انشا در مورد اگر من دانشمند بودم

انشا اگر من دانشمند بودم

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

اگر من یک دانشمند بودم، تمام تلاشم را می‌کردم تا دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنم. دوست داشتم با تحقیقاتم مشکلات بزرگی که مردم با آن روبرو هستند را حل کنم.

اول از همه، روی درمان بیماری‌های سخت مثل سرطان کار می‌کردم. دوست داشتم داروهایی کشف کنم که بتواند درد و رنج بیماران و خانواده‌هایشان را کم کند. برای من، سلامتی مردم باارزش‌ترین چیز بود.

همچنین دوست داشتم راه‌حلی برای مشکل کم‌آبی و خشکسالی پیدا کنم. می‌خواستم روشی اختراع کنم که آب دریا را به راحتی و با هزینه کم به آب شیرین و قابل آشامیدن تبدیل کند تا هیچ کس در هیچ نقطه از جهان تشنه نماند.

در کنار اینها، به فکر محیط زیست هم بودم. سعی می‌کردم سوخت‌ها و انرژی‌های پاکی تولید کنم که هوا را آلوده نکنند و طبیعت زیبای我们的 سیاره را برای نسل‌های آینده حفظ کنند.

اما برای من، دانشمند بودن فقط اختراع و اکتشاف نبود. من می‌خواستم دانشمندی باشم که اخلاق و انسانیت را فراموش نمی‌کند. می‌خواستم از علم برای ساختن استفاده کنم، نه برای نابودی. آرزویم این بود که با کارهایم به همه مردم، بدون در نظر گرفتن نژاد یا ملیتشان، کمک کنم.

در پایان، اگر من دانشمند بودم، همیشه به خداوند توکل می‌کردم و از او می‌خواستم که مرا در این راه سخت راهنمایی کند تا بتوانم خدمتگزار خوبی برای بشریت باشم.

انشا اگر من دانشمند بودم

اگر من یک دانشمند بودم

همه چیز از یک سوال کوچک شروع می‌شد. سوالی که در ذهنم چرخ می‌خورد و مرا آرام نمی‌گذاشت. مثلاً از خودم می‌پرسیدم: “چرا آسمان آبی است؟” یا “چگونه می‌توانیم به بیماری‌ها پایان دهیم؟”

اگر دانشمند بودم، اولین کارم این بود که یک آزمایشگاه دنج و پر از کتاب برای خودم درست کنم. قفسه‌هایش پر از کتاب‌های علمی می‌شد و روی میزها میکروسکوپ و لوله‌های آزمایش قرار می‌گرفت. من هر روز صبح با اشتیاق به این آزمایشگاه می‌رفتم، چون می‌دانستم رازی در دنیا منتظر است تا آن را کشف کنم.

کار یک دانشمند فقط پوشیدن لباس سفید و کار با ابزارهای پیچیده نیست. مهم‌تر از همه، نگاه کردن به دنیا با چشمانی کنجکاو است. مثل این است که همیشه یک ذره‌بین در دست داشته باشی و بخواهی رازهای پنهان در دل طبیعت را ببینی.

من اگر دانشمند بودم، سعی می‌کردم چیزی اختراع کنم که به مردم کمک کند. شاید دارویی برای درمان بیماری‌های سخت، یا راهی برای پاک‌کردن آب اقیانوس‌ها. دوست داشتم اختراعم باعث شود مردم دنیا زندگی بهتری داشته باشند.

گاهی اوقات فکر می‌کنم دانشمند بودن شبیه به یک ماجراجویی بزرگ است. تو هر روز به دنبال کشف چیزی جدید می‌روی که تا به حال کسی آن را نفهمیده است. این کار نیاز به صبر و پشتکار زیادی دارد، چون ممکن است بارها و بارها در آزمایش‌هایم شکست بخورم، اما هر شکست چیزی به من یاد می‌دهد و یک قدم به حقیقت نزدیک‌ترم می‌کند.

در پایان، فکر می‌کنم دانشمند بودن فقط یک شغل نیست، بلکه یک شیوه زندگی است. یعنی همیشه مشتاق یادگیری باشی، هر چیزی را به سادگی قبول نکنی و باور داشته باشی که حتی یک نفر هم می‌تواند دنیا را کمی زیباتر کند.

موضوع انشا اگر من دانشمند بودم

هر کسی می‌تواند دانشمند شود، اگرچه ممکن است کمی استعداد داشته باشد، اما مهم‌تر از آن تلاش و پشتکار است. اگر من دانشمند بودم، تمام سعی‌ام را می‌کردم تا یکی از بهترین‌ها باشم. درس می‌خواندم و چیزهایی که یاد می‌گرفتم را به دیگران هم یاد می‌دادم. به کودکانی که نمی‌توانند درس بخوانند کمک می‌کردم تا خواندن و نوشتن بیاموزند و با دوستانم برای خدمت به مردم کشورم همکاری می‌کردم.

اگر دانشمند بودم، داروهایی که در کشورمان ساخته نمی‌شود را تولید می‌کردم و با قیمت کم در اختیار مردم قرار می‌دادم تا همه سالم بمانند. به بچه‌های بیمارستان دلگرمی می‌دادم و کمک می‌کردم تا هرچه زودتر بهبود یابند و به خانه برگردند.

شاید هم مهندس بودم و خانه‌های قشنگ می‌ساختم تا کسانی که خانه ندارند صاحب سرپناه شوند. ماشین‌هایی می‌ساختم که همه بتوانند از آن استفاده کنند.

دوست داشتم دانشمندی باشم که یک دستگاه بزرگ زمان‌ساز می‌سازد و با آن به آینده‌ای دور سفر می‌کند. آنجا می‌بینم چه اختراعات تازه‌ای شده، چه رویدادهایی رخ داده و چه کسانی جهان را اداره می‌کنند. بعد برمی‌گردم و دنیایی بهتر می‌سازم.

دوست داشتم ببینم چه چیزی مردم سرزمینم را خوشحال می‌کند و آن را برای همه هدیه می‌آوردم. فرمول‌های ریاضی را آسان می‌کردم و درس را مانند بازی به بچه‌ها یاد می‌دادم تا همه شاد باشند.

اگر دانشمند بودم، وسیله‌ای می‌ساختم که از هواپیما هم سریع‌تر حرکت کند تا مردم به راحتی به هر جای دنیا سفر کنند. دیگر مرزها مانع نباشند و همه، چه ثروتمند و چه کم‌درآمد، بتوانند سفر کنند.

دوست داشتم به سیاره‌های دیگر بروم و ببینم آیا موجودی آنجا زندگی می‌کند؟ خاک آنجا چگونه است؟ آیا گیاهی رشد می‌کند؟ ماه و خورشید در آسمان آنجا چطور دیده می‌شوند؟ دوست داشتم دستگاهی بسازم که بتوانم به فضا بروم و پاسخ همه پرسش‌هایم را پیدا کنم.

دوست داشتم دانشمند خوبی باشم؛ کسی که به همه کمک می‌کند و با همه مهربان است. دانشمند شدن غیرممکن نیست، فقط باید خوب درس بخوانیم، زیاد تلاش کنیم، از اشتباهات نترسیم و همیشه به راهمان ادامه دهیم و از راهنمایی معلمان خوب استفاده کنیم.

پیشنهادی: انشای خواندنی در مورد اگر من …
انشا اختصاصی _ نویسنده: محیا بخشی فرد

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *