تحقیق در مورد زندگی ابوعلی بلعمی

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

 زندگینامه ابوعلی بلعمی + تاریخ بلعمی

تحقیق در مورد زندگی ابوعلی بلعمی

ابوعلی محمد بلعمی، یکی از وزیران مشهور دوران سامانی در قرن چهارم هجری بود. او در زمان فرمانروایی عبدالملک بن نوح و منصور بن نوح، عهده‌دار منصب وزارت بود. پدرش، ابوالفضل بلعمی، نیز پیش از او به عنوان وزیر در دربار سامانیان خدمت کرده بود. تاریخ درگذشت ابوعلی محمد بلعمی، سال ۳۶۳ هجری قمری ثبت شده است.

خلاصه زندگی ابوعلی بلعمی

ابوعلی بلعمی که حدود سال ۳۸۳ هجری درگذشت، یک تاریخ‌دان و نویسندهٔ ایرانی بود. او در دوران فرمانروایی عبدالملک بن نوح و منصور بن نوح از پادشاهان سامانی، مقام وزارت داشت. بلعمی به دستور منصور بن نوح، کتاب «تاریخ طبری» را از زبان عربی به فارسی برگرداند. او در ترجمهٔ خود، بسیاری از بخش‌های تاریخ طبری را خلاصه کرد و در جاهای مختلف از منابع دیگری نیز بهره برد. این کار او باعث شد کتابش به منزلهٔ یک اثر تازه و مستقل به شمار آید.

ولادت ابوعلی بلعمی

ابوعلی بلعمی که نام کامل او محمد بن محمد بن عبیدالله التمیمی البلعمی است، در شهر بخارا به دنیا آمد. درباره دوران کودکی و سال‌های اول زندگی او اطلاعات زیادی موجود نیست. پدرش، ابوالفضل محمد بن عبیدالله بلعمی، معروف به بلعمی بزرگ، از وزیران حکومت سامانیان بود. دلیل نامیده شدن او به “بلعمی” این است که او و اجدادش به منطقه‌ای به نام بلعمان، از روستاهای اطراف مرو، وابستگی داشتند.

دوران وزارت ابوعلی بلعمی

ابوعلی برای اولین بار در سال ۳۴۹ هجری به عنوان وزیر عبدالملک بن نوح انتخاب شد و جایگزین ابومنصور یوسف بن اسحاق گردید. این تغییر در سمت وزارت، با حمایت آلپ تَکین که در آن زمان فرمانده منطقه خراسان بود، انجام شد. این اتفاق باعث شد پیوند دوستی و همکاری بین ابوعلی و آلپ تکین محکم‌تر شود و آلپ تکین به حامی اصلی ابوعلی تبدیل گردد. آن دو با هم توافق کردند که هیچ تصمیم مهمی بدون مشورت با یکدیگر نگیرند.

پس از عبدالملک بن نوح، ابوعلی وزیر منصور بن نوح سامانی نیز شد، اما مدت دقیق این وزارت مشخص نیست. در این دوره، گاهی وزارت در دست ابوعلی بود و گاهی ابوجعفر عتبی این مسئولیت را بر عهده داشت.

ابوعلی بلعمی و ترجمه تاریخ طبری

ابوعلی بلعمی مانند پدرش نقش مهمی در گسترش زبان فارسی داشت و با نویسندگان و اندیشمندان زمان خود، از جمله ابوبکر خوارزمی، روابط دوستانه و نامه‌نگاری داشت. یکی از کارهای مهم و ماندگار او، ترجمه و خلاصه‌کردن کتاب تاریخ الرسل والملوك، معروف به تاریخ طبری، به دستور منصور بن نوح سامانی بود. او این کار را در سال ۳۵۲ هجری انجام داد، در حالی که کمتر از پنجاه سال از درگذشت طبری می‌گذشت.

این ترجمه، که همه محتوای تاریخ طبری را در برمی‌گیرد، تنها یک ترجمه تحت‌اللفظی و بدون تغییر نیست. تفاوت کار بلعمی با طبری در این است که او نام راویان و سندهای روایات را حذف کرده و از آوردن روایت‌های مختلف برای یک واقعه — که در نسخه عربی وجود داشت — خودداری کرده است.

او تنها به یک روایت — که از نظر نویسنده یا مترجم قابل اعتمادتر بوده — بسنده کرده و هرجا روایتی ناقص دیده، آن را از منابع دیگر در متن کتاب آورده و اشاره کرده که محمد بن جریر طبری این روایت را نقل نکرده است.

