انشا درباره اگر من مخترع بودم

انشا درباره اگر من مخترع بودم

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

اگر من یک مخترع بودم، سعی می‌کردم چیزهایی بسازم که زندگی را برای همه آسان‌تر و زیباتر کند. اول از همه، یک دستگاه جادویی می‌ساختم که می‌توانست آب اقیانوس‌ها را به سرعت تمیز و شیرین کند. با این کار، هیچ‌کس در دنیا تشنه نمی‌ماند و همه به آب پاک دسترسی پیدا می‌کردند.

بعد، یک نوع گلدان هوشمند اختراع می‌کردم که در آن هر دانه‌ای به راحتی رشد می‌کرد؛ حتی در خشک‌ترین زمین‌ها. اینطوری، هیچ کشاورزی نگران کم‌آبی یا بی‌محصولی نمی‌شد و همه می‌توانستند به اندازه‌ی کافی غذا داشته باشند.

همچنین دوست داشتم یک وسیله‌ی کوچک و ارزان بسازم که انرژی مورد نیاز خانه‌ها را از خورشید و باد بگیرد. این اختراع به همه کمک می‌کرد تا بدون پرداخت هزینه‌ی زیاد برای برق و سوخت، از نور و گرمای طبیعی استفاده کنند.

در پایان، اگر من یک مخترع بودم، هدفم این بود که با کمک علم و خلاقیت، دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنم؛ جایی که همه در آرامش و سلامتی زندگی کنند.

انشا درباره اگر من مخترع بودم

اگر من یک مخترع بودم، چه دنیای شگفت‌انگیزی می‌ساختم! در رویاهایم، دست‌هایم نه برای بازی، که برای آفرینش به کار می‌رفت. ذهنم همچون کارگاهی پر از ایده‌های رنگارنگ بود که هر یک در انتظار بودند تا به واقعیت بپیوندند.

من مخترعی می‌شدم که دردهای جهان را التیام می‌بخشد. برای کودکانی که در نقاط دورافتاده درس می‌خوانند، قلم‌هایی می‌ساختم که با نور ماه کار کنند. برای پیرزنی که تنهاست، عینکی طراحی می‌کردم که خاطرات زیبای گذشته را برایش زنده کند. برای زمین خسته و بیمار ما، ماشینی می‌ساختم که بتواند هوا را پاک و آب‌ها را زلال کند.

دست‌های من با ابزارهایم رازهایی را در میان می‌گذاشتند. هر وسیله‌ای که می‌ساختم، بخشی از آرزوهایم را با خود حمل می‌کرد. شاید اختراع من چراغی بود که در تاریکی می‌درخشید، نه با برق، بلکه با محبت. یا شاید کیفی که سنگینی کتاب‌ها را کم می‌کرد و سبکی دانش را جایگزین آن می‌ساخت.

اما زیباترین اختراع من، شاید وسیله‌ای ساده می‌بود: دری که به روی همه باز می‌شد، پنجره‌ای که هوای تازه را به داخل می‌آورد، یا نردبانی که به هر کودک کمک می‌کرد به آرزوهایش برسد.

اگر من مخترع بودم، مهم‌ترین کارم این بود: ساختن جهانی که در آن، هیچ رویایی دست‌نیافتنی نباشد، هیچ قلبی تنها نماند، و هیچ چشمی از اشک خیس نشود.

موضوع انشا اگر من مخترع بودم

هر بار که وسیله جدیدی میبینم که کاربرد جالبی دارد، این فکر به ذهنم میرسد که چه کسی آن را ساخته و چه چیزی باعث شد چنین فکری به ذهنش برسد.

از قدیم، انسان‌ها برای راحت‌تر کردن کارها، برطرف کردن نیازها و بهتر کردن زندگی، چیزهای مختلفی اختراع کرده‌اند. بعضی وقت‌ها در این راه موفق نشده‌اند و گاهی هم به نتیجه دلخواه رسیده‌اند. مثلاً نیاز به ارتباط با دیگران باعث شد گراهام بل تلفن را اختراع کند. اما همه اختراعات بشر مفید نبوده‌اند. بعضی از آن‌ها خطرناک هستند و جان آدم‌ها را تهدید می‌کنند؛ مانند بمب اتم و انواع سلاح‌ها که مرگبارترین آن‌ها به شمار می‌روند.

اگر من مخترع بودم، چیزهایی می‌ساختم که برای همه مردم سودمند باشد؛ هم کارها را آسان‌تر کند و هم به پیشرفت دانش کمک کند. همچنین در اختراعاتم به محیط زیست توجه می‌کردم تا به هیچ موجود زنده‌ای آسیب نرسد.

اگر مخترع بودم، اولین چیزی که می‌ساختم یک ماشین زمان بود تا بتوانم به گذشته برگردم و بعضی از اشتباهاتم را جبران کنم، یا با رفتن به آینده از اتفاقاتی که قرار است بیفتد آگاه شوم و شاید بتوانم از رخ دادن حوادث ناگوار جلوگیری کنم.

اگر مخترع بودم، داروهایی برای بیماری‌های سخت و بدون درمان مانند بیماری پروانه‌ای می‌ساختم تا هیچ کس درد و رنج ناشی از بیماری را تحمل نکند. یا دستگاهی اختراع می‌کردم که مثل یک جاروبرقی بزرگ، هوای آلوده شهر را به داخل بکشد و هوای پاک و تمیز بیرون بدهد تا کسانی که مشکل قلبی یا تنفسی دارند، هوای سالم برای نفس کشیدن داشته باشند.

اگر مخترع بودم، هیچ وقت در راه رسیدن به هدف‌هایم ناامید نمی‌شدم و دست از تلاش برنمی‌داشتم. از هر شکستی درس تازه‌ای می‌گرفتم و به راهم ادامه می‌دادم.

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *