همه ما در زندگی با چیزهایی روبرو میشویم که ظاهری فریبنده دارند. ممکن است چیزی از بیرون بسیار زیبا، جذاب و کامل به نظر برسد، اما وقتی کمی دقیقتر میشویم و به باطن و درون آن نگاه میکنیم، حقیقت کاملاً متفاوتی را کشف میکنیم. این موضوع فقط در مورد اشیا نیست، بلکه در مورد انسانها، روابط و حتی موقعیتهای زندگی نیز صدق میکند.
یک فرد ممکن است لباسهای بسیار گرانقیمت بپوشد و همیشه آراسته باشد، اما اگر درونش از مهربانی و صداقت خالی باشد، این زیبایی ظاهری ارزش واقعی ندارد. در مقابل، کسی که ظاهر سادهای دارد، ممکن است قلبی پر از مهر و دانشی ارزشمند داشته باشد. پس عاقلانه نیست که فقط با نگاه کردن به سطح و قیافه افراد، در مورد آنها قضاوت کنیم. حکایت آن گل واشان است که ظاهری زیبا دارد، اما بوی بدی میدهد. این دقیقاً مصداق ضرب المثل معروفی است که میگوید: **”مشک آن است که خود ببوید، نه آن که عطار بگوید.”**
این مثل زیبا به ما یادآوری میکند که ارزش حقیقی در درون یک شخص یا چیز نهفته است، نه در حرفها و تعریفهای دیگران. مانند عطری که خودش بوی خوش دارد و نیاز نیست کسی برایش تبلیغ کند، انسانهای ارزشمند نیز با اخلاق و کردار نیکشان شناخته میشوند.
در زندگی واقعی، این درس بزرگی برای ماست. باید مراقب باشیم که فریب ظواهر زیبا را نخوریم. یک دوستی ظاهری یا یک پیشنهاد وسوسهانگیز ممکن است در نهایت برایمان دردسرساز شود. درست مانند کسی که به دنبال آب میگردد و به یک برکه زیبا اما آلوده برخورد میکند. در نگاه اول، آب زلال به نظر میرسد، اما نوشیدن از آن موجب بیماری میشود.
پس بیاییم در قضاوت کردن عجله نکنیم و برای شناخت واقعی افراد و موقعیتها، زمان بگذاریم و به باطن و جوهره آنها توجه کنیم. زیرا حقیقت همیشه در درون است، نه روی سطح.

انشا من، ظاهر و باطن افراد
هر روز افرادی را میبینیم و تنها ظاهر آنها را مینگریم، در حالی که از درونشان بیخبریم. ظاهر، همان چیزی است که با چشم دیده میشود و باطن، آن بخش پنهان است که دیده نمیشود. انسانها علاوه بر ظاهر مانند بدن، چهره و لباس، یک باطن هم دارند که شامل افکار، نیات و اخلاقشان میشود.
باطن هرکس جایی است که ویژگیهای درونی او شکل میگیرد؛ چه خوب و چه بد. اگر باطن انسان جایگاه صفات ناپسندی مانند غیبت، دروغ و تهمت باشد، فضای درونی او تیره و تاریک میشود و به تدریج این ویژگیهای نادرست بر روح و روانش اثر میگذارد و در ظاهر او نیز خود را نشان میدهد.
به عنوان مثال، اگر کسی در درون خود بدگمان باشد، این ویژگی نه تنها افکارش را تیره میکند، بلکه در گفتار و رفتارش هم دیده میشود؛ مثلاً در کار دیگران کنجکاوی میکند یا به آنها اتهام میزند. بنابراین، هر صفتی که در باطن انسان باشد، در عمل و ظاهر او هم نمایان خواهد شد. اگر این صفات خوب و پسندیده باشد، رفتار فرد نیز نیکو خواهد بود و در ظاهر او به خوبی دیده میشود. مثلاً اگر کسی درونش خیرخواه باشد، به مرور در رفتارش آشکار میشود و دیگران او را به عنوان فردی خیرخواه میشناسند، چون کارهایش گویای نیات پاک اوست.
هرگز ظاهر انسان ـ مانند قیافه و شکل او ـ نشاندهنده باطنش نیست. ظاهر زیبا همیشه به معنای باطن زیبا نیست و ظاهر نازیبا نیز لزوماً نشان از باطن ناپسند ندارد. البته افرادی هستند که هم ظاهر زیبا و هم باطن زیبا دارند، و برعکس. باید استثناها را نیز در نظر داشت.
مثلاً ممکن است فردی بسیار زیبا باشد، اما بیادب و بداخلاق باشد. در مقابل، کسی که ظاهر معمولی دارد، آنقدر خوشاخلاق است که همه از همنشینی با او لذت میبرند. یا کسی هست که هم زیباست و هم مهربان. در این دنیا هر نوع انسانی یافت میشود. (همه آفریده های خدا زیبا هستند و این زیبایی بستگی به عمل آنها دارد که ظاهرشان در عالم غیب زیبا یا زشت میشود و گرنه این ظاهر دنیایی معیار زشتی و زیبایی نیست).
چند ضرب المثل درباره ظاهر و باطن
هماهنگی ظاهر و باطن:
یعنی همان چیزی باشی که به نظر میرسی؛ فردی بیغش، صمیمی و درستکار.
تظاهر و ظاهرسازی:
یعنی بین آنچه نشان میدهی و آنچه در درون داری، فاصله باشد؛ این همان ریا و دورویی است.
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست / ای برادر سیرت زیبا بیار:
این بیت به ما یادآوری میکند که زیبایی چهره و ظاهر، ارزش حقیقی ندارد. آنچه بینهایت ارزشمند است، زیبایی باطن، نیکویی اخلاق و پاکی روح است. این ویژگیهاست که انسان را نزد خداوند و در میان مردم، عزیز و سربلند میکند.
**موضوعات پیشنهادی برای انشای دانشآموزان**
انشا با موضوع «ظاهر و باطن» / اختصاصی مدیرتولز