سید ابوالقاسم فروزانی می‌نویسد:
«از آنجا که ترجمه‌ای که بلعمی از کتاب تاریخ الرسل والملوك ارائه داده، با حذف سندهای طولانی و نیز روایت‌های تکراری درباره یک رویداد همراه بوده و همچنین در بخش‌هایی — به ویژه در مورد تاریخ ایران باستان — مطالبی دارد که در کتاب اصلی طبری نیامده، می‌توان این ترجمه را که به تاریخ بلعمی شهرت یافته، یک کتاب تاریخی مستقل به شمار آورد و آن را قدیمی‌ترین تاریخ عمومی به زبان فارسی دانست.

کتاب بلعمی علاوه بر افزوده‌هایی درباره آفرینش جهان و باورهای ایرانیان درباره آغاز آفرینش حضرت آدم علیه السلام و…، رویدادها را تا سال ۳۵۵ هجری ذکر کرده، در حالی که تاریخ طبری تنها تا سال ۳۰۲ ادامه یافته است. بنابراین این بخش، به نوعی ادامه‌دهنده تاریخ طبری محسوب می‌شود.

ترجمه تاریخ طبری — که برخی آن را «تاریخ‌نامه طبری» می‌نامند — منبع و مرجع بسیاری از ترجمه‌های دیگر مانند ترجمه ترکی قرار گرفته است. چرا که به دلیل طولانی بودن و تفصیل تاریخ طبری و حجم زیاد آن، ترجمه کوتاه و روان بلعمی مورد استقبال واقع شد.

برخی معتقدند که ترجمه تاریخ طبری را خود ابوعلی بلعمی به طور مستقیم انجام نداده، بلکه این کار توسط دبیران و منشیان او انجام شده است.

محمد روشن، که تاریخ‌نامه طبری را تصحیح کرده، می‌نویسد: «ابوعلی بلعمی از دانش چندانی برخوردار نبوده و در این کار تنها نقش یک واسطه را داشته و ترجمه اصلی این اثر توسط دبیران دانشمند و گمنام دیوان سامانیان انجام شده است.» با این حال، برخی معتقدند دلیل محکمی برای این ادعا وجود ندارد.

در مورد نام این کتاب نیز باید گفت برخی از نام «تاریخ بلعمی» استفاده می‌کنند، اما عده‌ای دیگر نام‌های «ترجمه تاریخ طبری» یا «تاریخ‌نامه طبری» را صحیح می‌دانند. مصحح این اثر در مقدمه کتاب، استفاده از عنوان «تاریخ بلعمی» را نادرست دانسته و نوشته است: «سپاس خدای را که تاریخ‌نامه طبری که به نادرست در برخی از نوشته‌های پارسی “تاریخ بلعمی” خوانده شده است… به انجام رسید».

وفات ابوعلی بلعمی

تاریخ دقیق درگذشت بلعمی به طور قطعی مشخص نیست. گردیزی در کتاب خود به نام زین الاخبار، این تاریخ را سال ۳۶۳ ثبت کرده است، اما به نظر می‌رسد این گفته درست نباشد. دلیل این است که عتبی در کتاب تاریخ یمینی، وقتی رویدادهای سال ۳۸۳ را شرح می‌دهد، از ابوعلی نام می‌برد. بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که بلعمی در سال ۳۸۳ یا پس از آن از دنیا رفته است.

تاریخ بلعمی

تاریخ بلعمی در واقع برگردان فارسی کتاب تاریخ طبری است که توسط ابوعلی محمد بلعمی انجام شده است. تاریخ طبری که با نام کامل “تاریخ الرسل و الملوک” شناخته می‌شود، اثر ارزشمند محمد جریر طبری است و داستان جهان را از زمان آفرینش حضرت آدم تا شروع قرن چهارم هجری به طور مفصل روایت می‌کند. بلعمی کار ترجمه این کتاب را در سال ۳۵۲ هجری قمری آغاز کرد، اما او تنها به ترجمهٔ کلمه به کلمه بسنده نکرد، بلکه خلاصه‌ای روان و آزاد از آن ارائه داد.

با نگاه به زمان نوشته شدن این اثر، تاریخ بلعمی را می‌توان پس از شاهنامه ابومنصوری، کهن‌ترین نمونهٔ نثر فارسی به شمار آورد.

• نثر کتاب

تاریخ بلعمی یکی از قدیمی‌ترین کتاب‌های فارسی است که امروزه در دسترس ما قرار دارد. واژه‌های عربی در این کتاب بسیار کم به کار رفته و شیوهٔ نوشتار آن بسیار روان و ساده است. از کلمات پیچیده و شاعرانه در آن استفاده نشده است. همچنین مانند زبان پهلوی، جملات آن کوتاه هستند و در برخی موارد فعل‌ها تکرار شده‌اند. این ویژگی‌ها از مشخصه‌های اصلی نثر سادهٔ دوره سامانی است که تاریخ بلعمی نمونهٔ برجستهٔ آن به شمار می‌رود و ما را به یاد نوشته‌های دوران ساسانی و حتی کتیبه‌های هخامنشی می‌اندازد.

