انشا در مورد گفتگوی خیالی پروانه و گل

انشا در مورد گفتگوی خیالی پروانه و گل

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

پروانه‌ای رنگارنگ، با بال‌های نازک و زیبا، خود را به گلی در باغ رساند. او با نشستن روی برگ‌های سبز گل، شروع به صحبت کرد.

پروانه گفت: «ای گل زیبا! چه قدر خوشبخت هستی که همیشه در یک جا استقرار داری و ریشه‌هایت در خاکِ امن و مطمئن فرو رفته است.»

گل با لبخندی ملایم پاسخ داد: «اما تو ای پروانه آزاده! چه قدر خوشبختی که می‌توانی از این سو به آن سو پرواز کنی و همه‌ی جهان را از نزدیک ببینی.»

پروانه دوباره گفت: «سفر کردن همیشه هم آسان نیست. گاهی بادهای تند و طوفان‌های سخت، مسیر را بر من دشوار می‌کنند. اما تو ای گل، همیشه زیر نور خورشید و در آغوش زمینی.»

گل با آرامش جواب داد: «من هم تنها نیستم. خورشید به من نور می‌دهد، باران مرا سیراب می‌کند و خاک به من نیرو می‌بخشد. من در کنار دیگر گلها و درختان، همدمی‌ها دارم.»

پروانه کمی فکر کرد و سپس گفت: «شاید هر کدام از ما راه خود را داریم. تو با ثبات و آرامش خود، جهان را زیبا می‌کنی و من با پروازم رنگ و حرکت را به این باغ می‌آورم.»

گل پذیرفت: «درست است. تفاوت‌های ما نیست که مهم است، بلکه کاری است که برای زیبایی جهان انجام می‌دهیم. تو و من هر دو، هر کدام به شیوه‌ی خود، بخشی از این نقاشی بزرگ هستیم.»

و اینگونه بود که پروانه و گل، هر یک با ویژگی‌های خود، در کنار هم به زندگانی ادامه دادند.

انشا در مورد گفتگوی خیالی پروانه و گل

در یک روز آفتابی بهاری، پروانه‌ای رنگارنگ در باغی پر از گل به پرواز درآمد. او که از دیدن گل‌های زیبا شگفت‌زده شده بود، نزدیک یکی از گل‌های سرخ و زیبا نشست و با او به گفتگو پرداخت.

پروانه با شادی گفت: “ای گل خوش‌بو و قشنگ! چه قدر زیبایی و عطر تو مرا مجذوب خود کرده است.”

گل با مهربانی پاسخ داد: “سلام ای پروانه زیبا! ممنون که به دیدنم آمدی. تو نیز با رنگ‌های درخشان و پرواز سبک‌بالات، زیبایی باغ را دوچندان کرده‌ای.”

پروانه پرسید: “راز زیبایی و عطر خوش تو چیست؟”

گل با آرامش گفت: “من با نور خورشید و آب پاک زندگی می‌کنم و سعی می‌کنم با عطر و رنگم، شادی را به دیگران هدیه دهم. تو نیز با پروازت از گلی به گل دیگر، به ما کمک می‌کنی تا زندگی در باغ جریان داشته باشد.”

پروانه لبخندی زد و گفت: “آری، من عاشق پروازم و دیدن زیبایی‌های جهان هستم. با هر پرواز، دوستی‌های تازه‌ای پیدا می‌کنم و از بودن در کنار تو و دیگر گل‌ها لذت می‌برم.”

گل با صدایی ملایم گفت: “ما هر کدام به شیوه خود، زیبایی آفرینش را نشان می‌دهیم. تو با پروازت و من با آرامش و عطرم.”

در پایان، پروانه از گل خداحافظی کرد و با شادی به پرواز ادامه داد. این گفتگوی دوستانه، زیبایی همکاری و دوستی در طبیعت را به نمایش گذاشت.

انشا گفتگوی خیالی پروانه و گل

پروانه از خانه‌ی ابریشمی خود به دنیای بیرون نگاه کرد. آرام از پیله خارج شد و چند مرتبه بال‌های نازکش را تکان داد. عطر شیرین گلها در هوا پخش شده بود. او خوشحال بود که حالا سبک و آزاد است و می‌تواند به هر سو پرواز کند، اما هنوز نمی‌دانست مقصدش کجاست.

باد ملایمی وزید و او را به سمت یک گل سرخ هدایت کرد. گل سرخ با دیدنش، خوشامد گفت و گفت: “خوش آمدی، پروانه‌ی قشنگ.” پروانه که کمی خسته بود، روی گل نشست و پرسید: “اسم تو چیست؟” گل سرخ برگ‌های نرمش را تکان داد و پاسخ داد: “همه مرا گل سرخ زیبا صدا می‌زنند.” پروانه بال‌های رنگارنگش را به هم زد و پرسید: “تو همیشه اینقدر خوش‌بو هستی؟” گل سرخ که متوجه شده بود این پروانه‌ی تازه‌بالغ، تازه از پیله بیرون آمده، با یکی از برگ‌هایش فنجان کوچکی ساخت.

پروانه دوباره پرسید: “می‌خواهی چه کار کنی؟” گل سرخ کمی از عطر خود را در فنجان ریخت و گفت: “اول این را بنوش، بعد بیشتر با هم صحبت می‌کنیم.” پروانه که تشنه بود، آن عطر شیرین را نوشید. آنقدر خوشمزه بود که پروانه پر از انرژی شد و شروع به چرخیدن دور گل سرخ کرد.

پروانه که با شوق دور گل می‌چرخید، پرسید: “این چه نوشیدنی بود که به من دادی؟ چرا حس من عوض شد؟” گل سرخ لبخندی زد و گفت: “همه‌ی پروانه‌ها فقط برای دوست داشتن گل‌ها به دنیا می‌آیند. این شهد وجود من بود که نوشیدی. از این به بعد، تنها عشق تو گل‌ها خواهند بود.”

پروانه که حالا فکر می‌کرد بزرگ‌تر شده و حرف‌های گل سرخ را بهتر می‌فهمد، گفت: “یعنی می‌توانم کنار تو زندگی کنم؟” گل سرخ برگ‌هایش را گشود و او را در آغوش گرفت. پروانه احساس کرد تمام وجودش از عطر گل سرخ پر شده است.

 

_ دوستان عزیز در صورتی که انشایی با این موضوع نوشته اید می توانید از قسمت نظرات برای ما ارسال کنید.
اختصاصی مدیر تولز _ نویسنده: اصغر فکور

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *