زمين، اين خانه كهن و پايدار ما، گاهي در ژرفاي سكوت خود به خوابي سنگين و بيدارگر ميرود. ناگهان، همچون غريوي مهيب از سينه تاريخ، به لرزه درميآيد و خروشي از اعماق، آرامش ظاهري را ميشكند. اين بيداري ناگهاني، زلزله نام دارد؛ فريادي خاموش از دل خاك كه در يك آن، همه چيز را دگرگون ميكند.
در آن لحظه شگفت، گويي زمان از حركت ميايستد. زمين زير پا موج برميدارد و ديوارهاي اطمينان، يكسره به لرزه ميافتند. اين واقعه، نه خشم طبيعت، بلكه يادآوري است براي ما آدميان؛ يادآوري اينكه بر روي بستري هميشه زنده و پويا گام مينهيم. هر لرزه، پيامي است از جهان زيرين كه ميگويد: «من نيز جاني دارم و اين جنبش، نفس كشيدن من است.»
اما در پس هر زلزله، درسي بزرگ نهفته است. آنجا كه خاك آرام ميگيرد و گرد و غبار فرو مينشيند، نگاههايي از همدلي و دستهايي از ياري پديدار ميشوند. زلزله، اگرچه ويراني ميآورد، ولي رحمت را نيز به همراه دارد. مهربانيهاي خفته را بيدار ميكند و پيوندهاي از يادرفته را دوباره زنده ميسازد. در چنين زمانهاي است كه آدمي به ياد ميآورد، تنها نيست و در سختترين لحظات، دست برادرانه و خواهرانهاي هست تا به ياريش بشتابد.
پس بايد آموخت كه با زمين مهربان باشيم، خانههاي استوار بسازيم و براي روزهاي ناخوانده آماده باشيم. زلزله، پايان راه نيست، بلكه آزموني است براي توانمندي و اميد. و در اين ميان، آنچه پايدار ميماند، عزم استوار آدمي و اميدي است كه چون كوه، استوار بر جاي ميايستد.

در این بخش، یک انشای ادبی و زیبا دربارهٔ زلزله تقدیم شما میشود که با شعر نیز همراه شده است. امیدواریم از خواندن آن لذت ببرید.
موضوع انشا زلزله
زلزله! شاید همین کلمه به تنهایی برای خیلیها ترسناک باشد، چون آسیبهای زیادی از آن دیدهاند. بعضیها هم اصلاً از آن نمیترسند و آن را فقط یک تکان کوچک میدانند. اگر زلزله خفیف باشد، حتی ممکن است خندهرویی بعضیها را هم به دنبال داشته باشد. اما وقتی زمین لرزه شدید شود، دیگر جای خنده نیست.
در آن لحظه، ترس و وحشت جای همه چیز را میگیرد؛ ترس از ماندن زیر آوار. همان آوارهایی که روزی سقف خانهای امن و پر از محبت بودند، حالا تبدیل به تلی از خاک و خرابه شدهاند.
از نظر علمی، زلزله آزاد شدن انرژی درون زمین است… اما وقتی آواری روی سرت فرود میآید، دیگر برایت مهم نیست علم چه میگوید؛ فقط به فکر نجات خود و عزیزانت هستی. مثل زلزله سال ۹۶ کرمانشاه که بسیاری را آواره و داغدار کرد.
شاید ما که آنجا نبودیم، نتوانیم کاملاً درکشان کنیم، اما با آنان همدردی میکنیم، زیرا:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
زلزله شهرهای زیادی را در ایران لرزانده است؛ از لرزههای کوچک تا حوادث بزرگ. در چنین روزهایی فقط به خدا پناه میبریم. ای کاش زمین اینقدر شدید نمیلرزید و خانوادهها عزیزان خود را از دست نمیدادند… مثل زلزله بم که هم شهر را لرزاند و هم دلها را.
زلزله، با آن نام کوتاهش، چه شهرهای بزرگی را ویران کرده… زخمهایی که تا عمق جان میرود. من زلزله را از کتاب جغرافیا میشناختم، اما خیلی چیزها در کتابها نبود: چشمان ترسیده کودکی که به مادرش چسبیده بود؛ پدری که خانهاش را زیر آوار میدید؛ دانشآموزانی که با نگرانی به ویرانههای مدرسه نگاه میکردند؛ و مادری که فرزندش را در میان خرابهها جستوجو میکرد…
بله، زلزله مثل یک میهمان ناخوانده است که هیچکس دعوتش نکرده…
– دوستان و دانشآموزان عزیز، اگر انشایی با این موضوع نوشتهاید، میتوانید از طریق بخش نظرات برای ما بفرستید تا با نام خودتان در سایت مدیر تولز قرار گیرد. موفق باشید.
پیشنهاد: انشا در مورد سیل و سیلزدگان
موضوع: انشا زلزله (زمینلرزه) – اختصاصی – مدیر تولز