سبک نوشتار این کتاب، هرچند تا حدی تحت تأثیر ترجمه از متن عربی قرار گرفته، اما مترجم کوشیده است تا حد امکان به جای واژه‌های عربی از برابرهای فارسی استفاده کند و روح زبان فارسی را حفظ نماید. به همین دلیل، این کتاب از تاریخ بیهقی و کلیله و دمنه نصرالله منشی، فارسی‌تر است، اما نسبت به مقدمهٔ شاهنامه ابومنصوری، عربی‌ بیشتری در آن دیده می‌شود.

به نظر می‌رسد این کتاب در زمان خود چنان ساده و گویا نوشته شده بوده که حتی کسانی که سواد کمی داشتند نیز می‌توانستند آن را بخوانند. در این کتاب تعداد زیادی از واژه‌های قدیمی فارسی به کار رفته که امروزه دیگر استفاده نمی‌شوند؛ مانند: ایدون (چنین)، ایدر (اینجا)، مهتر (بزرگ‌تر)، کهتر (کوچک‌تر)، پرگست (هرگز، مبادا) و موارد دیگر.

بلعمی تلاش کرده تا نثری روشن و بی‌پیرایه بنویسد و از به کار بردن کلمات شاعرانه و ناآشنا پرهیز کند. اگر برخی از این واژه‌ها امروز برای ما دشوار یا عجیب به نظر می‌رسند، به دلیل فراموش شدن و از رواج افتادن آن‌ها در طول زمان است.

پادشاهان معمولاً به کتاب‌هایی با نثر ساده و روان علاقه داشتند و یکی از دلایل ساده‌نویسی این کتاب نیز همین موضوع است؛ زیرا ابوعلی بلعمی این اثر را به دستور منصور بن نوح سامانی از عربی به فارسی ترجمه کرده است.

نسخه‌های کتاب

نسخه‌های خطی کتاب تاریخ بلعمی در کتابخانه‌های مختلفی در ایران، اروپا، ترکیه و هند نگهداری می‌شوند. با این حال، هیچ‌کدام از این نسخه‌ها کاملاً سالم و بدون ایراد نیستند. قدیمی‌ترین نسخه‌ای که از این کتاب به جا مانده، به احتمال زیاد مربوط به قرن هفتم هجری است؛ یعنی دست‌کم حدود سیصد سال پس از زمانی که کتاب نوشته شده است. همین نسخه‌ی قدیمی، به عنوان متن اصلی برای تصحیح و انتشار کتاب تاریخ بلعمی در نظر گرفته شده است.

تفاوت‌های زیادی میان نسخه‌های موجود از این کتاب دیده می‌شود. این تفاوت‌ها معمولاً به دلیل گذشت زمان و تغییراتی است که کاتبان و نسخه‌برداران — چه به اشتباه و چه به عمد — در متن ایجاد کرده‌اند.

• چگونگی ترجمه کتاب

ابوعلی بلعمی، کتاب تاریخ طبری را به درخواست منصور بن نوح سامانی به زبان فارسی برگرداند. او خود در این زمینه نوشته است:

«بدان که این کتاب تاریخ بزرگ، نوشته‌ی ابوجعفر محمد بن جریر یزید طبری – که خداوند به او رحم کند – است. حاکم خراسان، ابوصالح منصور بن نوح، به وزیر خود ابوعلی محمد بن محمد بلعمی دستور داد تا این کتاب را که اثر پسر جریر است، به بهترین شکل به فارسی ترجمه کند، به گونه‌ای که هیچ کم و کاستی در آن نباشد. پس هنگامی که در آن نگریستم و دانش فراوان آن را دیدم، تلاش بسیار کردم و رنج بردم و با یاری خداوند بزرگ، آن را به فارسی درآوردم.»

در کتاب مجمل‌التواریخ و القصص درباره زمان شروع این ترجمه آمده است: «کتاب تاریخ محمد بن جریر طبری – که خدا رحمتش کند – توسط ابوعلی محمد بن محمد بلعمی، وزیر، به دستور امیر منصور بن نوح سامانی از عربی به فارسی ترجمه شد و پیام این دستور توسط ابوالحسن فایق در سال ۳۵۲ قمری برابر با ۳۴۲ خورشیدی ابلاغ گردید.» به این ترتیب، ترجمه این کتاب از آن سال آغاز شده است.

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *