گاهی پیش میآید که کاری را انجام میدهیم و بعد به نظرمان میرسد که آن کار، بیهوده و بیفایده بوده است. مثلاً ممکن است یک نقاشی بکشیم و بعد آن را پاره کنیم، یا چند خط بنویسیم و سپس خط بزنیمشان. در این لحظات، شاید با خود فکر کنیم که چرا این قدر وقت و انرژی خود را صرف کاری کردیم که در نهایت، به جایی نرسید.
اما اگر کمی دقیقتر نگاه کنیم، میبینیم که هیچ کاری واقعاً بیهوده نیست. حتی همان نقاشیِ پاره شده هم به ما کمک کرده است تا دستمان در طراحی قویتر شود یا ایدههای تازهای به ذهنمان برسد. گاهی مسیر رسیدن به هدف، پر از کارهایی است که به ظاهر بینتیجه میمانند، اما در واقع پلههای پنهانی هستند که ما را به موفقیت نزدیک میکنند.
پس بهتر است ناامید نشویم و به تلاش خود ادامه دهیم. هر کاری، هرچند کوچک، تجربهای جدید برای ماست و به ما یاد میدهد که چطور بهتر و قویتر باشیم.

انشایی با موضوع «کارهای بیفایده» را به زبان ساده و توصیفی برای شما آماده کردهام. این متن به دانشآموزان کمک میکند تا با شیوهی نوشتن و تقویت مهارتهای نویسندگی بیشتر آشنا شوند. با ما همراه باشید.
موضوع انشا کار بیهوده انجام دادن
معلم روی تخته سیاه، موضوع انشا را نوشت. دقیقاً همان موقع زنگ مدرسه خورد و ما آزاد شدیم تا به خانه برویم. در طول راه، مدام فکر میکردم که کار بیهوده یعنی چه و چه کاری است که فایدهای ندارد؟
درگیر این فکرها بودم که یک مغازهٔ لباسفروشی در آن طرف خیابان نظرم را جلب کرد. با اینکه سه ماه از زمستان گذشته بود، فروشنده هنوز لباسهای گرم و پشمی میفروخت. یاد موضوع انشا افتادم. فروش لباس زمستانی در این موقع از سال، به نظر کار بیفایدهای میرسید؛ چون کسی در این فصل دنبال خرید چنین لباسهایی نیست.
وقتی به خانه رسیدم، ماجرا را برای مادرم گفتم. او یک هاون و یک لیوان آب آورد. هاون را به من داد و نصف لیوان آب را توی آن ریخت. نمیفهمیدم که این کار چه معنایی دارد. مادر گفت: «برو آب را در هاون بکوب.» تعجب کردم؛ چطور میشود آب را کوبید؟ اما دستور او را انجام دادم و فهمیدم که این کار حتی از چیزی که فکر میکردم بیفایدهتر است، چون آب همان آب بود و تغییری نکرده بود. با این آزمایش ساده، مادر مفهوم کار بیهوده را به من نشان داد.
مثلاً فرض کنید یک دانشآموز به جای خواندن درسهایش برای امتحان، برود و ظرفهای تمیز داخل کابینت را دوباره بشوید یا گردگیری کند. این کار هیچ سودی برایش ندارد و فقط وقتش را هدر میدهد.
کارهای بیفایده، هیچ سودی برای آدم ندارند و فقط زمان و انرژی را تلف میکنند. وقتی کسی برای زندگیاش برنامهریزی درستی نداشته باشد، ممکن است کارهایی انجام دهد که او را از هدفهای اصلیاش دور کند. بعضیها هم آنقدر به انجام کارهای بیثمر عادت میکنند که دیگر نمیتوانند فرد مفیدی برای خود یا اطرافیان باشند، بلکه گاهی حتی به دردسر هم تبدیل میشوند.
همانطور که معروف است: هرجا جلوی ضرر گرفته شود، خودش یک نوع سود است. با اصلاح روش زندگی و ترک عادتهای نادرست، میتوان کارهای بیهوده را کنار گذاشت و به آدم مفیدی تبدیل شد.
موضوعات پیشنهادی انشاهای دانشآموزی
انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی