**عنوان اول: پنجرهای به دنیای روشن**
گاهی اوقات یک وسیله کوچک میتواند تغییر بزرگی در زندگی ما ایجاد کند. عینک یکی از همین وسایل مفید است. این وسیله ساده، مانند یک پنجره جادویی عمل میکند که دنیای تار و محو را ناگهان واضح و پر از جزئیات زیبا نشان میدهد.
تصور کنید که همه چیز مانند یک نقاشی آبcolor باشد که رنگهایش روی هم پخش شدهاند. با زدن عینک، ناگهان آن نقاشی، واضح و شفاف میشود. برگهای درختان، خطوط کتاب، و صورت عزیزانمان را با وضوح کامل میبینیم. عینک فقط یک وسیله برای بهتر دیدن نیست؛ بلکه کلیدی است که قفل دنیای اطرافمان را باز میکند و به ما کمک میکند زیباییهایی را که از دست داده بودیم، دوباره ببینیم.
این وسیله به ما یادآوری میکند که گاهی برای درک بهتر جهان، فقط کافی است وسیله درست را در مقابل چشمانمان قرار دهیم. عینک، یک دوست مهربان برای چشمان ماست.
—
**عنوان دوم: کمک کوچک، تاثیر بزرگ**
برخی چیزها در زندگی آنقدر با ما عجین میشوند که بخشی از هویت ما میشوند. عینک برای بسیاری از مردم چنین نقشی دارد. این اختراع ساده، مانند یک دستیار وفادار است که همیشه حاضر است تا به چشمان ما کمک کند.
کسانی که عینک میزنند، خوب میدانند که این وسیله چقدر میتواند مفید باشد. از خواندن یک متن کوچک گرفته تا دیدن تابلوهای خیابان، عینک همیشه در کنار ماست. این وسیله به ما میآموزد که برای حل مشکلات، همیشه نیاز به راهحلهای پیچیده نیست. گاهی یک راه ساده و عملی میتواند بهترین کمک باشد.
عینک نماد این است که محدودیتها نمیتوانند مانع ما شوند. با کمی کمک و استفاده از ابزار مناسب، میتوانیم بر هر سختی غلبه کنیم و دنیا را آنطور که هست، زیبا و واضح ببینیم.

