انشا در مورد شجاعت

انشا در مورد شجاعت

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

شجاعت، همان نوری است که در تاریکی‌های زندگی روشنی می‌بخشد. شجاعت به این معنا نیست که نترسی، بلکه یعنی با وجود ترس، قدم برمی‌داری و راهت را ادامه می‌دهی.

انسان شجاع مانند کوهی استوار است که در برابر تندبادهای زندگی خم نمی‌شود. او می‌داند که پشت هر مشکلی، فرصتی برای قوی‌تر شدن وجود دارد. شجاعت فقط در میدان جنگ معنا ندارد؛ گاهی شجاعت در یک انتخاب درست، در یک سختی کوچک، یا در تحمل یک ناملایمتی خودش را نشان می‌دهد.

شجاعت مانند چراغی است که راه را به ما نشان می‌دهد. وقتی شجاع باشیم، می‌توانیم بر ترس‌هایمان غلبه کنیم و کارهای بزرگی انجام دهیم. تاریخ پر از انسان‌های شجاعی است که با شهامت خود، جهان را تغییر داده‌اند.

به یاد داشته باش که شجاعت مسیری است که از دل ترس می‌گذرد، اما به پیروزی می‌رسد. هرکس می‌تواند قهرمان زندگی خود باشد، اگر شجاعت روبرو شدن با چالش‌ها را در خود پرورش دهد.

انشا در مورد شجاعت

در این بخش، یک نوشتهٔ ادبی و در عین حال ساده دربارهٔ شجاعت و شهامت برای شما آماده کرده‌ایم. این متن به شما کمک می‌کند تا با شیوهٔ درست نوشتن و تقویت مهارت‌های نویسندگی آشنا شوید. با ما همراه باشید تا با هم بیاموزیم چگونه می‌توانیم دربارهٔ این ویژگی‌های ارزشمند، زیبا و تأثیرگذار بنویسیم.

انشا در مورد شجاعت

لاک‌پشت پیر هیچ ترسی نداشت. او در مسابقه‌ی قبلی برنده شده بود و حالا مطمئن بود که نوه‌اش هم در مسابقه با خرگوش پیروز خواهد شد. اما لاکی به خودش اعتماد نداشت. پدربزرگ تلاش می‌کرد به او شجاعت بیاموزد. همیشه می‌گفت: بردن مهم نیست، مهم این است که جسارت شروع کردن را داشته باشی. نتیجه هر چه باشد، تجربه‌ی تلاش کردن ارزشمند است.

روز مسابقه از راه رسید. هم لاکی و هم خرگوش جوان، داستان پدربزرگ‌هایشان را به خاطر داشتند. آیا این بار پایان ماجرا فرق می‌کرد؟ کسی نمی‌دانست سرانجام کار چه خواهد شد. خرگوش می‌دانست که نباید وسط راه بایستد و باید تا خط پایان بدود. لاکی هم با تمام وجود آماده بود، اما فکر می‌کرد نمی‌تواند برنده شود. هر دو، دل به دریا زدند و به خط شروع آمدند. در پایان، خرگوش اول شد. مدال را به او دادند و با شادی به خانه برگشت.

اما لاکی به خانه نرفت، نه به خاطر این که شرمنده باشد. می‌خواست کمی بیشتر درباره‌ی معنای شجاعت فکر کند. روی یک تخته‌سنگ نشست و به فکر فرو رفت.

به نظر لاکی، برای شجاع بودن لازم نبود کارهای خارق‌العاده انجام داد. وقتی کسی بتواند کارهای کوچک را با جسارت و پشتکار انجام دهد، در واقع یک قهرمان است. او حتی به شجاعت گل‌ها هم فکر کرد. آن‌ها در آغاز، دانه‌های کوچکی هستند که با دیدن ذره‌ای نور، با سختی بسیار از دل خاک بیرون می‌آیند. آن‌ها گیاهان کوچک اما دلیری هستند که صبر و استقامت را به ما یادآوری می‌کنند.

در طبیعت نمونه‌های زیادی از شجاعت وجود دارد: درختانی که سرمای سخت زمستان را به امید آمدن بهار تحمل می‌کنند، مورچه‌هایی که با جثه‌ی ریز خود لانه می‌سازند، و کاکتوس‌هایی که سال‌ها در بیابانِ بی‌آبی زنده می‌مانند. همه‌ی این‌ها نشان‌دهنده‌ی روحیه‌ی مقاومت و شجاعت در جهان اطراف ما هستند.

لاکی با یادآوری این موضوعات فهمید که او هم موجود شجاعی است و تصمیم گرفت لاک‌پشت قوی‌تری شود.

انشا اختصاصی – نویسنده: حدیثه قاسمی

موضوع انشا شجاعت به صورت توصیفی 

بسیاری از مردم آرزو دارند شجاع باشند یا حداقل در بعضی موقعیت‌ها، خود را شجاع نشان دهند. اما خیلی‌ها نمی‌دانند که فاصله‌ی بین شجاعت و بی‌احتیاطی بسیار کم است. افراد واقعاً شجاع معمولاً درک می‌کنند که شجاعت به معنای زور و قدرت فیزیکی نیست. آن‌ها می‌دانند که شجاعت مانند یک شمشیر دو لبه است؛ اگر در زمان نامناسب از آن استفاده کنند، ممکن است پیامدهای سختی در انتظارشان باشد.

شجاعان واقعی اهل خودنمایی نیستند. آن‌ها شجاعت خود را در جایی به کار می‌گیرند که لازم باشد و در ازای آن، از کسی توقع قدردانی ندارند. مانند سربازانی که برای دفاع از میهنشان، بی‌منت و بی‌چشمداشت در مرزها یا مناطق پرخطر حاضر می‌شوند.

شاید بدانیم یا شاید هم ندانیم که شجاعت نیازی به ابزار خاصی ندارد؛ خودِ شجاعت یک ابزار است. سربازی که به قلب دشمن حمله می‌کند، پیش از آن که اسلحه‌اش را به میدان ببرد، شجاعتش را همراه خود می‌آورد. حتی اگر دستش خالی باشد، می‌تواند در برابر دشمن بایستد، چون ابزار اصلی او شجاعت است.

شجاعت به خرد نیاز دارد. در واقع، اگر شعور و آگاهی پشت شجاعت نباشد، ممکن است آن را به بی‌احتیاطی تبدیل کند. بسیاری از افراد فکر می‌کنند با قدرت بدنی می‌توانند شرایط را به نفع خود تغییر دهند، غافل از این که شجاعت مانند خونی است که باید در رگ‌های انسان جاری باشد. قدرت بدنی ممکن است از بین برود، اما شجاعتی که با خون و جان آمیخته شده باشد، هرگز نابود نمی‌شود. در تاریخ سرزمین ما، انسان‌های بزرگی بوده‌اند که جثه‌ای کوچک داشتند، اما با روحی بزرگ و شجاعتی بی‌نظیر، برای عزت و سربلندی مردمشان از همه چیز گذشتند. در فرهنگ ما، شجاعت یعنی کسی که خود را برای آرمان‌های بزرگ مردم فدا می‌کند.

بیشتر بخوانید: انشای دانش آموزی
_ دوستان عزیز در صورتی که انشایی با این موضوع نوشته اید می توانید از قسمت نظرات برای ما ارسال کنید.
اختصاصی مدیر تولز _ نویسنده: اصغر فکور

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *