سایه آدم، همیشه و در همه جا با اوست. وقتی آفتاب میتابد یا نور چراغی روشن میشود، سایه هم پیدا میشود. سایه مثل یک دوست وفادار است که هرجا بروی، با تو میآید. گاهی جلوتر از تو حرکت میکند، گاهی پشت سرت قرار میگیرد و گاهی هم کنارت میایستد.
سایه آدم هم شکل خودش است، اما هیچ وقت رنگ و روی واقعی ندارد. سایه ساکت است و حرف نمیزند، اما حضورش همیشه احساس میشود. وقتی خوشحالی، با تو قد میکشد و وقتی تنها هستی، تنها بودن تو را همراهی میکند.
سایه یادآور این است که هر کسی همدمی همیشگی دارد. حتی وقتی کسی نیست، سایه هست. شاید به همین خاطر است که آدم در تنهایی، کمتر احساس غربت میکند.
سایه آدم فقط یک تصویر تاریک نیست؛ نماد همراهی و پیوند انسان با جهان اطرافش است. شبیه سایه که بدون نور معنا ندارد، آدمی هم بدون عشق و دوستی و همراهی، کامل نیست.
سایهی انسان
هر جا که قدم بگذاری، سایهات همراه توست. این همراه همیشگی، بیصدا و قانع، در روشنایی خورشید پدیدار میشود و در تاریکی شب ناپدید میگردد. سایه، تصویری است بیرنگ از تو که بر زمین نقش میبندد.
وقتی آفتاب در آسمان میدرخشد، سایهات بر زمین کشیده میشود. گاهی بلند و باریک، گاهی کوتاه و کوچک. این تغییرها بستگی به زاویهی تابش خورشید دارد. سایه همیشه در جهت مخالف نور قرار میگیرد و هر حرکتی کنی، او نیز تکرار میکند.
سایه تنها به خورشید محدود نمیشود. هر منبع نوری میتواند سایه ایجاد کند. نور چراغ، نور ماه، حتی نور شمعی کوچک. فقط کافی است جسمی در مسیر نور قرار گیرد تا سایه متولد شود.
این همراه خاموش، درسهای زیادی برای ما دارد. وفاداری سایه به ما یادآوری میکند که در زندگی باید ثابتقدم بود. سایه هرگز صاحبش را تنها نمیگذارد، همانگونه که ما نیز باید به عهد و پیمانهای خود پایبند باشیم.
سایه گاهی نماد حقیقت وجودی انسان است. همانگونه که سایه جدا از ما نیست، ویژگیهای درونی ما نیز بخشی از وجودمان محسوب میشوند. پذیرش این حقیقت، ما را به شناخت بهتری از خود میرساند.
در پایان میتوان گفت سایه، دوست صبور و وفادار انسان است. همیشه حاضر، همیشه همراه، بیآنکه انتظاری داشته باشد. شاید به همین دلیل است که وقتی تنها هستیم، سایهمان آرامشبخش ترین همنشین ماست.
انشای طنز سایه آدم
امروز میخواهم یکی از رفیقانم را به شما معرفی کنم. دوستی که همیشه همراه من است و با هم به مدرسه میرویم. او همه جا با من میآید، اما هیچ وقت به خانهی ما نیامده است. من هم تا به حال به خانهی او پا نگذاشتهام. این دوست من از هر نظر شبیه من است؛ حتی کارهایی که میکنم را تکرار میکند.
اما یک چیز هست که در او متفاوت است: شکل و قیافهاش مثل من نیست! رنگش خیلی تیره است. صبحها که با هم راهی مدرسه میشویم، قدش به اندازهی من است. اما تا ظهر میرسد، کمکم قدش بلندتر میشود، انگار ویتامین خورشید تأثیر خودش را گذاشته! تا عصر که دیگر قدش خیلی کشیده میشود، مثل عَلَم یزید!!
آن روز که به خانه رفتم، دیگر او را ندیدم. وقتی شب شد و برق خانه قطع گردید، ما شمع روشن کردیم؛ دوباره دوستم آمد. با دیدنش خیلی خوشحال شدم. اما وقتی برق برگشت، دیگر اثری از او نبود. من با این دوستم بازی و شوخی زیادی میکنم.
گاهی به او میگویم: ببین، دستهای من از تو بلندتر است، پاهایم هم از پاهای تو درازتر است. او هم در عصرها با خنده به من پاسخ میدهد: ببین حالا من از تو بلندترم، پاهایم هم از پاهای تو درازتر است. تا این که شب میشود و او به خانهاش بازمیگردد.
ما همیشه با هم مسابقه دو میدهیم و او در بیشتر مواقع برنده میشود. هر چقدر من میدوم، او جلوتر از من است. این دوست به نوعی عشق من است! اما در روزهای ابری و بارانی، کنارم نیست؛ برخلاف عشق دیگران که در هوای بارانی بیشتر با آنها هستند!
راستی، اسم دوستم را به شما نگفتم؛ نام او سایه است:)
انشای غیر طنز سایه آدم
همهٔ ما برای خودمان یک سایه داریم. اگر دقت کرده باشید، وقتی عصر میشود، سایهها بلندتر به نظر میرسند. کافیست پشتتان را به نور بدهید تا سایهتان را روی زمین ببینید. این سایه، هرجا که بروید، همراه شماست و از شما جدا نمیشود، مگر اینکه زیر نور خیلی شدید و مستقیم قرار بگیرید که در آن صورت دیگر سایهای دیده نمیشود.
سایهها دنیای جالبی دارند. یک بازی ساده و قدیمی این است که رو به روی یک دیوار بایستیم و با دستهایمان شکلهای مختلفی درست کنیم. مثلاً میتوانیم سایهٔ یک مار، یک خروس یا حتی یک آدم برفی را روی دیوار بسازیم. با این کار هم سرگرم میشویم و هم خلاقیت خود را به کار میاندازیم.
گاهی هم از سایه برای ترساندن دیگران استفاده میشود. تصور کنید شب است و فقط یک چراغ کوچک روشن است. در این حالت، سایهها خیلی بزرگ و واقعی به نظر میرسند، طوری که ممکن است کسی را بترسانند. اما باید مراقب باشیم و با این کار باعث ناراحتی یا ترس زیاد کسی نشویم.
اگر تنها هستید و کسی برای بازی کردن ندارید، میتوانید با سایهتان بازی کنید. مثلاً مسابقه دو بگذارید! اما اگر این مسابده را عصرها انجام دهید، احتمالاً برنده نمیشوید، چون سایه آنقدر بلند است که هر چقدر هم بدوید، به آن نمیرسید.
گاهی هم پیش میآید که در شبهای خیلی تاریک یا روزهای ابری و بارانی، سایهتان را کنار خودتان نمیبینید. انگار سایه هم برای خودش جایی میرود و مخفی میشود. فقط سایهٔ انسان نیست که جالب است، سایهٔ هر موجود دیگری هم میتواند دیدنی و پر از رمز و راز باشد، اگر با دقت و کنجکاوی به آن نگاه کنیم.
این بود انشای من دربارهٔ سایه.
—
موضوعات پیشنهادی انشاهای دانشآموزی
اختصاصی – مدیر تولز
دانشآموزان عزیز، در صورتی که انشا با موضوع «سایه آدم» نوشتهاید، میتوانید از قسمت نظرات برای ما ارسال کنید تا در سایت با نام خودتان قرار دهیم. با تشکر