عینک، پنجرهای کوچک به دنیایی روشنتر است. گاهی چشمهای ما نیاز به یاری دارد تا جهان را با وضوح و زیبایی بیشتری ببینیم. در چنین لحظهای، عینک همچون دوستی مهربان به کمک ما میآید و جهان را در برابر چشمانمان واضح و درخشان میکند.
قاب عینک، با طراحی ظریف و دستههای نرمش، بر روی صورت جا میگیرد و بیآنکه آزار دهد، دنیایی تازه به ما میبخشد. از پشت شیشههای شفاف آن، برگهای درختان سبزتر، نوشتههای کتاب واضحتر و چهرهی عزیزان، نزدیکتر و گویاتر دیده میشود.
عینک تنها یک وسیله نیست؛ پلی است بین ما و دنیای اطراف. وقتی آن را به چشم میزنیم، گویی نقاشی زندگی با رنگهایی پررنگتر و خطوطی دقیقتر ترسیم میشود. این همراه کوچک، مهربان و صبور، در همهی لحظهها در کنار ماست تا زیباییهای جهان را از قلم نیندازیم.
1) موضوع انشا عینک 👓
همه چیز در هالهای از مه فرو رفته بود. حتی چیزهایی که در فاصله خیلی نزدیک بودند هم به سختی دیده میشدند. دنیا شبیه به یک نقاشی بود که همه رنگهایش با هم قاطی شده باشد. این، داستان زندگی من قبل از ملاقات با دوست شیشهایام است. اما صبر کنید، نباید همه رازها را همین اول کار لو بدهم.
من بدون عینک، دنیا را مثل صفحه یک تلویزیون خراب میبینم که تصویرش دارد میسوزد. خوشبختانه، این پایان ماجرا نیست. من و عینکم با هم دوست صمیمی شدهایم. این دوست، زیباییهای دنیا را به من نشان میدهد و باعث میشود بتوانم لبخندهای مادرم را به وضوح ببینم. هر صبح، اولین چیزی که با چهره شفافش به من خوشامد میگوید، عینکم است. او همیشه چشمانم را بزرگتر نشان میدهد، چون معتقد است آنها زیبا هستند و دوست دارد این زیبایی را به همه ثابت کند.
حالا بگذارید از روز اول آشنايیمان برایتان بگویم. همراه پدرم به مغازه عینکفروشی رفتیم تا نسخه دکتر را اجرا کنیم. من با چشمانی ناتوان و دیدی تار، به قابهای داخل ویترین خیره شده بودم. در همین حال، چشمم به عینکی افتاد که انگار دستهاش را برایم تکان میداد. با کنجکاوی آن را از داخل ویترین برداشتم که ناگهان پدرم گفت: “این قاب را پسندیدی؟” و همان عینک را با شیشه مناسب برای چشمهایم خرید.
بعدها فهمیدم که عینکم باهوش بوده و برای این که از دست فروشنده فرار کند، این ترفند را زده است. این دوست گاهی اوقات شیطنت میکند و روی بینی من شروع به سر خوردن میکند. من به او گفتهام که از این حرکت خوشم نمیآید چون حواسم را پرت میکند. مادرم برای این که جلوی حرکتش را بگیرد، یک بند برای عینک خریده تا آن را به سر من ببندد و ثابت نگه دارد. این یک تنبیه خوب است تا از شیطنتهایش دست بردارد.
راستی، یک چیز دیگر؛ به نظر میرسد دوست من سابقه ورزش ژیمناستیک دارد، چون میتواند پاهایش (دستههایش) را کاملاً باز کند، بدون این که بشکند. گاهی اوقات وزنش برای صورت من سنگین میشود، اما با این حال، او همچنان بهترین دوست من و روشنیبخش چشمان من است.
انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی
موضوع انشا درباره عینک
در زندگی روزمره، افراد زیادی را میبینیم که از عینک استفاده میکنند. بعضی عینک آفتابی به چشم میزنند، برخی عینک طبی، و بعضی هم فقط برای شیطنت یا خوشتیپی! همه ما تقریباً میدانیم عینک چیست: دو عدد دسته دارد و دو عدسی شفاف در قسمت جلو که بسته به سلیقه افراد، شکلهای مختلفی دارد. مثلاً برای یکی گرد است، برای دیگری چهارگوش، و گاهی هم شکلی چنان عجیب دارد که انگار از دنیایی دیگر آمده است!
توضیح دادن درباره عینکهای امروزی کمی سخت است چون هر کدام طرح و مدل مخصوص خود را دارند. اما اگر بخواهیم عینک دانشمندان و نویسندگان قدیم را توصیف کنیم، کار سادهتر میشود. به عنوان مثال، آنتون پاولوویچ چـِخوف، عینکی ساده و گرد داشت که روی بینیاش قرار میگرفت و با یک نخ به لباسش وصل بود. وقتی به عکسهایش نگاه میکنی، حس میکنی هر لحظه ممکن است عینک از روی بینیاش بلغزد و بیفتد!
این هم عکس آنتون پاولوویچ چـِخوف:

یک دانشمند دیگر به نام اسوالد ایوری هم بود که عینک مخصوصی به چشم میزد. عینک او نه دسته داشت و نه حتی نخی که آن را نگه دارد!
این هم تصویری از اسوالد ایوری:

عینک از گذشتههای دور تا به امروز وجود داشته، اما شکل و شمایل آن تغییر کرده است. در گذشته، تنوع عینک خیلی کم بود و افرادی که چشمشان ضعیف بود، تقریباً عینکهای شبیه به هم میزدند.
اما امروزه با پیشرفت تکنولوژی، عینکها هم بسیار پیشرفتهتر و متنوعتر شدهاند. هر کس میتواند با توجه به شکل صورتش، عینکی مناسب انتخاب کند. بعضی عینکها آنقدر کوچک و ظریف هستند که از فاصله دور به سختی دیده میشوند! بعضی دیگر آنقدر بزرگ هستند که نهتنها چشمها، بلکه بخشی از بینی و پیشانی را هم میپوشانند!
به طور کلی، مدلهای مختلف عینک آنقدر زیاد است که هر روز نمونههای جدیدی از آن را در اطراف خود میبینیم. عینکهای آفتابی هم که جایگاه خاص خود را دارند؛ از رنگهای تیره مانند دودی و مشکی تا رنگهای روشن مثل آبی و زرد و… که گاهی میتوان از شیشه آن به عنوان آینه هم استفاده کرد!
بعضی افراد حتی از عینک آفتابی برای محافظت در برابر آفتاب استفاده نمیکنند، بلکه آن را روی سرشان قرار میدهند تا ظاهرشان جذابتر شود! این کار بهظاهر زیبا، حتی در روزهای برفی زمستان هم دیده میشود؛ مثلاً وقتی برف میبارد، برخی عینک را روی موهایشان میگذارند تا استایلشان تکمیل شود!
در نهایت، با عینک میتوانید هر کاری که دوست دارید انجام دهید و ظاهر خود را به سلیقه خودتان تغییر دهید. این بود انشای من…
موضوعات پیشنهادی انشاهای دانشآموزی
انشا عینک – اختصاصی – مدیر تولز