده موضوع اشاره کرده و از نظر خود، تناقضهای گفتار فلاسفه را آشکار ساخته است.
غزالی که در بیشتر مباحث، گرایش به عرفان و تصوف دارد و کمتر به بحثهای کلامی میپردازد، فیلسوفانی مانند ابوعلی سینا را به خاطر برخی دیدگاهها از جمله اعتقاد به بیآغاز بودن جهان، تکفیر میکند. ابن رشد اندلسی نیز در پاسخ به غزالی، کتابی با نام «تهافت التهافت» نوشته است.
روش منطقی که غزالی در نوشتن «تهافت الفلاسفه» به کار برده، امروزه با عنوان «فلسفه نقادی» شناخته میشود. انتقادهای او به فلاسفه مشائی، ماهیتاً فلسفی هستند و بعدها در فلسفه غرب نیز توسط اندیشمندانی چون دکارت، هیوم و کانت به تفصیل بررسی شدهاند.
موضوعاتی مانند نفی رابطه علت و معلول، قراردادی بودن اخلاق، نقد استقرا، بیاعتمادی به دادههای حسی و اعتبار عقل، که غزالی در این کتاب به شکلی منطقی و خردگرایانه مطرح کرده، همگی از مسائل مهم فلسفی به شمار میروند که در سدههای بعد، باعث شکلگیری مکتبهای تازه در فلسفه شدهاند.
• اختلاف میان فلاسفه و متکلمان
غزالی در کتاب مشهور خود به نام «تهافت الفلاسفة» میگوید که اختلافهای بین فیلسوفان و متکلمان را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
۱. **اختلاف لفظی**:
مثل وقتی که دربارهٔ نام خداوند با هم اختلاف دارند؛ برخی او را «صانع» مینامند و برخی دیگر «جوهر».
۲. **اختلاف در مسائل غیراساسی دین**:
مانند تفسیرهایی که دربارهٔ پدیدههایی مثل خورشیدگرفتگی ارائه میدهند. این گونه موارد به پایههای اصلی دین مربوط نمیشوند.
۳. **اختلاف در اصول بنیادین دین**:
این نوع اختلاف به باورهای اساسی دین برمیگردد، مثل اعتقاد به آفریده شدن جهان، صفات خداوند و زنده شدن دوبارهٔ بدنها پس از مرگ. به گفتهٔ غزالی، فیلسوفان این اصول را انکار میکنند.
• حدوث عالم
غزالی هم مانند بسیاری از اندیشمندان دینی معتقد است که جهان در زمانی مشخص پدید آمده است. او باور دارد که اگر کسی منکر آفریده شدن جهان در زمان باشد، نه تنها نمیتواند دلیل محکمی برای وجود خدا بیاورد، بلکه در حقیقت وجود خدا را انکار کرده است. به عقیده او، اگر جهان همیشه و بدون آغاز وجود میداشت، به این معنا بود که جهان به آفرینندهای نیاز ندارد. به همین دلیل، غزالی معتقد است کسانی مانند فیلسوفان که از یک سو به قدمت جهان باور دارند و از سوی دیگر به خدا اعتقاد دارند، دچار تناقض هستند و این رفتار را نوعی نیرنگ میداند.
• علت رویکرد غزالی به منطق
کسانی که با فلسفه و شیوهٔ تفکر فلسفی مخالف بودند، معمولاً با منطق نیز مخالفت میکردند. اما در این میان، غزالی یک استثناست. همین استثنا باعث میشود این پرسش جدی مطرح شود که چرا غزالی به منطق روی خوش نشان داد و چرا آن را تا حدی ستود که گویی آن را برگرفته از وحی الهی میدانست.
برخی معتقدند دلیل روی آوردن غزالی به منطق و اهمیت دادن به آن، مبارزهٔ علمی او با اندیشمندان اسماعیلی بود. او تلاش میکرد مسئلهٔ امامت را بیاعتبار کند و به باور محکم اسماعیلیان نسبت به امامت، آسیب برساند.
او برای این کار به ابزاری نیاز داشت که در علوم نقلی مانند قرآن و حدیث یافت نمیشد. بنابراین منطق را به عنوان بهترین ابزار برای مبارزه و گفتوگو با متفکران اسماعیلی انتخاب کرد تا با روش استدلالی و برهانی، به باورهایشان نقد وارد کند.
آثار امام محمد غزالی
غزالی کتابهای مهم و زیادی نوشته است که برخی از آنها عبارتند از:
♦ نصیحة الملوک
♦ فضایل الانام
♦ فارسنامه
♦ کیمیای سعادت
♦ احیاء علوم الدین
♦ تهافت الفلاسفه
♦ الوجیر فی فروع الفقه
♦ المستصفی
در گذشت امام محمد غزالی
در نهایت، پس از نزدیک به پنجاه سال زندگی، در روز دوشنبه، ماه جمادیالاخر سال ۵۰۵ هجری قمری، در خانه خود در شهر توس (طوس) از این دنیا رفت. گفته میشود در لحظه مرگ، نوشتهای بالای سرش پیدا کردند. در آن نوشته از دوستانش خواسته بود که پس از مرگ او، بیتابی و ناشکیبایی نکنند. از آنها خواهش کرده بود که بدنش را فقط مانند یک لباس یا یک خانه بدانند که مدتی در آن زندگی کرده و اکنون زمان ترک آن فرا رسیده است.